جبهه اصلاحات یا شورای هماهنگی اصلاحطلبان را امروز تقریبا میشناسیم. برخیشان میگویند در انتخابات شرکت میکنیم. برخی دیگر میگویند برای رقابت مجلسنشینی پیشرو، نامزدی نداریم. اما داستان آنها هم «نیم خرداد»ی است؛ خرداد 76، زمانی که سیدمحمد خاتمی تصمیم گرفت نامزد انتخابات ریاستجمهوری شود و با اصلیترین نامزد جناح مقابل رقابت کند؛ چند ماهی بود که دو جریان راست مدرن و چپسنتی درون نظام به هم نزدیک میشدند. انتخابات مجلس پنجم شورای اسلامی که برگزار شد، بهرغم انفعال در مجموع روحانیون مبارز، با پدیداری جریان کارگزاران سازندگی و نیز فعالیت چپهای جوانی چون مجاهدین انقلاب، فراکسیون اقلیت مجلس سروسامان جدیتری پیدا کرد.
از بهمن 74 تا خرداد 76، کارگزاران، هر چه بیشتر به مجمع روحانیون و فرزندان جوان آن تقرب جست. بهطوری که نشریات و تریبون راستسنتی (مثلا هفتهنامه صبح، روزنامه کیهان، روزنامه رسالت و...) با نگرانی به این روند مینگریستند و از این باب بدان میپرداختند که چگونه میتوان با شعارهای متناقض دفاع از مستضعفان (افق چپسنتی) و دفاع از سرمایهگذاری و توسعه مالی (نگرش کارگزارانی) به اتحاد رسید.
پوسترهای تبلیغاتی سیدمحمد خاتمی در انتخابات سال 76، به نام کارگزاران منقش بود. اما پس از آن، مجمع روحانیون اندک اندک با این دو جریان اصلی، و گرایشها و گروههای دیگری چون مجمع نیروهای خط امام انجمن اسلامی مهندسین، انجمن اسلامی مدرسین، انجمن اسلامی معلمان، دفتر تحکیم وحدت و... به سازوکاری برای تنظیم روابط در مداخلاتشان در جامعه سیاسی، پس از دو خرداد دست یافتند.
«دوم خرداد» برای جبههای که از این فرآیند حاصل شده بود نامگذاری شد. این جبهه خصوصا در انتخابات میان دورهای مجلس پنجم و نیز مجلس ششم، ابزاری برای رقابت با رقبای راستگرا بود. همان نکتهای که در آغاز شکلگیری چپها و راستهای مدرن، سخت شگفت مینمود سرانجام در آستانه انتخابات مجلس ششم، به چشم اسفندیار جبهه دوم خرداد بدل شد. چپهای سنتی و جوان، همگی در تضاد با هاشمی هم قول بودند، اما کارگزاران، فرزندان مادی و معنوی وی بودند.
در انتخابات مجلس ششم، کارگزاران بر سر هاشمی، راه خویش را از جبهه دوم خرداد جدا کرد و شکاف دوم میان نیروهای رادیکال و سنتی اتفاق افتاد. اعضای حزب مهندسان جوان لیبرال (جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب) با مجمع روحانیون، مجمع نیروهای خط امام و... و نیز اختلافات جوانان دفتر تحکیم وحدت با کل جریان اصلاحطلب. در تمام سالهای عصر اصلاحات، جز گروههای سنتی قدیمی احزابی چون همبستگی، مردمسالاری، جوانان ایران اسلامی و... به ساختار جبهه دوم خرداد (که بعدها، جبهه اصلاحات نام گرفت) پیوستند.
بعدها و پس از این که مهدی کروبی، در انتخابات ریاستجمهوری نهم، از اینکه دیگر اصلاحطلبان، به نامزدی مصطفی معین رأی داده بودند، رنجید، حزبی به ریاست وی، با عنوان «اعتماد ملی» تشکیل شد. حزب اگرچه در میان دو طیف اصلاحطلبان جای داشت اما هرگز به جبهه اصلاحات نپیوست. شورای هماهنگی اصلاحات که امروزه این سنت را نمایندگی میکند، از همه احزاب اصلاحات متشکل است که بهشکل عرضی و مساوی در کنار هم قرار دارند و به شکل دورهای یکی را از میان خود (به نوبت) برای ریاست شورا برمیگزینند.
