جانمحمد زلقی، مسئول بیمارستانهای صحرایی در منطقه جنوب یادآوری میکند که این ساختمان همین چند روز پیش بازگشایی شده و در سالهای پس از جنگ تحمیلی، دست نخورده باقیمانده است؛ تنها آلودگیهای شیمیایی در و دیوار آن را زدودهاند و تعدادی لامپ هم نصب شده است. بوی شهدا هنوز در فضای بخش شیمیایی به مشام میرسد.
نخستین اتاق موجود در راهرو، مخصوص تحویل اسلحه و تجهیزات نظامی و تعویض لباس بوده؛ مجروحهای شیمیایی را که برای رفع آلودگی میآوردهاند، ابتدا لباسهای آنها در این اتاق تعویض میشده. زلقی میگوید: گاهی تعداد مجروحان شیمیایی به حدی زیاد بود که ورودی بیمارستان کاملا پر میشد و تعداد زیادی مجروح شیمیایی در نوبت تعویض لباس مینشستند.
مجروحان شیمیایی پس از درآوردن لباسهای آلوده به راهروی کناری که مخصوص شستوشو بوده منتقل میشدهاند. حدود 50حمام با دیوارهای کوتاه در 2راهرو کنار هم قرار گرفتهاند و مجروحهای شیمیایی در این مکان بدن خود را بهصورت سطحی شستوشو میدادهاند. آنهایی هم که بهشدت مجروح شده و نمیتوانستهاند به تنهایی حمام کنند، به راهروی مقابل منتقل میشدهاند و با کمک افرادی که در آنجا حاضر بودهاند، عمل رفع آلودگی سطحی انجام میشده است. زلقی توضیح میدهد: پس از شستوشوی سطحی، مجروحها به اتاق بعدی میرفتند و لباس تحویل میگرفتند. پس از پوشیدن لباسهای تمیز، مجروحان شیمیایی تقسیم میشدند؛ آنهایی که بهشدت مجروح بودند و امکان درمانشان در این مکان وجود نداشت، از خروجی وسط بیمارستان به بیرون منتقل و با استفاده از آمبولانس یا بالگرد به اهواز اعزام میشدند؛ بقیه مجروحها هم به بخش بستری منتقل میشدند و عملیات درمانی آغاز میشد.
در و دیوار یکی از اتاقهای وسط بخش مجروحان شیمیایی، سیاه و ترکش خورده است و راهنمای بیمارستان توضیح میدهد: عراقیها به این منطقه خیلی نزدیک شده بودند و حتی صدای صحبت کردن آنها هم بهراحتی شنیده میشد. تعداد مجروحها بسیار زیاد بود و تعدادی از آنها در راهروها خوابیده بودند. ناگهان صدای انفجار بلند شد و آتش ناشی از آن از راهروی وسط بیمارستان به درون زبانه کشید. آن روز خیلی از بچهها شهید شدند.
روی دیوارهای بخش شیمیایی هنوز نوشتههایی از آن زمان باقی مانده است. روی یکی از دیوارها به خط ریز نوشته شده: به امید دیدن مادر عزیزم. تنها همین دیوارها میدانند که این جمله را چه کسی نوشته؛ شاید مجروحی شیمیایی آن را نوشته باشد که روی تختی کنار دیوار خوابیده بوده و میدانسته بعثیها تا چند دقیقه دیگر مثل مور و ملخ به داخل بیمارستان هجوم میآورند و همان لحظه آرزو کرده روزی مادرش را دوباره ببیند.
پس از عبور از بخش مجروحان شیمیایی، به ساختمان اصلی بیمارستان میرسیم. این قسمت از بیمارستان صحرایی نیز درون تپهای محصور شده است. زلقی میگوید: این بیمارستان در زمان جنگ تحمیلی خدمات بسیاری ارائه داده و به نوعی وظیفه پشتیبانی عملیاتها را بر عهده داشته. زمانی که یک عملیات انجام میشد، تعداد زیادی از رزمندگان بهشدت مجروح میشدند و اگر قرار بود همه مجروحان به اهواز اعزام شوند، تعداد زیادی از آنها در مسیر شهید میشدند، ولی با وجود این بیمارستان صحرایی حتی امکان انجام عمل جراحی هم در این منطقه فراهم شده بود و بسیاری از مجروحان عملیاتها در این مکان درمان میشدند. وجود واحد ش.م.ه (بخش درمان مجروحان شیمیایی) در این منطقه در زمان جنگ نیز بسیار تأثیرگذار بود.
