تاریخ انتشار: ۲۶ اردیبهشت ۱۳۹۱ - ۱۸:۳۷

محمدباقر قالیباف: شوراها در مقام قوه مقننه مدیریت شهری و قوه مجتمع شهروندان، ویترین بعد مردمی هر نظام مردم‌سالارانه‌ای است که باید روح حاکم بر جامعه و رویکرد غالب در جامعه را بازتاب دهد و با پرهیز از آرمانگرایی محض و واقع‌گرایی صرف که هر دوی آن مملو از احساسات و خیال‌پردازی است، جای پای محکمی در زمین پیشرفت‌خواهی و توسعه‌گرایی شهر، شهروند و مدیریت شهری پیدا کند و با اتخاذ رویکرد آرمانگرایی توام با واقع‌بینی در منش و روش اداره جامعه شهری به درک واضحی از تاثیرات مهم خویش در میزان کارآمدی نظام اسلامی مبتنی بر مردم‌سالاری دینی برسد.

تجربه‌های مختلف در سال‌های اخیر در کلانشهر تهران نشان می‌دهد که ما زمانی که رویکرد آرمانگرایی توام با واقع‌بینی را عملیاتی کردیم به فرازهایی دست یافتیم که تا پیش از این ممکن به‌نظر نمی‌رسید که بارزترین آن همگرایی میان 2 نهاد شهرداری و شورای اسلامی شهر است که اولا از همه بسترهای حقوقی و قانونی تعامل بخش و وحدت‌زا و دوما از وجود مدیران و نمایندگانی که هدف آنها پاسخگویی کارا در حل مشکلات شهروندان بود که برای این کار، همکاری و همگرایی را ضروری می‌دانستند، بهره‌گیری شد.

بی‌تردید این تجربه درخشان و در حال تکامل، حاصل اراده نظام اسلامی و شخص مقام معظم رهبری برای ارتقای کارکردهای نهاد شوراها و همچنین روحیه مشارکت‌جویانه نهفته در متن جامعه و وجود فرهنگ و زمینه‌های ارزشی و اعتقادی مشوق مشارکت و نظارت، آگاهی تدریجی نهاد اجتماعی شهرداری از تاثیر مثبت خرد جمعی و تضارب آراست که به باور بنده، هم‌اکنون می‌توان این تجارب را به‌عنوان الگویی موفق از تمرکززدایی برای اجرای مهم‌ترین مطالبه مقام معظم رهبری، یعنی طراحی و اجرای الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت و همچنین تحقق کارآمدی دین در اداره جامعه به‌کار گرفت.

همکاران عزیزم در سایر شهرها حتما به این امر واقفند که در فضای منفعلانه یا متحجرانه، نفوذناپذیر و در پشت درهای بسته در مقیاس شهر و کلانشهر، بین نهادهای حاکمیتی و شهروندان تفاهم به‌وجود نمی‌آید و گردانندگان امور اعم از نمایندگان شهروندان در شوراها و مدیریت شهری نمی‌توانند از حدود عقاید، افکار، خواسته‌ها و تمایلات شهروندان (مطالبات جامعه شهری) آگاهی یابند و درنتیجه مسائل و معضلات در هاله‌ای از نارکارآمدی، ابهام و سوءتفاهم باقی می‌ماند و درنهایت رویه‌های غیرعادلانه، نارکارآمدی نظام اسلامی و به تعبیری بهتر، ناکارآمدی دین در اداره جامعه را به ارمغان خواهد آورد که در این خصوص مقام معظم رهبری فرمودند: «مشورت، یکی از ارکان مهم سلامت تصمیم‌گیری‌هاست.

جامعه‌ای که سنت مشورت در آن حاکم نیست، در تب و تاب خودمحوری می‌سوزد... آنان که گرفتار خودرایی و استبدادند، در اشتباه به‌سر می‌برند و تنش‌های اجتماعی و سیاسی می‌آفرینند. نبود سنت مشورت در جامعه، رشد افکار را متوقف می‌سازد و چنین مردمی، شایستگی زندگی حقیقی را از دست می‌دهند.»