جبهه مشارکت اسلامی: این گروه اصلاحطلب، مولد دوم خرداد است. تشکیل شده ازگروهی از جوانانی که در تسخیر لانه جاسوسی شرکت فعال داشتند و به مدیریت موسوی خوئینی (مدیرمسئول روزنامه سلام و پدر اصلاحطلبان) در مرکز مطالعات استراتژیک ریاستجمهوری، در عصر هاشمی کار میکردند و در حلقه کیان تحت سایه عبدالکریم سروش نظر میورزیدند. آنان پس از دوم خرداد، تلاش فراوانی داشتند تا برای تجمیع قدرت سیاسی و اجتماعی اصلاحطلبان در دو سطح دولت و جامعه یک تشکل فراگیر و واحد پدید آورند، پس جبهه مشارکت اسلامی تقریبا پس از یک سال از دوم خرداد 76 راه افتاد.
اما هرگز چپهای سنتی که به آرمانهای سلطه ستیزانه و انقلابی پایبند بودند حاضر نشدند، با جوانانی که در برخی آرای سیاسی و اقتصادیشان، تجدیدنظر کرده بودند، ادغام شوند و احتمالا تحت سایه قدرت آنها قرار گیرند. از این جبهه مشارکت اسلامی هرگز صورت یک ائتلاف فراگیر نیافت، حتی تلاش برای حضور همه جریانات، با تابلو و شناسنامه خودشان تحت عنوان جبهه مشارکت، بیفایده ماند و سرانجام رادیکالهای جوان، تحت یک نام ائتلافنما (جبهه)، تنها در قامت یک حزب درآمدند.
در شرایطی که بسیاری معتقدند جریان مقتدری برای رقابت با اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم وجود ندارد، مصطفی کواکبیان سرآمد جریانی شده و با عنوان «جبهه مردمسالاری» به سازماندهی اصلاحطلبان مایل به حضور در انتخابات پرداخته، تا میدان رقابت را تنها به اصولگرایان واگذار نکند.
هرچند هنوز هم بسیاری این جریان را نماینده همه اصلاحطلبان نمیدانند و برای آن وزن چندانی قائل نیستند، اما دبیرکل حزب مردمسالاری نظر دیگری دارد. او معتقد است که با توجه به حمایت اصولگرایان در روی کار آمدن دولت احمدینژاد و نارضایتی مردم از عملکرد دولت، هرجا که نامزد اصلاحطلب حضور داشته باشد 70درصد آرای مردمی به حساباش ریخته میشود:
- آقای کواکبیان شما در شرایطی که اصلاحطلبان لااقل به صورت گسترده و سازمانیافته در انتخابات نهم ورود نکردهاند، سردمدار یکی از دو جریان اصلی سیاسی کشور در سالهای اخیر شدهاید، این جبهه دربرگیرنده کدام گروههای اصلاحطلب است؟
هماکنون در شورای هماهنگی جبهه اصلاحات غیر از حزب مردمسالاری و خانه کارگر که در انتخابات حضور دارند؛ گروه دیگری که در این شورا حضور دارند یا اساسا نمیتوانند برای انتخابات لیست ارائه کنند یا خودشان تمایلی به ارائه لیست نداشتند.
از 77 تاکنون در هر انتخاباتی گروههایی از اصلاحطلبان مانند حزب آزادی، فرزندان ایران، جمعیت ایران فردا و کانون همبستگی فرهنگیان حاضر بودهاند که به علت مسائل آیین نامه، عضو شورای هماهنگی جبهه اصلاحات نشده بودند؛ اما در انتخابات امسال این احزاب حضور فعالی دارند و با حضور در جبهه مردمسالاری اعلام موجودیت کردهاند؛ در انتخابات آینده 14 حزب با حضور در جبهه مردمسالاری اعلام موجودیت کردهاند و حزب مردمسالاری را در انتخابات همراهی خواهند کرد.
همچنین احزابی هستند که بهعنوان تشکل سیاسی در برخی استانها مانند کانون فارغالتحصیلان آذربایجان غربی فعال بودند که با حضور در جبهه مردمسالاری برای انتخابات آینده و در مجموع 14 حزب با گرایش اصلاحطلبانه در انتخابات در جبهه مردمسالاری اعلام موجودیت کردند.
- این 14 حزبی که میفرمایید، آیا حزب مردمسالاری را بهعنوان گروه شاخص این جبهه قبول دارند؟
بله؛ ما با تابلوی مشخص مردمسالاری در انتخابات حاضر شدهایم؛ ما جزو پایهگذاران جبهه اصلاحات در ایران بودهایم و بنده مدتی بهعنوان معاون دبیرکل حزب همبستگی عضو شورا بودم و پس از آن نیز بهعنوان دبیر کل حزب مردمسالاری حضور داشتم و دوستانی که با ما هستند با همین گرایشها از اول با ما همکاری داشتهاند.
