محمـدعلی مـحمدی،در دهه اول انقلاب در محافل ادبی حضوری مؤثر داشت و از گردانندگان اصلی ویژه‌نامه‌های فرهنگی و صفحه‌های ادبی روزنامه‌ها و برنامه‌های ادبی رادیو بود.

در همان حال، اشتغالش به مدیریت اجرایی به حدی بود که برخی او را «وزیرالشعرا» می‌خواندند! م. ریحان پس از انتشار 2مجموعه شعر در دهه70 به‌تدریج از صحنه دور شد اما در یکی دوسال اخیر بار دیگر شاهد انتشار آثارش به‌ویژه در ارتباط با تاریخ شفاهی انقلاب و دفاع مقدس هستیم. این شاعر در تابستان1390 به‌حدی تحت فشار مالی قرار گرفت که خبر احتمال مجبورشدن خانواده‌اش به اقامت در حاشیه خیابان‌ها در مطبوعات انعکاس یافت. در این مصاحبه سعی بر این است، تا با مرور آنچه بر محمدعلی محمدی (م.ریحان) رفته است چند و چون حمایت‌های معمول از هنرمندان مورد بررسی قرار گیرد.

  • در سال‌های اخیر به چه کارهایی مشغول بوده‌اید؟

چند سالی برای ایجاد تغییر در مسیر ثبت وقایع انقلاب و دفاع مقدس تلاش کردم و با پروژه اصفهان در نهضت امام‌خمینی(ره) سعی کردم به جای کتاب‌سازی‌ و حجیم کردن تاریخ، در مسیر ارائه تحلیل‌های جامع از روند انقلاب و محورهای اصلی فعالیت‌های انقلابیون قدم بردارم، اما مورد بی‌مهری واقع شدم. همین بی‌لطفی که در استان‌ها بیشتر از تهران است مرا به فکر جدا شدن از حوزه هنری انداخت و درست در همان مقطع بود که با مشکلاتی در تأمین معاش و مسکن خانواده مواجه شدم.

  • شما خوزستانی هستید؛ در اصفهان چه می‌کنید؟

از سال 1357 به‌دلیل حضور در دانشگاه و ادامه فعالیت‌های مختلف ساکن تهران بودم و مدتی هم در زاهدان، چابهار و قم به خدمات دولتی اشتغال داشتم. سال 1387 برای فرار از هزینه‌های سنگین اقامت در تهران ناچار به مهاجرت شدم و پس از سه سال ونیم کار در حوزه هنری اصفهان فعلا مشغول فعالیت مستقل پژوهشی در زمینه ادبیات و تاریخ هستم.

  • شما که عضو مؤسس حوزه هنری بودید؟

بله، در سال57 مدتی قبل از فرار شاه در جلسه‌ای به ابتکار مقام معظم رهبری بنیان حوزه هنری با هدف نسل‌سازی‌ و هدایت روندهای فرهنگی در جهت اهداف انقلاب گذارده شد و بنده یکی از حاضران در آن جلسه بودم اما حوزه هنری فعلی به کلی با آن هدف و حتی با اساسنامه مصوب سال1376 خود خداحافظی کرده است؛ گرچه دوستان ادعا می‌کنند اختلافشان با امثال بنده فقط در انتخاب روش‌هاست.

  • از مسائل خودتان بگویید. ناگهان در تابستان 1390 مطرح شد که کارتان از اجاره‌نشینی دارد به اقامت در کنار خیابان می‌رسد.

البته مقدمات و نتیجه قابل انتظار همین بود که اشاره کردید اما در متن خبر نکته‌ای بود که خیلی‌ها به آن توجه نکردند. وقتی در حوزه هنری اصفهان به بن‌بست رسیدیم، ‌سعی کردم در استان دیگری در خدمت اهداف حوزه هنری باشم. دوستان که سعی وافری در حفظ احترام ظاهری داشتند زنجان، سمنان، مشهد و بجنورد را پیشنهاد کردند و من به صاحبخانه وعده دادم ظرف یک ماه خانه‌اش را که مدت اجاره آن سر آمده بود تخلیه خواهم کرد اما پس از سفر به 4شهر و انتخاب نهایی سمنان، در حالی که 10روز بود در سمنان کار می‌کردم و آماده اثاث کشی از اصفهان بودم ناگهان تصمیم دوستان عوض شد و دستور بازگشت به اصفهان دادند. صاحبخانه با مستاجر جدید قرارداد بسته بود؛ ودیعه‌ها در اصفهان چند برابر شده بود و من تنها 3-2 روز فرصت داشتم. در آن شرایط ناچار شدم به دوستان رسانه‌ای اعلام کنم که چون اخلاقا مکلف به تحویل خانه قبلی در موعد مقرر هستم، اگر تا آن زمان موفق به پیدا کردن خانه مناسب نشوم، ناچار خواهم بود خانواده‌ام را در چادری کنار خیابان جا بدهم. انصافا دوستان مطبوعاتی هم امانتداری کردند اما تیترها کمی تند بود.

  • و بعد از آن؟!

