حقیقت آن است که همه نقاط ایران زیبا و خاص محسوب میشود و مجموع این نقاط است که ایران عزیز، وسیع و زیبای ما را تشکیل داده است و حقا درست است که همه مناطق یکسانند.میانکاله زیبا و دوستداشتنی از جمله مناطق یکسان است.
اهمیت میانکاله در قدمت آن، وسعت منطقه، تنوع زیستگاهی آن، جایگاه جغرافیایی ... و شاید از همه مهمتر ساکنین و مهمانان خوانده این ناحیه خلاصه میشود که هر ساله دنیایی از رنگ و صوت و جنبوجوش و حیات را با خود به میانکاله میآورند، مقصودم هزاران بال پرنده مهاجر است که با سرد شدن هوا در صفحات شمالی، به آب و هوای نسبتاً ملایم میانکاله پناه میآورند. سالها است که مهاجرانی بالدار، این شکاریان قدیمی را هم با خود به میانکاله کشیدهاند تا ناظر ورود و خروج آنها باشم.
33 سال دلبستگی دیروز
درست 33 سال پیش بود که در معیت برخی از پرندهشناسان وقت که اکنون شهرت بینالمللی دارند پای به میانکاله گذاشتیم. شب هنگام به پاسگاه زاغمرز رسیدیم. مقابل لپوی زاغمرز.(لپو، دریاچه کوچک) ساختمان سادهای داشت با یک اطاق بزرگ که با 20 یا 30 نفر دانشجو در آن اطراق کردیم. صبح زود بیرون زدیم. هوا نمناک بود.
کنار رودخانهای رسیدیم. اولین قدمهای خود را در طبیعت زیبای ایران برمیداشتم، سراپا توجه و هوش و گوش یک شکاربان کارآموز. گروه کوچک ما کنار نهر توقف کرد. همه سرها را دزدیدند و به دقت نظارهگر شدند.
در فاصله چند متری ما یک مار آبی، قورباغهای را تا نیمه در گلو فرو برده بود و تلاش در بلعیدن او داشت. قورباغه تلاش میکرد تا از مرگ بگریزد. چقدر دلم میخواست میرفتم و قورباغه را از دهان مرگ نجات میدادم. گروه تصمیم گرفت بیصدا و آرام به راه خود ادامه دهد. «طبیعت را به حال خودش بگذار و مداخله نکن.»
این سخن را یکی از طبیعتشناسان گفت. شاید اولین درسی که گرفتم. بعدها این موضوع را با دوستی در میان گذاشتم. گفت: «مگر شما آنجا جزئی از طبیعت نیستید؟» تمام آنچه رشته بودم پنبه شد. این سؤال که بالاخره ما انسانها جزئی و عضوی از طبیعت هستیم یا نیستیم تا امروز مرا رها نکرده است.
اهمیت میانکاله
میانکاله اولین ایستگاه سوختگیری و تجدید قوای پرندگان مهاجری است که صدها و هزاران کیلومتر را بدون استراحت و تغذیه طی کردهاند تا به اینجا برسند.پرندگان قبل از مهاجرت، مبادرت به تغذیه فراوان میکنند. این تغذیه به ظاهر افراطی موجب تجمع چربی بهنام «چربی مهاجرتی» در بدن آنان میگردد. این چربی سوخت کافی برای مهاجرت در پرواز بلا انقطاع چندین صد کیلومتری را فراهم میکند. بنابراین پرندگان وقتی به میانکاله میرسند خسته، فرسوده و گرسنه هستند. بسیاری از پرندگان از این سفر جان سالم بهدر نمیبرند.
بقیه که زنده میمانند نیاز به غذا و استراحت دارند. امنیت مهمترین عامل جلب و جذب پرندگان به این مناطق میباشد. دستههای پرندگانی که به میانکاله میآیند جوجههای خود را با خود میآورند. راه را به آنها نشان میدهند و این جوجهها به نوبه خود، فرزندان خود را همراهی میکنند و میانکاله را به آنان معرفی میکنند.
و اینچنین است که نسلها بعد از نسل پرندگان به میانکاله مهاجرت میکنند و میآیند دستهدسته و گروهگروه ولی این آمد و رفتها تا زمانی جریان دارد که امنیت میانکاله برای پرندگان حفظ شود، ولی آیا به راستی میانکاله برای پذیرفتن این مهمانها آمادگی دارد؟
ساختار میانکاله
پناهگاه حیات وحش میانکاله در کل 68800 هکتار وسعت دارد و از دو اکوسیستم آبی و خشکی تشکیل شده است. اکوسیستم آبی شامل تالاب میانکاله و خلیج گرگان است که از آبگیرها، زمینهای باتلاقی، جنگلی با درختچهها و زمینهای پوشیده از گز تشکیل شده است.اکوسیستم زمینی خود از تپههای شنی انارستانها، تمشکزارها، سازیالها و علفزارها با مراتع گوناگون درخت و درختچههای متراکم یا پراکنده تشکیل شده است.
در حفاظت از طبیعت یک اصل مهم در همه دنیا شناخته شده است. تنوع زیستگاهی موجب تنوع موجودات میشود. در مناطق آبی میانکاله، علاوه بر ماهیها، پرندگان گوناگون آبزی زندگی میکنند که خود به چندین دسته تقسیم میشوند.