از منظری کلان‌تر باید اذعان کرد که هویت اسلامی و انقلابی، فقط جنبه‌های قدسی، روحانی و معنوی نبوده با اینکه شرط تحقق مدیریت اسلامی است؛ بلکه شاید به همان اندازه تاکید بر عمل آگاهانه، کار خردمندانه و تلاش مخلصانه و صادقانه باشد که متاسفانه در برهه کنونی با فهم ناصحیح از این هویت، امروز بزرگ‌ترین چالش و تهدید نظام اسلامی در دهه چهارم از جنس «مدیریتی» شده است که بیمار شدن و بیمار بودن نظام مدیریتی ما در حال بدل شدن به یک حقیقت غیرقابل انکار و پنهان است؛ در عین اینکه معتقدم که بخش عظیمی از ظرفیت‌های الگوی مدیریتی انقلابی- اسلامی هنوز به فعلیت نرسیده است.

معیار سنجش کارآمدی نظام مدیریتی ما که برآمده از گفتمان انقلاب اسلامی می‌باشد این است که باید حد توانایی خود را در این دو مطلب جست‌وجو کند؛ اینکه انقلاب اسلامی بر پایه کمال و حفظ کرامت انسانی استوار شده است و کرامت انسانی هنگامی پاس داشته می‌شود که انسان‌ها توأمان نه در فقر مادی زندگی کنند و نه در فقر معنوی. جامعه مملو از انسان‌های گرفتار فقر مادی و بی‌اخلاقی، جامعه‌ای نیست که نظام مدیریتی ما به آن افتخار کند و بنده شوراها و مدیریت محلی را بهترین پاسخ جامع و یک ابزار مدیریتی کارآمد در جهت رفع تمام معضلات و افزایش قدرت مدیریتی نظام اسلامی موثر می‌دانم.

اگر به دنبال یک الگوی مدیریتی بومی کارآمد هستیم، مدیریت محلی می‌تواند چنین الگویی برای ما باشد، البته به شرط آنکه به‌دنبال بهبود و ارتقای آن نیز باشیم؛ ارتقای مدیریت‌های محلی در گرو چند عامل است که به‌عنوان مهم‌ترین عامل آن، باید مبانی نظری الگوی مدیریت شورایی و محلی را از روی منابع اسلامی و سیره نبوی و علوی به‌خوبی تبیین کنیم و تمام مولفه‌هایی که ما به‌عنوان مولفه‌های کارآمدی یک الگوی مدیریتی نام می‌بریم یعنی تاکید بر خرد جمعی و مشارکت معنادار شهروندان، تاکید بر واقع‌گرایی و لحاظ کردن شرایط زمان و مکان، تاکید بر قانون‌گرایی و رفع مشکلات مردم، تاکید بر بهره‌گیری از علم، برنامه‌محوری و تجربه روز بشری و نظیر اینها همگی برگرفته از الگوی مدیریت دینی هستند.

معنای مشارکت معنادار شهروندان در مدیریت دینی، واگذار کردن امور به دست تقدیر و سرنوشت یا به‌هم‌ریختن نهادها و ساختارها نیست، بلکه خصلتی اساسا نرم‌افزاری دارد؛ یعنی باید بتوانیم با احیای روحیه جهادی در میان شهروندان کاری کنیم که برنامه‌های دقیق و آکادمیک و پیش‌بینی‌شده مدیریتی در سطح کلان، به‌راحتی عملی و اجرایی شود؛ این معنای مردم‌گرایی، مشارکت معنادار و مردم‌سالاری دینی است، وگرنه ساختارشکنی بدون برنامه و پیش‌بینی نهایتا جز به عوامفریبی و توده‌گرایی منتهی نخواهد شد.

