مهدی تهرانی: ...برای بریتانیایی‌ها نیز این اسطوره سازی‌ها کمابیش در سینماهایشان رونمایی می‌‌شود. اسطوره‌هایی که اصلا قرار نیست متعلق به بخش خوب جامعه باشند. جزیره همیشه بارانی و کشورهایی که هنوز به ملکه وفادارند بالاخره باید روی زندگی سرد و بی‌احساس خود سرپوشی بگذارند و در گذر تاریخ، هنوز خود را آدم هایی پرجنب و جوش نشان دهند...

گاهی اسطوره سازی در سینما بیش از آنکه خبر ساز و تاثیر گذار باشد، مخرب و ویران کننده نیز از کار در می‌آید. سینما همیشه سهم خود را برای اسطوره سازی ادا کرده و در این میان سینمای آمریکا حتی از یک موش دست آموز نیز برای ارائه یک ابرقهرمان عافل نیست. با اینهمه کمتر می‌شود به اسطوره سازی باسمه ای دل خوش کرد. برای کشوری که سابقه تاسیس آن نسبت به عمده کشورهایی که فرهنگ و هنر شان هزاران ساله است، خب طبیعی است که اسطوره سازی یک دلمشغولی باشد.

برای بریتانیایی‌ها نیز این اسطوره‌سازی‌ها کمابیش در سینماهایشان رونمایی می‌شود. اسطوره‌هایی که اصلا قرار نیست متعلق به بخش خوب جامعه باشند. جزیره همیشه بارانی و کشورهایی که هنوز به ملکه وفادارند بالاخره باید روی زندگی سرد و بی احساس خود سرپوشی بگذارند و در گذر تاریخ ، هنوز خود را آدم هایی پرجنب و جوش نشان دهند.

این مقدمه طولانی را از آن جهت آوردم که ساخت فیلم "چارلی" محصول سال 2004 ساخته مالکوم نیدس دقیقا بر همین مبنا ساخته شده است.

چارلی یک درام جنایی سادیستی در باره زندگی یکی از بدنام ترین گنگسترهایی انگلیسی در دهه 1960 است.چارلی ریچاردسون که در آن مقطع زمانی جوانکی سی ساله بوده به کمک برادرانش یک گروه خلاف کار و گنگستری در جنوب لندن راه می اندازد که پس از مدتی همه گروه های خلاف دیگر نه تنها در لندن بلکه در شهرهای دیگر نیز برای وی و گروه پست فطرتش لنگ می انداختند.

داستان و فیلمنامه را خود مالکوم نیدس نوشته. و اصل قضیه را بر شکل گیری گروه گنگستری که القاب فراوان داشته قرار داده و البته در انتها به زندگی خصوصی او هم سرک می کشد و ماجرا با دستگیری و محاکمه ریچاردسون پایان می یابد.

همه می دانیم ژانر جنایی-پلیسی یا ژانر جنایی - معمایی از پرطرفدارترین گونه‌های سینمایی است و اساتید مسلم آن از قدیم تا حالا(هوارد هاکز فقید تا همین مارتین اسکورسیزی خودمان) فیلم‌هایشان به یک کالت و فرهنگ تبدیل شده.با این همه وقتی خود و بضاعت سینمایی و همچنین فرهنگ کشوری را یک کارگردان جاه طلب اشتباه بگیرد نتیجه‌اش می شود فیلم چارلی.

تسخیرناپذیران اثر ماندگار برایان دی پالما را به یاد دارید؟فیلمی که به زندگی آل کاپون و روند دستگیری و به زندان افتادن وی می‌پرداخت؟ در این فیلم قرار نیست آل کاپون اسطوره قلمداد شود اما نحوه کارش به هرحال اینقدر برای آمریکایی‌ها درخور توجه بوده که هنوز هم از ماجراهای زتدگی اش فیلم می سازنند. در چارلی که علی الظاهر قرار است آل کاپون انگلیسی باشد همه چیز مغشوش است حتی نفر اول ماجرا یعنی چارلی ریچاردسون.

در فیلم چارلی، تماشاگر نمیداند با چه کسی طرف است. داستان در دهه 1960 روی می دهد. یک جوانک 30 ساله اهل جنوب لندن که خانواده‌ای لات و عوضی به معنای واقعی کلمه دارد، یک گروه گنگستری تشکیل می‌دهد. در آن ایام با وجودی که 15 سال از اتمام جنگ جهانی دوم می‌گذشت و انگلستان صدمات سیاسی و اقتصادی فراوانی را متحمل شده بود،قاطبه ملت تصمیم داشتند که با صرفه جویی و همچنین گذشت و ایثار و فداکاری سرنوشت بهتری برای خود و آینده فرزندانشان رقم بزنند.از این رو قاطع ترین برخورد با بزهکاران در تاریخ انگلستان مربوط به همین دهه 1960 گزارش شده است. با این همه در "چارلی"می بینیم که مثل آب خوردن گروه او آدم می کشند و همه را از دم تیغ می گذراند و هیچ کس هم متوجه نمیشود که اصلا چارلی ریچاردسون کیست و گروه کثیفش چکار می کنند.