در اکوسیستمهای خشکی شاهد حضور پرندگان خشکی زی مانند زنگولهبال و نیز دراج هستیم. جالب است که بدانیم دراج پرنده نواحی گرم و خشک ایران، مانند خوزستان است، ولی چون میانکاله زیستگاه مناسب این پرنده را در خود دارد دراج در آن زندگی و تولید مثل میکند. در مقابل قرقاول که پرنده خاص نواحی جنگلی است نیز جایی برای زندگی در میانکاله یافته است. در اکوسیستم زمینی، پستانداران نیز فضای خود را برای زندگی حفظ کردهاند. جای پای ببر مازندران در میانکاله پیداست.
سری به یادداشتهای ظلالسلطان، فرزند شکارچی ناصرالدین شاه میزنیم «امروز روز خوبی بود، 9قلاده ببر در میانکاله شکار کردیم.» ظاهراً از این روزهای خوب آنقدر زیاد اتفاق افتاد که ببر مازندران نه تنها از میانکاله بلکه از کل ایران و جهان رخت بربست. گرازهای بزرگ که طعمه ببر بودند شاید تنها موجودات شادمان از انقراض ببر اکنون در میانکاله جولان میدهند.اینک در میانکاله اثری از ببر، گورخر و مرال نیست.
به راستی از میانکاله چه باقی مانده است. آینده میانکاله چیست؟ آیا باز هم پرندگان جوجکان خود را به این مکان خواهند آورد؟
میانکاله امروز
پس از 33 سال امسال دو سه روز قبل از عید قربان به میانکاله رسیدم، در این مدت بارها به این منطقه از کشور آمدم. با دانشجویان یا پرندهشناسان خارجی که شهرت آن را آن طرف آبهای عالم شنیده بودند. هر بار قدمهایم لرزانتر شده بودند و اکنون، قدمهای این شکاربان قدیمی، لرزانتر از بار اول ورود به میانکاله شده بودند.
شب در مهمانسرای محیطزیست بودیم. یادم آمد که شب اول که در پاسگاه زاغمرز بودیم، (مهمانسرا وجود نداشت)، 33 سال پیش حدود ساعت 5/3صبح از صدای پرندگان از خواب بیدار شدیم. خوابیدن غیرممکن بود، جیغ، سر و صدا، همهمه، فریاد، سوت، نعره، داد، فریاد... بیش از 120000 پرنده خواب را غیرممکن میکرد. امسال در مهمانسرای محیطزیست ساعت 5/3 – 4 و 5 آمد و رفت و صدایی از پرندگان شنیده نشد.
ساعت 5 بیرون زدیم. حدود نیم ساعت به طرف شرق راندیم تا به لبه خلیج گرگان رسیدیم. هوا سرد بود. ولی آسمان در طرف شرق خونآلود شد. خورشید سر برآورد. هر لحظه متفاوت از لحظه قبل برخلاف زندگی در شهرها که ساعتها و روزها یکنواخت میگذرند! کم کم قله سرفراز دماوند از دور پیدا شد.
عجب شکوهی، هر لحظه یک رنگ. سر و کله پرندگان هم از دور پیدا شد.یک خط سفید از فلامینگوها (5000 بال)، 165 بال قو و حدود 4000 بال انواع مرغابی و غازها؛ همین ولی این تمام تصویر میانکاله نیست. با روشن شدن هوا، موسیقی متن هم شروع به نواختن کرد. صدای شلیک تفنگهای شکاری پیدرپی شنیده میشد اندازه گرفتم.
کمتر از دو دقیقه بین دو تیر فاصله بود!! این در حالی بود که پروانه شکار مرغابی دو سال است که صادر نشده است.!!! یعنی آنچه در میانکاله میگذشت شکار بیرویه و غیرقانونی بود. تعداد پرندگان یکدهم آمار 30 سال پیش و حتی کمتر است. ولی به راستی چرا؟ میانکاله که به ظاهر همه چیز دارد: اکوسیستمهای متفاوت، محیطهای گسترده آبی و خشکی علفزارها و... مسئله میانکاله آن است که برخلاف اسم و لقب آن، «پناهگاه حیاتوحش نیست.»
پناهگاهی که در آن گالشها (گاودار)، چوپانان، (گوسفنددار)، اعراب (گاومیشدار)، و چوکارها و ورهمکاران (بهرهور از مراتع میانکاله) حضور دارند. پناهگاهی که حدود 25000 هکتار از مراتع قشلاقی مازندران در آن است و بیش از 28000 واحد دامی در آن حضور دارد. و بالاخره پناهگاهی که در روز عید سعید قربان حدود 60 خانوار و 60 موتورسیکلت سوار در آن جولان دادند، و هر دو دقیقه یک تیر به طرف پرندگان آن شلیک میشود، دیگر پناهگاه نیست.
در میانکاله 22بند (واحد دامداری) و 3برابر ظرفیت مراتع گوسفند در آن نگهداری میشود. اگر وضع مراتع را به درجات عالی، خوب، متوسط و ضعیف تقسیمبندی کنیم. در آن مراتع عالی و خوب پیدا نمیشود و... لیست تخریب ادامه دارد.
فردا
آنچه اکنون از میانکاله باقی مانده مراتعی است مخروبه، زمینههای لمیزرع و سنگزارهای گسترده است. من وقتی وضعیت میانکاله 30 سال پیش را برای دانشجویانم تعریف میکنم با ناباوری آنها مواجه میشوم. اگر به همین منوال پیش رویم 30سال آینده کسی باور میکند که اینجا زمانی قرقاول و دراج و حدود 12000 بال پرنده زمستان گذران میکردند؟
آینده میانکاله امروز دست ماست. همین امروز باید میانکاله را کاملا و مطلقا در دست طبیعت بگذاریم. فردا دیر است.