شخصیت بزرگی چون علی علیهاسلام به همسری فاطمه علیهاسلام افتخار می‌کند و همسری با او را برای خود فضیلت و ملاک برتری بر دیگران و شایستگی پذیرش مسئولیت‌های سنگینی چون رهبری جهان اسلام می‌داند.

برخی از موارد که حضرت برای اثبات حقانیت خود به همسری فاطمه علیهاسلام استناد فرموده‌اند عبارت است از:
در پاسخ نامه‌ای به معاویه ازجمله فضیلت‌ها و امتیازهایی که حضرت به آن اشاره می‌فرمایند این است که «بهترین زنان جهان از ماست و حماله الحطب و هیزم‌کش دوزخیان از شماست.»1

در جریان شورای شش نفره که خلیفه دوم برای جانشینی وی را تعیین کرده بود حضرت خطاب به سایر اعضا فرمود: «آیا در بین شما به جز من کسی هست که همسرش بانوی زنان جهان باشد؟» همگی پاسخ دادند: نه.2

حضرت علی علیهاسلام در ضمن پاسخ به نامه دیگر معاویه می‌نویسد: «دختر پیامبر صلی الله علیه و آله همسر من است که گوشت او با خون و گوشت من درهم آمیخته است. نوادگان حضرت احمد (صلی الله علیه و آله)، فرزندان من از فاطمه علیهاسلام هستند، کدام‌یک از شما سهم و بهره‌ای چون من دارا هستید.»3

در جریان سقیفه حضرت ضمن برشمردن فضایل و کمالات خویش و اینکه باید بعد از پیامبر، او رهبری و هدایت جامعه اسلامی را عهده‌دار شود به ابوبکر فرمود: «تو را به خدا سوگند می‌دهم! آیا آن کس که رسول خدا او را برای همسری دخترش برگزید و فرمود خداوند او را به همسری تو [علی] در آورد من هستم یا تو؟ ابوبکر پاسخ داد: تو هستی.»4

فاطمه رکن علی است

از مقامات ممتازی که مخصوص پیامبر صلی الله علیه و آله و حضرت فاطمه علیهاسلام است رکن بودن برای علی است. در حدیثی می‌خوانیم پیامبر صلی‌الله‌علیه و آله به حضرت علی علیهاسلام فرمودند: «سلام علیک یا ابا‌الریحانتین، فعن قلیل ذهب رکناک.»5

چه تعبیر لطیف و زیبایی همان تعبیر حضرت علی علیهاسلام در مورد زن که فرمودند زن ریحانه است. پیامبر نیز فرمودند: «سلام بر تو ای پدر دو گل [زینب و ام‌کلثوم] به زودی دو رکن تو از دست می‌روند.»

علی علیهاسلام بعد از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: «این یکی از دو رکن بود» و بعد از شهادت حضرت زهرا علیهاسلام فرمودند:
« این رکن دیگر است.»

مددکار اطاعت الهی

انبیا و پیشوایان معصوم تنها راه سعادت و خوشبختی انسان‌ها را پیروی از دستورات الهی می‌دانستند و از این رو بهترین همکار و دوست برای آنان کسی بود که در این راستا به آنها کمک کند.

می‌خوانیم علی علیهاسلام در پاسخ پیامبر که سؤال کردند: «همسرت را چگونه یافتی؟» گفتند: «بهترین یاور در راه اطاعت از خداوند.»6

تمسک علی علیهاسلام به کلام زهرا علیهاسلام

حضرت در حدیث اربع مائه بعد از اینکه فرمودند در مراسم تجهیز مرده‌ها گفتار خوب داشته باشید چنین ادامه دادند: «فان بنت محمد صلی الله علیه و آله لما قبض ابوها ساعدتها جمیع بنات بنی‌هاشم، قالت: دعوا التعداد و علیکم بالدعا.»

حضرت زهرا علیهاسلام بعد از رحلت رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به زنان بنی‌هاشم که او را یاری می‌کردند و زینت‌ها را رها کرده و لباس سوگ در بر کرده بودند، فرمود:«این حالت را رها کنید و بر شماست که دعا و نیایش کنید.»7

با اینکه حضرت علی علیهاسلام معصوم بوده و تمام گفته‌های او حجت است ولی برای تثبیت مطلب به سخن زهرا علیهاسلام تمسک می‌کند. این نشانگر عصمت حضرت صدیقه طاهره علیهاسلام بوده و اینکه تمام رفتار، گفتار و نوشتار او حجت است و از این جهت فرقی بین زن و مرد نیست.

تنها تسلی بخش علی علیهاسلام

حضرت بعد از شهادت فاطمه خطاب به ایشان فرمودند:
«بِمَنِ العَزاءُ‌ یا بِنتَ مُحمَد؟ کُنتُ بِکِ اَتَعزی فَفیمَ العَزاء مِن بَعدِکِ؟»8؛ با چه کسی آرامش یابم ای دختر محمد؟ من به وسیله تو تسکین می‌یافتم؛ بعد از تو با چه کسی آرامش یابم؟

غضب خداوند به غضب فاطمه علیهاسلام

حضرت علی علیهاسلام از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل کرده که ایشان فرمودند:
«انَّ اللهَ عَزَّوَجَلَّ لَیَغضِبُ لِغَضِبِ فاطِمَه وَ یَرضی لِرِضاها»9؛ خداوند عزوجل به خاطر خشم فاطمه، خشمگین و برای خشنودی و رضایت فاطمه راضی می‌شود.

