همشهری آنلاین - محمد مطهری: کمتر کسی است که نداند که جامعۀ ما به دردی به نام «تعجیل» مبتلاست. در بیماری‌های اجتماعی برای بیمار شدن جامعه لازم نیست تک تک افراد بیمار باشند، همین که درصد قابل توجهی مثلا بیست درصد به آن درد مبتلا باشند کافی است.

همچنانکه انتظار می‌رفت، درحادثه دلخراش خرمدره باز برای پیدا کردن مقصر به سراغ کوتاهترین دیوار رفتیم. روال معمول ما این است که به جای دیدن همه ابعاد یک حادثه و فراهم کردن تمهیدات لازم برای عدم تکرار این نوع حوادث، فردی را مقصر معرفی کرده و خودمان را از شر اعتراضات و انتقادات راحت می‌کنیم.

این نوشتار، ناظر به کوتاهی‌های احتمالی صورت گرفته از طرف برگزارکنندگان یا مسئولان محلی نیست؛ حاضر نبودن حتی یک آمبولانس در محل تجمع حدود دو هزار کودک، متأسفانه امری عادی در کشور ماست. بی شک این کوتاهی‌ها ـ که قبل از بررسی کامل و اثبات حقایق باید در این مرحله بدون «تعجیل در داوری» آن را محتمل خواند و نه قطعی ـ باید پیگیری شود. ده‌ها کار برای «ایمنی» و «امنیت» مردم می‌توان انجام داد و نمی‌کنند که نمی‌کنند. موارد زیادی را چهار سال پیش در سلسله مقالاتی توضیح داده‌ام.

دغدغه این نوشته امر دیگری است. اصلا فرض کنیم در حادثه خرمدره دست اندرکاران برنامه و مسئولان محلی مقصر بوده‌اند و از جمله در پایان مراسم در اصلی را بسته‌اند و تنها دو در خروجی فرعی باز بوده است. آیا می‌توان انکار کرد که اگر در همین سالن سه هزار نفری، حتی ده هزار نفر هم جمع شده بودند ولی در عوض بعضی از حضار هنگام خروج تعجیل نمی‌کردند هیچ کس آسیب نمی‌دید؟ آیا کشته شدن 7 نفر هنگام خروج از استادیوم آزادی در پنجم فروردین 84 نیز به خاطر تعداد بیش از حد تماشاگر بود یا به سبب رعایت نکردن فرهنگ خروج توسط برخی تماشاگران؟

هر روز در جامعۀ ایرانی «عجله کردن» در همه جا از صف نان و پمپ بنزین و عابر بانک گرفته تا رانندگی و مکان‌های مقدس و سفره‌های عروسی، هزاران و شاید ده‌ها هزار مصداق پیدا می‌کند که حاصل آن در قالب اذیت دیگران یا بگو مگو و کشمکش، ضرب و جرح و گاهی حتی قتل جلوه گر می‌شود. چه باید گفت که حتی برنامه‌های تفریحی ما هم از این آسیب مصون نیست. به یاد داریم که وقتی در مهرماه 87 نمایندگان گینس مشغول اندازه گیری ساندویچ 1500 متری شترمرغ در پارک ملت برای ثبت رکوردی جهانی بودند، رکورد جهانی قبل از اتمام اندازه گیری بر اثر هجوم مردم خورده شد و «شبکه العربیه» آن را با عنوان «گرسنگی یا هرج و مرج» پوشش داد. «عجله برای هیچ»، شمال شهری و جنوب شهری، مذهبی و غیر مذهبی، ثروتمند و فقیر، و انقلابی و غیر انقلابی نمی‌شناسد. افراد عجول مانند افراد صبور در همۀ اقشار پراکنده‌اند گر چه این پراکندکی ممکن است به یک نسبت نباشد. هر گاه دیدیم دو کلمه «ازدحام» و «تنش» در یک فرهنگ به وفور در کنار هم به کار می‌رود و اولی تداعی کننده دومی است بدانیم که تعجیل در رگ و خون آن جامعه نفوذ کرده است.