- بسیاری از کارشناسان معتقدند که اصلاحطلبان رقیب جدی برای اصولگرایان در انتخابات نیستند؛ ارزیابی شما از این نظر چیست؟
این موضوعاتی که مطرح میشود تا حدودی دلخوشیهای خوبی برای برخی از اصولگرایان است؛ دو سال پیش گفتم اصولگرایان در انتخابات مجلس نهم 3 گروه لیست دارند؛ اما هم اکنون در آستانه انتخابات شاهد آن هستیم که اصولگرایان برای حضور در انتخابات به شش گروه تقسیم شدهاند.
جبهه متحد اصولگرایان، جبهه منتقدین دولت، جبهه پایداری، جبهه بصیرت و بیداری اسلامی و ائتلاف بزرگ اصولگرایان از جمله گروههای اصولگرای حاضر در انتخابات هستند. اصولگرایان این موضوع را که اصلاحطلبان رقیب جدی برای اصولگرایان نیستند را توجیه مناسبی برای تعدد لیستهای اصولگرایی میدانند و تعدد لیستهای اصولگرایی را بهدلیل ایجاد رقابت میان اصولگرایان عنوان میکنند.
اما ما تصورمان این است که هرچه لیستهای اصولگرایان در انتخابات متعدد باشد باز هم مردم در انتخابات خود میان اصولگرایی و اصلاحطلبی تفکیک قائل میشوند. بههرحال بر اساس آمار رسمی که وجود دارد در انتخابات ریاستجمهوری دهم، 14 میلیون نفر به افرادی به غیراز احمدینژاد رأی دادهاند و طبیعی است که اگر آنها در عرصه انتخابات مجلس حاضر شوند به گرایش متعلق به خودشان رای خواهند داد، ضمن این که برخی از اصولگرایان بعد از مشاهده عملکرد دولتهای نهم و دهم بیشتر به سمت اصلاحطلبان گرایش داشتهاند.
بنده تصورم این است که ما در صحنه انتخابات مجلس نهم بهعنوان اصلیترین رقیب اصولگرایان محسوب میشویم و این در شرایطی است که با توجه به داشتههای خود و تعداد نامزدهایمان ادعایی هم برای کسب اکثریت کرسیهای مجلس نداریم.
هم اکنون برخی از اصلاحطلبان تأیید صلاحیت نشدهاند و 12نمایندگان فعلی مجلس هشتم که عضو فراکسیون خط امام(ره) بودند نیز، برای حضور در انتخابات ثبت نام نکردند؛ لذا یک وضعیتی نیست که ادعای پیروزی قاطع اکثریت مجلس نهم را داشته باشیم و تنها برای 115 کرسی مجلس نهم داوطلب داریم.
- شما دورههای مختلف انتخابات را تجربه کردید و همواره هم به کار حزبی تأکید میکردید، با توجه به این سابقه چرا به فکر تشکیل جبهه افتادید، درحالی که جبهه سیاسی ناپایدارتر از حزب است.
این طور نیست؛ برای جبهههای خلق الساعهای که در آستانه انتخابات تشکیلشده از لحاظ تعریف کلاسیک جای بحث وجود دارد و این جبههها جنبه قانونی ندارند. بهطور مثال در جبهه پایداری افرادی از دولت نهم و افرادی از مجلس هشتم زیر پرچم آیتالله مصباح یزدی حضور پیدا کردهاند و جبهه پایداری را شکل دادند در حالی که در این جبهه چند حزب سیاسی وجود دارد. جبهه مفهوم عامتری از حزب دارد؛ مثلا جبهه متحد اصولگرایان میتواند جنبه کامل را داشته باشد، چرا که تعداد زیادی از احزاب اصولگرایی در قالب جبهه پیروان امام و رهبری در آنجا حضور دارند.
بله من همچنان معتقدم که ما باید به سمت تقویت احزاب برویم؛ برای همین انتخابات هم در شهرستانها دفاتر حزب مردمسالار کارشان را میکنند و جبهه مردمسالاری عمدتا در تهران فعالیت میکند. فکر میکنم حزب مردمسالاری در این مقطع به رسالت و مسوولیت تشکیلاتی خود به خوبی واقف است و سعی و تلاشاش این است که ضمن دامن زدن به شعار مشارکت حداکثری، فعالیتهای سیاسی تشکیلاتی خودش را هم پیگیری کند.