تنها فراهم بودن بسترهای لازم جهت فعالیت مدیریت‌های محلی منطبق با گفتمان مدیریت دینی است که می‌تواند فرصت‌های زیادی را از طریق مشارکت معنادار شهروندان برای کسب منافع عادلانه در قلمروهای محلی ایجاد کند. از بررسی تجارب مدیریت‌ها و حکومت‌های محلی در جهان می‌توان دریافت که مهم‌ترین پارامتر موفقیت آنان، توجه به خرد جمعی و پرهیز از نظرات شخصی و حب و بغض‌های سیاسی و اجتماعی بوده که به افزایش انگیزه شهروندان برای مشارکت، احساس تعلق خاطر و مسئولیت‌پذیری آنها نسبت به سرنوشت شهر و در ابعاد کلان‌تر رونق فضای همدلی، همکاری و اعتماد بین شهروندان با مسئولانشان در اداره بهتر امور منجر شده است.

از منظر دیگر، مدیریت تمرکززدا، توسعه کالبدی همزمان با توسعه اجتماعی مدیریت شهری، تفکیک و تمایز امور ملی و محلی در قوانین موضوعه، همگرایی مدیریت امور ملی و محلی، هماهنگی و انسجام و وحدت رویه در مدیریت شهری، آرمانگرایی واقع‌بینانه نهاد شورا و تعامل مناسب و درک مطالبات اجتماعی شهروندان و شورا، شفاف بودن نوع نظارت شوراها بر اداره امور شهرها و روستاها با درجات متفاوتی از بروز آن ازجمله ثمرات کاربست گفتمان مدیریت محلی است که ماحصلی جز تقویت جایگاه شوراها و افزایش اعتماد اجتماعی را به‌دنبال ندارد.

شوراها و مدیریت محلی باید با ایمان داشتن به فرایند مشارکت به‌دنبال خلق «معجزه وفاق اجتماعی» بین 3 مولفه مهم شهر، شهروند و مدیریت شهری باشند؛ ایجاد وفاق اجتماعی در بین این مولفه‌ها مستلزم کارآمدی، اعتدال، اعتماد، همدلی،‌تفاهم و نوع‌دوستی است و عوامل تهدیدکننده آن عدم اعتدال و عدم اعتماد و حضور «بیماری‌های اجتماعی» نظیر فرصت‌سوزی و سیاست‌زدگی بین مولفه‌های مطروحه است و مدیریت شهری شهرها و کلانشهرها 2 وظیفه مهم و خطیر در این راستا دارند که باید در انطباق و در راستای هم مورد توجه قرار گیرند؛

از یک طرف خدمات کمی توأم با رویکرد کیفی‌تر را به شهروندان ارائه کنند و با اقدامات و اجرای پروژه‌های مختلف، سطح زندگی شهروندان و استانداردهای شهری را بهبود بخشند و از سوی دیگر ارزش‌های دینی و اسلامی و آرمان‌های انقلاب را در روند برنامه‌ها و رویکردها جاری کنند. طبیعی است که تنها ارائه خدمات باکیفیت نمی‌تواند معیار کارآمدی باشد بلکه باید این خدمات در چارچوب یک گفتمان نوین از انقلاب و آرمان‌های آن باشد؛ گفتمانی باورپذیر که مقبولیت بالا و تاثیرگذاری بیشتری در جلب اعتماد و اطمینان شهروندان از حاکمیت و نظام و اسلام داشته باشد.

شهرداری شهرها و کلانشهرها با تاسی به تفکر مدیریت کارآمد دینی با رویکرد فرهنگ جهادی به‌دنبال تحقق معیار کارآمدی توام با ارزش‌گرایی در نهاد اجتماعی خود باشند و به مسئولیت و تکلیف خویش واقف شوند که عملکرد آنها در معرض قضاوت و کانون توجه جهانیان است و باید نسبت به تحقق یک شهر و کلانشهر اسلامی - انسانی ذیل گفتمان انقلاب در دهه چهارم یعنی پیشرفت توام با عدالت دغدغه دائمی داشته باشند.

و ما توفیقی إلا بالله علیه توکلت و إلیه انیب

 

منبع: همشهری آنلاین