دوستان شاعر به تکاپو افتادند. یکی از آنها آقای محمدعلی بهمنی را در جریان گذاشت و شورای شعر ارشاد پرویز بیگی را مامور پیگیری مشکل بنده کرد که الحق هنوز هم پیگیر است. قائم مقام وزارت ارشاد در امور شعر مصاحبه‌ای کرد که اول منجر به دلخوری شد اما بعد توانستیم یکدیگر را بهتر بفهمیم. بعضی دوستان مطبوعاتی هم کمک‌های عاطفی کردند. رئیس خانه هنرمندان اسمم را در فهرست دریافت وام قرار داد. مهندس ضرغامی هم در صدا و سیما دستوراتی صادر کرد اما هیچ‌یک از اینها پاسخ مناسب یک استمداد فوری نبود و به نتیجه مؤثری هم نرسید. به هر حال نهایتا کار اصلی را آقای دری، معاون فرهنگی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی کرد که با انعقاد قراردادی برای پژوهش ادبی، 50درصد مبلغ را فوری پرداخت و الحمدلله فرجی حاصل شد تا در آینده به راه حل قطعی تری برسیم. در حوزه هنری هم رئیس شعبه اصفهان رقمی را موقتا از حساب شخصی‌اش در اختیارم گذاشت که به سرعت برگرداندم چون در هر حال نمی‌خواستند بنده توی دست و پایشان باشم و خوب نبود که بدهکارشان بمانم!

  • گویا جناب عالی قبلا دستی هم در حل مشکلات و فراموش‌شدگی‌های سایر شاعران داشته‌اید؛ درباره آن موارد نکته‌ای به ذهنتان می‌رسد؟

اوایل انقلاب به واسطه موقعیت شغلی‌ای که داشتم گاهی به اوضاع دوستان شاعر و هنرمند سرکشی می‌کردم و مسئولان کشور را در جریان احوالشان قرار می‌دادم. بعدها هم از جمله وقتی شاعر عزیزمان تیمور ترنج دچار بیماری مهلکی شد بنده با تاخیر از بیماری ایشان باخبر شدم و به عیادتش رفتم. مرحوم ترنج از افسران رشید نیروی دریایی بود و با پیگیری پرویز بیگی، وزیر دفاع هم از ایشان عیادت کرده بود اما حمایت سامان‌یافته‌ای دیده نمی‌شد، بنابراین نامه‌ای از قول خود و برخی دوستان به رئیس‌جمهور وقت نوشتم و به‌دلیل فوریت امر فرصت اجازه گرفتن از برخی دوستان نشد و نامشان را بدون هماهنگی قبلی پای نامه گذاشتم که البته بزرگوارانه تحمل کردند و دقیقا نمی‌دانم چه نتیجه‌ای برای خانواده مرحوم ترنج در پی داشت. در اتفاقی هم که چند سال پیش برای احمد عزیزی افتاد، با توجه به اینکه شب عید بود همین قدر به فکرم رسید که موضوع را از طریق رادیو دنبال کنم. لذا مطالبی در رادیوپیام مطرح کردم و ساعتی هم در رادیو جوان در ارتباط با ایشان مصاحبه و برنامه ویژه داشتیم تا بهانه‌ای برای تغافل عیدانه وجود نداشته باشد. در این 3سال هم دورادور شاهد بوده‌ام که با وجود همه پیگیری‌ها و هزینه‌ها و رسیدگی‌ها، کماکان زنده ماندن قضیه در گرو هیجان‌هایی است که هر از گاه خواهرِ احمد آقای عزیزی با مصاحبه‌های خود ایجاد می‌کند. اجمالا می‌خواهم به این بهانه یادآوری کنم، مشکل اصلی، معلوم نبودن متولی اینگونه امور است که در نتیجه گاهی از چند جا همزمان به یک موضوع پرداخته می‌شود و به‌اصطلاح تب تندی ایجاد می‌شود که زود هم به عرق می‌نشیند چرا که هر کسی فکر می‌کند دیگری دنبال کار است و ادامه حضور خود را در صحنه غیرضروری تشخیص می‌دهد؛ در حالی که اگر مجموعه‌ای مشخص با مشارکت خود نخبگان هنری و ادبی، متولی امر باشد چنین اتفاقی کمتر خواهد افتاد و مهم‌تر اینکه مشکلات افراد نیازمند حمایت، قبل از آنکه دادشان دربیاید مورد توجه قرار خواهد گرفت.

  • راه حل پیشنهادی شما دقیقا چیست؟

همانطور که برگزاری جشنواره‌ها و مدیریت کلیه امور محتوایی مرتبط با هنر و به ویژه شعر را در صلاحیت نهادی متمرکز از برگزیدگان می‌دانم، معتقدم اینگونه رسیدگی‌ها نیز در همان نهاد قابل پیگیری است. در طول تحقیقی که در دست انجام دارم به این نتیجه رسیده‌ام که ما نیاز به تشکیل نهادی برای برقراری تعامل میان شعرا و انجمن‌های ادبی هر استان داریم که طبعا باید از سوی تشکیلاتی مرکزی به نام «انجمن انجمن‌های ادبی کشور» مدیریت شود. چنین انجمنی طبعا می‌بایست توسط ترکیبی از نمایندگان دستگاه‌های رسمی و نمایندگان شعرا و ادبای استان‌ها اداره شود و بانک اطلاعاتی فعالی داشته باشد که جایی برای تغافل در شناسایی و حل مشکلات نخبگان ادبی باقی نگذارد.