واقع گرایی در فیلم های جنایی از قواعد منفک زانر است. بزرگنمایی اما ریسک خودش را دارد. در چارلی آنچه می‌بینیم بزرگنمایی‌های احمقانه است. پیش درآمد این بزرگنمایی‌ها نیز خنده دار است. در سکانسی می‌بینیم که چارلی ریچاردسون از زمره افرادی است که از خدمت ارتش فرار کرده است و مدام به این عملش افتخار می‌کند. هر دو برادر او نیز که در پستی و ناپاکی از او دست کمی ندارند نیز مانند او فراری از خدمت هستند. به زعم مالکوم نیدس همین فرار از خدمت عامل اصلی تمام خطاکاری های بعدی اوست.

در بزرگنمایی نیز چارلی خواسته تقلیدهایی بی‌واسطه از فیلم‌هایی نطیر کازینو (1995،اسکورسیزی) نشان دهد.البته در تاریخ جنایی انگلستان ثبت شده که گروه چارلی ریچاردسون به گروه شکنجه معروف شده بوده. چرا که هر کس از گروه رقیب به دستشان می افتاده، حال به هربهانه‌ای و به هردلیلی، پس از به قتل رساندنش هیچ کس نمی‌توانسته هویت مقتول را تشخیص دهد. چارلی و هم دستانش امضاهای خاص خودشان را نیز بر بدن مقتول به یادگار می گذاشتند نظیر پیچ کردن انگشتان دست بهم دیگر،میخ کاری کردن صورت مقتول!! و وارونه آویزان کردن جسد از طبقه پنجم به بالا در یکی از ساختمان‌های مناطق جنوبی لندن.

در فیلم هرچه می‌بینیم همین وحشی گری‌ها و نمایش سادیست است. مراحل دادگاه او و هم چنین طریقه دستگیری اش بسیار ضعیف از آب درآمده و اصلا کاراکترها به گونه‌ای در فیلم پرداخت شده اند که تماشاگر ممکن است با خود بگوید که این طفلکی ها که با مردم عادی کاری نداشتند و فقط آدم بدها را وارونه آویزان کرده‌اند.

در ژانر جنایی روابط شخص اول فیلم با خانواده اش و تصویر کردن و پرداخت کردن این مهم رکن اساسی است.در مرحله بعد پرداخت و معرفی نزدیکان وی اهمیت دارد.چرا که حوزه عمل در این کار بسیار به اعتماد نیاز دارد و همواره گنگسترها از خودی ها استفاده می کنند.در رفقای خوب(1990 ،مارتین اسکورسیزی) و پیشتر از آن در پدرخوانده (سه گانه فراموش نشدنی فرانسیس فورد کاپولا به ترتیب محصول 1990،1974،1972) این مهم را به شیوه‌ای منطقی شاهد بودیم.

در سریال های تلویزیونی مهم که در این ژانر ساخته شده مانند سوپرانوز (این سریال بسیار پرطرفدار از 1999 تا 2007 در شش فصل از شبکه کابلی اچ بی او پخش شد)به این روابط خانوادگی دقیقا اشاره شده است.با این همه در چارلی اصلا به اینگونه روابط اشاره نمیشود.و شخصیت های نزدیک به چارلی گویی در زندگی او نقش نداشته اند.

با این همه در چارلی شاهد پرداخت مناسب شخصیت و ذهن و نیت و باطن پلید او هستیم. خودشیفتگی این گنگستر و جامعه ستیزی او خوب روایت شده است. در این راستا انواع و اقسام کارهایی که او در قالب تجارت پلیدش انجام می‌دهد از روایت کلی برخوردارند. در جریان فیلم تماشاگر پی می‌برد چارلی ریچاردسون در همه امور خلاف دست داشته است.از اخاذی و گروگانگیری و آدمکشی به نیت تسویه حساب‌های شخصی تا شکنجه کردن اعضای گروه های رقیب و کلاهبرداری و هم چنین زد و بندهای مالی و شرط بندی های غیر قانونی. داستانک‌های این وقایع البته گویا نیستند و بسیار گذرا در فیلم روایت می‌شوند.

دامنه کارهای بین‌المللی چارلی نیز تا آفریقای جنوبی ادامه می‌یابد و در حقیقت این جااست که اولین رگه‌ها برای دستگیری او پیدا می شود. او در آفریقای جنوبی به صادرات و واردات خلاف و امور مافیایی اشتغال دارد که به سبب طمع زیاد از حد و همچنین استفاده از حکومت آپارتاید قصد ورود به کارهای سیاسی را نیز در سر می‌پروراند. از قاضی و سیاستمدار تا آدم‌های کابینه توسط او خریداری می شوند و سرانجام دست این گنگستر حرفه‌ای برای همه رو می‌گردد.

یک نکته مهم اشاره به سکانس های مربوط به دادگاه چارلی ریچاردسون است. عمده فیلم‌های جنایی چنین روندی دارند که سکانس‌های مرتبط به دستگیری کاراکترهای داستانشان را بسته به بزرگی و کوچکی آنان، بسیار دقیق و با تعلیق از کار درمی‌آورند. در چارلی از این ترفند ها خبری نیست و مانند دیگر قسمت‌ها‌ی فیلم سکانس‌های محاکمه ی وی به جای اینکه نفسگیر و سرشار از تعلیق از کار دربیایند به نماهایی غیر قابل باور و اغراق آمیز و حتی خسته کننده تبدیل شده‌اند.

Charlie

فیلمنامه و کارگردانی: مالکو م نیدس/ زمان فیلم :95 دقیقه / محصول 2004 انگلستان

بازیگران: لوک گاس (چارلی ریچاردسون)، لسلی گراهام، استیون برکف، آنیتا دابسون و نیکول شروین