- ببینید آقای کواکبیان در دوره گذشته انتخابات مجلس هم ائتلاف جدی میان اصلاحطلبان شکل نگرفت و بهعنوان نمونه دو لیست اصلی از سوی آقایان خاتمی و کروبی ارائه شد، دلیل عدم توفیق اصلاحطلبان در تشکیل جبهه متحد در دورههای اخیر چیست؟
اینطور نیست، اصلاحطلبان در گذشته بارها فعالیتهای جبههای موفقی داشتهاند؛ ما زمانی جبهه دوم خرداد را داشتیم و پس از آن نیز جبهه اصلاحات یا شورای هماهنگی جبهه اصلاحات به شکل جبههای وارد عرصههای مختلف میشدند و موفق هم بودند. اما الان شرایط متفاوت است، هم اکنون دو حزب مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب فعالیتشان بر اساس قانون متوقف شده است و دیگر تشکلها که میتوانستند در انتخابات فعالیت کنند به دلایل مختلف ورودی نکردند.
- با وجود این چهقدر احتمال موفقیت برایتان وجود دارد؟
ما برای افرادی که در سراسر کشور معرفی میکنیم، بالای 70درصد برای پیروزی شانس دارند و در هر حوزهای که یک نامزد اصلاحطلب حضور داشته باشد، گرایش مردم نسبت به آنها بیشتر از نامزدهای رقیب و به خصوص نامزدهای حامی دولت است.
عملکرد دولت نهم و دهم به اندازه کافی گویای وضعیت این دوستان است و مجموعه اصولگرایان هم اکنون نمیتوانند حسابشان را از عملکرد دولت جدا کنند؛ با توجه به این که بیشترین حمایتها و پشتیبانی را از دولتهای نهم و دهم داشتند الان هم باید همسویی و همکاسه بودن خودشان با دولت را بپذیرند و بر همین اساس مسوولیت عملکرد دولت بهطور طبیعی بر گردن تمام اصولگرایان است.
- حتی نظرتان درباره جبهه جدید صدای ملت هم همین طوری است؟
جبهه صدای ملت جنبه انتقادی دارد و همین موضوع که این جبهه بهعنوان منتقدین دولت وارد صحنه میشود به این معنی است که اعضای آن دیگر عملکرد دولت را قبول ندارند. با توجه به این مسائل اعضای این جبهه در حال اصلاح گرایش خود هستند و لذا پاسخگوی عملکرد دولت نیستند.
- برخی پایگاه سیاسی و هویت جبهه منتقد را در این دوره از انتخابات بیشتر متمایل به اصلاحطلبان معتدل میدانند، نظر شما دراینباره چیست؟
اصلاحطلبی بدون اصولگرایی معنا ندارد، بنده بهعنوان یک اصلاحطلب افتخار میکنم که اصولگرا هستم، اما نه وابسته به جبهه اصولگرایان، منظور من بهلحاظ تفکر است. ما افراد بیپرستیژی نیستیم و یک اصولی داریم. ما برای اصلاح طلبی خود مراجع و بنیانهایی داریم مثلا کلام رهبری درباره اصول و اصلاحات در این چند سال.
ما با دوستان جبهه اصولگرایی در نحوه اداره کشور و برنامههای سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، روابط بینالمللی و اداری و همچنین عرصههای قانونگذاری اختلافات جدی داریم، اما این به مفهوم این نیست که ما بیاصول باشیم؛ لذا دوستان منتقد دولت نیز اصولگرا هستند و در عین حال تفکرات اصلاحطلبی را هم در اصول خودشان پذیرفتهاند.
اصلاحات به معنای بسامان کردن امور نابسامان است و بر همین اساس هر فردی که در فکر اصلاح امور موجود باشد اصلاحطلب است. اصلاحطلبی به مفهوم براندازی نظام و قانون اساسی نیست و ما تعریفمان این است که در چارچوب نظام قانون اساسی و خط امام ما اصلاحطلب هستیم.
- چشمانداز حزب مردمسالاری برای انتخابات ریاستجمهوری آینده چطور است؟ آیا باز هم به شکل جبهه وارد عرصه میشوید؟
معتقد هستم برای حضور در انتخابات ریاستجمهوری اظهارنظر زود است و ابتدا باید تکلیف مجلس نهم مشخص شود.
همشهری ماه