آنها احساس بیکفایتی، انزوا طلبی و عدم حمایت در مقابله با فشارهای زندگی نوین میکنند و دولت بریتانیا در این خصوص هشدار داده است.
براساس اظهارات «بورلی هاگز» وزیر کودکان و خانواده، پدران و مادران غالباً به عنوان والدین احساس «عدم اختیار» کافی میکنند و بویژه برای آنها دشوار است که چگونه برخورد کنند تا کودکان بدرفتاری نکنند.
در مصاحبه با روزنامه آبزور، «هاگز» هشدار داد که والدین نسبت به نسلهای قبلی اعتماد و توانایی به مراتب کمتری در راهنمایی و بار آوردن کودکان دارند و در چگونگی تربیت آنها به کمک احتیاج دارند. او گفت: «من با والدین بسیاری صحبت کردهام و چیزی که تعجب مرا برانگیخت همانا برخلاف کلیه مسائل، طبقه اجتماعی و خاستگاه خانواده است و احساس عدم اعتماد به نفس در نقش تربیتی و به خصوص در زمینه ایجاد محدودیتها و مرزبندی برای کودکان میباشد.»
«هاگز» در جمع «آکادمی ملی تربیت والدین شاغل» طرحهایی به منظور ارائه اندرزهای مفید و قابل اطمینان به والدین و کارشناسان کودک پیرامون آنچه کارسازی است، مطرح نمود. این مرکز در پاییز 2007 شروع به فعالیت خواهد کرد. وی گفت: بسیاری از والدین به وضوح خواستار کمک در درک رفتار کودکان خود شدند و افزود: آنچه به صورت فزایندهای بسیاری از والدین خواهان آن هستند احساس آرامش توأم با اختیارات کافی در رابطه با کودکان و قادر بودن در تعیین مرزبندیها و دستیابی به آنها است.
«هاگز» گفت: بسیاری از والدین با مشاهده برنامههای تلویزیونی در خصوص چگونگی پرورش کودکان خود جنبههایی از آنها را فرامیگیرند، زیرا تمامی آنها را در رابطه با کودکان خود مناسب نمیپندارند.
«هاگز» که مامور سابق رسیدگی به رفتار زندانیان و استاد سیاست اجتماعی نیز بوده در ادامه میگوید: من نیز مانند افراد دیگر از این برنامههای جذاب تلویزیونی که از عدم اعتماد به نفس سخن به میان میآورند لذت میبرم. از جمله این که: من چه کار باید بکنم؟ چگونه میتوانم از یک فرزند سه ساله مراقبت کنم؟ از جهاتی آنها حیرت انگیزند. اما این مشکلات همچنان بروز میکنند و باید پاسخی برای آنها یافت.
این وزیر، سست شدن روابط خانوادگی، افزایش چشمگیر زنان شاغل و فشار روز افزون بر کودکان را نسبت به نسلهای قبل، عوامل کلیدی در از دست دادن اعتماد به نفس در بین والدین عنوان نمود. «هاگز» میگوید:«بسیاری از والدین در گذشته از حمایتهای بیشتر خانواده برخوردار بودند.
خانوادهها به هم نزدیکی بیشتری داشتند. آنها دارای مادران و پدران بودند و برادران و خواهران در اطراف آنها حلقه میزدند. سرعت تغییرات و فشارها روی والدین امروزه و کودکانی که آنها در تلاش برای تربیت آنان هستند احتمالاً متفاوت است. بنابراین در جهان امروز حمایت والدین از خانوادهها کاهش یافته و در عین حال جهان در حال تغییر سریع با چالشهای بیشتری است که قبلاً وجود نداشت و تصور من آن است که این دو مورد به صورت مقتدرانهای برای والدین نسل کنونی در هم آمیخته شده است.
آنها همچنین راجع به فشار بر خانواده از طرف بچههایی که زودتر به سن رشد میرسند ابراز نگرانی کرده و از نفوذ دقیق و قضاوت پیرامون والدین از طریق رسانههای اجتماعی اظهار ناخرسندی میکنند.
«هاگز» که در مجمع کنفرانس سالانه «مؤسسه خانواده و تربیت کودک» به ایراد سخنانی راجع به خطمشی خانواده در لندن پرداخت، به این مسأله اشاره و تأکید کرد که دولت نباید خود را درگیر مسائل تربیتی بچهها کند.
وی خاطرنشان ساخت این والدین هستند که باید به تربیت فرزندان خود همت گمارند. این وظیفه دولت نیست که به والدین دیکته کند که چگونه بچههای خود را تربیت کنند. زمانی که شما والدین فرزندان خود هستید ضرورتی ندارد که به شما گفته شود که چه کار کنید، خواه این شخص مادر شوهر شما، یک بازرس بهداشتی یا دولت باشد.
منبع: Observer ، نوامبر 2006