این که چرا در جامعۀ ما این تعداد افراد عجول ـ که شاید خود ما هم در برخی رفتارها از همین گروه باشیم ـ وجود دارند و اینکه چرا ما عجول بار می‌آییم دلایل متعددی دارد که محل بحث ما نیست. کوتاه اینکه کودک سه چهار ساله ما اولین تصوری که از خیابان پیدا می‌کند ترس از ماشین‌ها و موتورهایی است که او را به هیچ می‌گیرند و به سرعت به طرف او می‌تازند حتی اگر روی خط عابر پیاده حرکت کند. آیا توقع داریم چنین کودکی عجول بار نیاید و در بزرگسالی حق دیگران را هم رعایت کند؟! این تنها یکی از عللی است که چرا جامعه ما «عجول پرور» است.

پرسش اصلی در اینجا این است که برای جامعه‌ای که حاضر است تاوان تعجیل را با آبروریزی برای نام ایرانی و حتی شیعه بپردازد و با مجروح و کشته دادن هم از عجله کردن دست بردار نیست «قدم اول» و راه حل فوری کدام است؟ (البته برخورد ریشه‌ای با عوامل گوناگون چنین پدیده‌ای در جای خود باید مورد بررسی دقیق قرار گیرد).

گر چه برای اصلاح این نوع رفتارها در یک جامعه، معمولا باید از آموزش شروع کرد اما جامعه ما مقدم بر آموزش نیازمند امر دیگری است. برخلاف آنچه بسیاری می‌گویند «قدم اول» برای جامعه ما آموزش و فرهنگ سازی نیست زیرا جامعۀ ما فرهنگ احترام و صبر و فواید آن را در رفتار اجتماعی تجربه نکرده است و بسیاری افراد، این آموزش‌ها را که تقریبا وجود هم ندارد فانتزی تلقی کرده عکس العمل مناسبی از خود نشان نخواهند داد. ما مقدم بر آموزش نیازمند «تلنگر» و بلکه شوک هستیم تا ابتدا بفهمیم چگونه خود را بی جهت از آثار و فواید فرهنگ صبر و حوصله و احترام که اتفاقا در مکتب شیعه مورد تأکید فراوان قرار گرفته و بالاتر از آن، یعنی فرهنگ ایثار از ما خواسته شده محروم کرده‌ایم.

این تلنگر جز با مقایسه صریح میان وضع موجود خودمان و نمونه‌های فراوانی از نظم و انضباط در برخی کشورهای اسلامی و غیر اسلامی امکان پذیر نیست. این وظیفه رسانه ملی است که با برنامه‌های مناسب مقایسه‌ای، غیرت ملی و دینی جامعه را در این عرصه تحریک کند، البته اگر عدم صداقت رسانه‌ای بگذارد. متأسفانه فکر می‌کنیم اگر مردم را نسبت به نظمی که در برخی کشورهای غربی و شرقی عالم وجود دارد بی خبر بگذاریم و صرفا عیب‌های دیگران را نشان داده و از خودمان تعریف کنیم مردم دلگرم می‌شوند. ما هنوز به خاطر مصلحت سنجی‌های خود ساخته - مانند اینکه مردم ناامید می‌شوند - حاضر نیستیم یک گزارش 5 دقیقه‌ای از نحوه رانندگی یا احترامی که به عابر حتی در یک کشور اسلامی گذاشته می‌شود پخش کنیم. با همین استدلال، جامعه ما از آمار نابسامانی‌های خود معمولا بی اطلاع است و باید اشاره‌ای به آمار مصرف الکل از لابلای جملات یک مسئول صید شود.

ما در مجموع ملت خوبی هستیم و از برخی جهات هم ممکن است بهترین باشیم ولی نباید تصور کنیم از «همه جهات» در عالم سرآمد هستیم و این متأسفانه چیزی است که به جامعه القا می‌شود. حتی این سخن امام در ایام جنگ که «من به جرأت مدعی هستم که ملت ایران و توده میلیونی آن در عصر حاضر، بهتر از ملت حجاز در عهد رسول الله ـ صلی الله علیه و آله ـ و کوفه و عراق در عهد امیرالمؤمنین و حسین بن علی ـ صلوات الله و سلامه علیهما ـ می‌باشند» منافاتی با وجود برخی عیب‌های رفتاری ما ندارد.