سقف بیمارستان هلالی شکل است و از 3 لایه تشکیل شده؛ لایه اول بتنی است و مقاومت زیادی دارد، سقف دوم از جنس سرب است و پس از آن هم لایه دیگری از جنس ماسههای بادی و گل رس قرار دارد. قطر لایه سوم 5متر است؛ به این ترتیب سقف بیمارستان مقاوم و بهطور کامل هم استتار شده است. 2نقطه از دیوار ورودی بیمارستان تا حدودی تخریب شده و کنار آن نوشتهاند «محل اصابت گلوله تانک».
بیمارستان صحرایی امامحسین(ع) 302 اتاق دارد که 8 اتاق از این تعداد برای انجام اعمال جراحی استفاده میشده؛ امکانات دیگری مانند آزمایشگاه، رادیولوژی، اورژانس، محل تخلیه مجروحان، داروخانه و خوابگاه پزشکان هم در این مکان وجود داشته و به این ترتیب میتوان گفت مکانی مجهز برای درمان مجروحان جنگی بوده است.
عکسهایی مربوط به سالهای جنگ به دیوارهای بیمارستان نصب شده؛ در ورودی بیمارستان 5عکس متوالی نصب شده و مجروحی را نشان میدهند که گلوله خمپاره در دستش فرو رفته. بهترتیب که عکسها را پشت سر میگذاریم، کمکم گلوله از دست مجروح خارج میشود و در تصویر آخر، 2پزشک جراح در کنار رزمنده آسیبدیده به دوربین نگاه میکنند؛ گلوله خمپاره نیز در گوشه تصویر مشخص است. در عکس دیگری که در راهروی منتهی به اتاق عمل نصب شده، رزمندهای مشخص است که هر دو دستش از ناحیه مچ قطع شده و دستهایش را به حالت قنوت رو به آسمان گرفته است.
با گذشت سالها از جنگ تحمیلی، هنوز هم پزشکها، پرستارها، مجروحها و خانوادههای شهدایی هستند که به نوعی با این بیمارستان ارتباطی داشتهاند و حالا میآیند تا دوباره خاطره آن روزها را زنده کنند. سیدرضا جعفری هم یکی از این افراد است که حالا با خانوادهاش از بوشهر به اینجا آمده تا برای پسر و دختر نوجوانش از روزهایی پر حادثه بگوید؛ روزهایی که موج انفجار او را به این بیمارستان کشاند. میگوید: تنها 3ساعت در این بیمارستان بستری بودم و بعد به بیمارستان بقایی اهواز اعزام شدم. نمیدانم آن 3ساعت چگونه گذشت، ولی پس از گذشت این همه سال، حسی به این مکان دارم که موجب شده هر سال به این بیمارستان بیایم.
خانم غیاثوند هم به همراه پسرش از تهران آمدهاند؛ از بیمارستان بقیهالله؛ در گوشهای از بیمارستان نشستهاند و اشک میریزند. بمانی غیاثوند در دوران جنگ تحمیلی در بیمارستانهای تهران به مجروحان جنگی خدمت میکرده؛ مجروحانی که بسیاری از آنها از همین بیمارستان به تهران اعزام میشدند؛ حالا آمده اینجا را ببیند. ابوالفضل محمدخانی، پسر خانم غیاثوند هم در عملیات کربلای 5 از ناحیه چشم مورد اصابت ترکش قرار گرفته و اکنون چشمهایش سو ندارد. هوشمند و مجید هم 2 پسر دیگر این مادر هستند که آنها هم در دوران جنگ مجروح شدهاند و حالا خیلیها به آنها میگویند موجی! شیرعلی، همسر خانم غیاثوند هم در همان کربلای 5شهید شده است. میگوید: حس عجیبی نسبت به این مکان دارم؛ خیلی از مجروحان جنگ از این بیمارستان به تهران اعزام میشدند و ما آنجا آنها را میدیدیم، ولی حالا در این بیمارستان صدای آنها را میشنوم. نمیتواند زیاد صحبت کند؛ گریه امانش نمیدهد؛ بلند میشود، بوسهای به دیوار راهروی بیمارستان میزند و میرود. به گزارش ایسنا، بیمارستان صحرایی امامحسین(ع) اکنون توسط وزارت بهداشت و درمان بازسازی شده و برای برگزاری کنگرههای علمی و همچنین بازدیدهای دانشجویی مورد استفاده قرار میگیرد، با وجود این هنوز امکان بازدید عمومی از این مکان ارزشمند فراهم نشده است.