و در حدیث دیگر خطاب به حضرت فاطمه علیهاسلام فرمودند:
« انَّ اللهَ لَیَغضِبُ لِغَضَبِکِ وَ یَرضی لِرِضاکِ»10؛ خداوند برای خشم تو، خشمگین و برای خشنودی تو، خشنود می‌شود.

برگزیده پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله

حضرت علی علیه السلام در مصیبت حضرت زهرا علیهاسلام خطاب به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله می‌فرماید: «قل یا رسول الله عن صفیتک صبری» 11؛ « یعنی این صفیه توست، بانویی که صفوه تو، مصطفی و برگزیده توست رحلت کرده و صبر فقدانش برای من دشوار است.»

تکرار مصیبت فقدان پیامبر صلی الله علیه و آله

هنگام ارتحال بزرگ بانوی اسلام حضرت فاطمه و بیان وصایا و حلالیت ایشان حضرت در پاسخ می‌گوید: « پناه به خدا، تو داناتر و پرهیزکارتر و گرامی‌تر و نیکوکارتر از آنی که به جهت مخالفت کردنت با خود، تو را مورد نکوهش قرار دهم. دوری از تو و احساس فقدانت بر من گران خواهد بود، ولی گریزی از آن نیست. به خدا قسم با رفتنت مصیبت رسول خدا را بر من تازه کردی، یقینا مصیبت تو بزرگ است؛ مصیبتی که هیچ چیز و هیچ‌کس نمی‌تواند به انسان دلداری دهد و هیچ چیز نمی‌تواند جایگزین آن شود.»12

مقدم کردن خواست فاطمه برخواست خویش

در هنگام وصیت حضرت زهرا علیهاسلام در پاسخ امام به ایشان و گریستن هر دو امام (ع) می‌گویند:«هر چه می‌خواهی وصیت کن، یقینا به عهد خود وفا کرده، هر چه فرمان دهی انجام می‌دهم و فرمان تو را بر نظر و خواست خویش مقدم می‌دارم.»13

پایان شکیبایی علی علیه السلام

علی علیهاسلام که اسوه صبر و استقامت است اما در شهادت حضرت زهرا علیهاسلام تاثر و تالم خود را اظهار می‌دارد تا آنجا که بعد از دفن همسر گرامی‌اش در حالی که حزن و اندوه تمام وجود او را فرا گرفته بود خطاب به قبر پیامبر صلی الله علیه و آله عرضه داشت:
«خدا چنین خواست که او زودتر از دیگران به رسول خدا بپیوندد، پس از او شکیبایی من به پایان رسیده و خویشتنداری از دست رفته، اما آن‌چنان که در جدایی تو صبر کردم در مرگ دخترت نیز جز صبر چاره‌ای ندارم، شکیبایی بر من سخت است. پس از او آسمان و زمین در نظرم زشت می‌نماید و هیچ گاه اندوه دلم نمی‌گشاید. چشمم بی‌خواب و دل از سوز غم سوزان است. تا خداوند مرا در جوار تو ساکن کند. مرگ زهرا ضربه‌ای بود که دل را خسته و غصه‌ام را پیوسته کرد و چه زود جمع ما را به پریشانی کشانید... اگر بیم چیرگی ستمکاران نبود، برای همیشه اینجا [کنار قبر زهرا(علیهاسلام)] می‌ماندم و در این مصیبت بزرگ چون مادر فرزندمرده، اشک از دیدگانم می‌راندم.»14

پی‌نوشت‌ها:
1 - بحارالانوار/ج41/ صص151و 224.
2 - نهج البلاغه.
3 - طبرسی/ احتجاج/ مؤسسه الاعلمی للمطبوعات/ بیروت/ چاپ دوم، 1983 میلادی/ج1/ ص135.
4 - همان/ ص 123.
5 - علامه الحافظ محب الدین الطیری، ذخائر العقبی فی مناقب ذوی القربی/ چاپ بیروت دار‌المعرفه/ ص 56.
6 - بحارالانوار/ ج43/ ص 117.
7 - جوادی آملی/ زن در آئینه جمال و جلال/ ص42.
8 - رحمانی همدانی/ فاطمه الزهرا بهجه قلب مصطفی/ ص 578/ به نقل از مجمع الروایه.
9 - کنزالعمال/ مؤسسه الرسالة بیروت/ ج12/ ص111.
10 - همان.
11 - نهج البلاغه/ فیض‌السلام/ خطبه 193.
12 - سیدمحمد کاظم قزوینی/ فاطمه‌الزهرا من المهد الی اللحد/ دارالصادق بیروت/ چاپ اول/ صص610 - 609.
13 - همان.
14 - اصول کافی/ ج1/ ص 159.