جامعه ما به شوک رفتاری نیاز دارد تا ظرفیت عظیمی که برای اصلاح رفتار در آن وجود دارد تبلور یابد. تعریف از ملت ایران نباید مانع طرح مشکلات رفتاری ما در مقایسه با دیگر کشورها شود. چه ایرادی دارد رفتار اجتماعی مردم دیگر کشورهای مسلمان و غیر مسلمان که دستورات اسلامی را بهتر از ما به کار می‌بندند به نمایش گذاشته و ایرانی را در مقابل وجدانش قرار دهیم؟ آیا از این همه تعریف از خود و عیبجویی از دیگران خسته نشدیم؟

نونهالان مظلوم بهاره شادمهر، مهدی مولایی و نگار صالحی پیش از آنکه بفهمند در جامعه‌ای بی نظم زندگی می‌کنند و پیش از آنکه بتوانند عجله را با دستان کوچک خود بخش کنند قربانی تعجیل در رفتار ایرانی شدند. شاید قبرهای کوچکشان مسئولان رسانه در کشور ما را وادارد بدون ملاحظه شادی یا غم دشمن با نشان دادن بی پرده معضلات رفتاری جامعه، زمینه به فعلیت رساندن استعداد ایرانی در منظم ساختن جامعه‌ای که نامش به نام اهل بیت پیوند خورده است فراهم آورند.

ما افتخار داریم که پیرو مکتبی هستیم که امام معصومش در بیش از دوازده قرن پیش که نه ماشینی بوده و نه خیابان و جاده به معنای امروز، و رفت و آمد با اسب و شتر صورت می‌گرفته از حق تقدم داشتن پیاده بر سواره سخن گفته است. (امام صادق (ع): من الجور ان یقول الراکب للماشی الطریق) و یا در آن زمان به راکبان توصیه شده که هنگام عبور، به عابران توجه داشته و آنان را از حضور خود مطلع کنند (من الحق ان یقول الراکب للماشی الطریق (فروع کافی، ج 6، ص 540)).

آیا برای ما به عنوان شیعه با داشتن چنین میراثی ننگ نیست که به سبب اموری مانند تعجیل و بی نظمی روزی 13 نفر عابر در کشورمان کشته شوند؟ با توجه به آمار سال گذشته، در فاصله ده روزه‌ای که مشغول غمگساری برای سه کودک مظلوم خرمدره‌ای بوده ایم حدود 20 کودک عابر زیر ده سال در زیر چرخهای وسایل نقلیه جان باخته‌اند. (بنابر اعلام پزشکی قانونی در شش ماهه اول سال 90 تعداد 363 عابر زیر ده سال کشته شدند(جام جم، 10 آبان 90)). اگر دست از سر عیب‌های بیگانگان برداشته به خود بپردازیم آینده درخشانی در پیش خواهیم داشت.

و در آخر سخنی با تصمیم گیران عزیزی که هر حرفی را با منافع و مضارش برای نظام می‌سنجند. جای نگرانی نیست؛ مشکل رفتار ایرانی مربوط به دوران پس از انقلاب نیست تا نشان دادن صریح برخی عقب ماندگی‌های رفتاری غباری بر دامن نظام بنشاند. برخی از آنها چند دهه و گاهی چند سده سابقه دارند. سخنی از شهید مطهری که دال بر همین مطلب بوده و مربوط به پیش از انقلاب است حسن ختام این نوشتار قرار می‌دهم:

«مردم به حسب عواطف اجتماعی خود، دارای یکی از سه حالت می‌توانند باشند: یا به آن حد رسیده باشند که اهل احسان و ایثار باشند و رنج خود و راحت یاران بطلبند. حالت دوم این است که حقوق و حدود خود را حفظ کنند و به حقوق دیگران هم تجاوز نکنند که حالت عدل است و اولی حالت فضل و احسان و ایثار بود. حالت سوم این است که اهل بغی و تجاوز به مرزها و حدود اجتماعی باشند و به مال و جان و حیثیت دیگران تجاوز کنند. جامعه ما در حالت سوم می‌باشد (یادداشت‌های استاد مطهری، ج 6، ص151 و 152)».

منبع: تابناک

منبع: همشهری آنلاین