همچنان که سال 2006 در سینمای هالیوود با سر و صدای تبلیغاتی آثاری مانند «رمز داوینچی» و «یونایتد 93» آغاز گردید و با «مرکز تجارت جهانی» و «ملکه» ادامه یافت، سعی شد در ویترین سالانه خود، یعنی مراسم اهدای جوایز آکادمی نیز با حسن ختامی به سبک و سیاق لسآنجلسنشینان تمام شود.
البته طبیعی است در این دوران که اعتبار و حیثیت جورج دبلیو بوش و نئوکنسرواتیوها، به شدت نزد جهانیان و حتی خود آمریکاییان ضایع شده است، دموکراتها جاده را برای خود بازتر دیده و از همین رو از حالا خود را در کاخ سفید در سال 2008 میبینند و چه برنامه و مراسمی فراگیرتر از اسکار که به قول خود ال گور (معاون سابق رئیسجمهوری آمریکا و کاندیدای دموکراتها در انتخابات سال 2000) یک میلیارد بیننده در سراسر جهان دارد و بهترین فرصت تبلیغاتی میتوانست برای وی و هم حزبیهایش باشد.
برخلاف حرفهای سال گذشته جان استیوارت (مجری اسکار 2006) که از همان اول به سیاست و سیاستمداران آمریکایی تکه پرانی کرد، صحبتهای ابتدایی «الن دجنرس» به شدت محافظهکارانه و آرام بود که نکند به جایی و یا کسی بربخورد. او بیشتر درباره رویای دیرینش برای اجرای مراسم اسکار اشاره کرد. خود دجنرس گفته که دو هفته بر روی این سخنرانی فکر کرده و کلمه کلمه آن را نوشته و به نظر آکادمی رسانده است.
یعنی همه شوخیها و تکه پرانیها و جوکها از قبل تعیین شده بوده است (فکر نکنید که در روی صحنه اسکار هر کس هر آنچه بخواهد میگوید و انجام میدهد. خیر! همه چیز کنترل شده است و تازه از سال 2004 این مراسم دیگر به صورت زنده کامل پخش نمیشود بلکه مانند فوتبالهای تلویزیون خودمان با 5 تا 7 ثانیه تأخیر به شکل «زنده ضبط شده» پخش میگردد!)
«الن دجنرس» در همان صحبتها بود که نوع «دموکرات پارتی» بودن مراسم را اعلام کرد. او در همان نخستین حرفهای خود، گفت که «الگور اینجاست» و به کنایه از اینکه در انتخابات سال 2000، در واقع این دادگاه محلی فلوریدا بود که با فشار لابی جمهوری خواهان سرانجام نتیجه را به نفع جورج دبلیو بوش چرخاند، تأکید کرد:«آمریکا به او (ال گور) رأی داد» به این ترتیب و با زوم شدن دوربینهای تلویزیون بر روی ال گور، رسماً مراسم اسکار تبلیغاتی دموکراتها آغاز شد.
خاطرم هست که زمانی اشکال میگرفتیم چرا در مراسمی مانند جشن خانه سینما که متعلق به هنرمندان است، شخصیتهای سیاسی مثل وزیر و معاون وزیر شرکت مینمایند و حالا ملاحظه میکنیم در کشوری که ادعای آزادیخواهیاش گوش فلک را کر کرده و حتی برای این آزادی خواهی زمانی گفتند که بایستی عبارت «به نام خدا» از قسمنامههای رسمی آمریکا حذف گردد!، چرا که آزادی افراد غیر مذهبی را خدشهدار میسازد!!، اینک در یک مراسم به اصطلاح هنری به تبلیغات حزبی میپردازند، آن هم در هالیوودی که سردمدارانش همیشه شعار دادهاند هنر از سیاست جداست!!
به هر حال حضور فیلم مستندی به نام «یک حقیقت نامطلوب» در بخش بهترین مستندهای بلند، که ظاهراً درباره فعالیتهای ال گور در زمینه مقابله با بحران محیطزیستی است ولی در اصل به فعالیتهای سیاسی وی اشاره دارد، باعث حضور این معاون سابق ریاست جمهوری آمریکا در مراسم اسکار امسال بود!!! چه دلیل محکمی!!!! تا به حال در کدام مراسم اسکار رسم بوده که شرکتکنندگان در فیلمهای مستند، همراه کارگردان فیلم در مراسم حضور یابند و برای گروه خود تبلیغات نمایند؟
اگر چه «آن فرانک» و «محمدعلی کلی» نیز به خاطر حضور فیلمهای مستندی که درباره زندگی آنها ساختند و نامزد جایزه اسکار شده بود، به صحن اجرای مراسم اسکار آمدند ولی هیچکدام برنامه تبلیغاتی اجرا نکردند. اگر قرار بوده برای آثار مستند، این چنین پروپاگاندا شود، انصاف این بود که برای مستند درخشان «مه جنگ» برنده اسکار بهترین مستند بلند سال 2004 سوژه اصلی آن فیلم یعنی ژنرال مک نامارا به مراسم دعوت میگردید!!
از همان ابتدا مشخص بود که فیلم «یک حقیقت نامطلوب» درباره آقای الگور، به یک اثر مستند ساده ختم نشده و ماجرایی مفصل در اسکار امسال خواهد داشت. تا به حال تاریخ اسکار تجربه نکرده بود که آواز یک فیلم مستند، نه تنها نامزد دریافت جایزه بهترین اسکار شود بلکه حتی در مقابل آوازهای فیلم موزیکال «دختران رویایی» که اجرای مجددش توسط «بیانسه» و «جنیفر هادسن»، غوغایی در سالن کداک تیاتر به وجود آورد، جایزه را به خود اختصاص دهد. (باز هم به داوریهای 6 – 5 نفره جشنواره فجر گیر بدهید که پارتی بازی و سیاسی بازی شده است در حالی که در مهد آزادی و دموکراسی، داوری 6000 نفره متخصصترین سینماگران غرب، به نفع پارتی سیاسی خاصی جهتگیری مینماید!!)، بله این اتفاق عجیب و غریب برای فیلم مستند «یک حقیقت نامطلوب» در اسکار هفتاد و نهم افتاد و کسی هم حرفی نزد و اعتراضی نکرد!
اما باز هم شوی انتخاباتی الگور به همین جا پایان نیافت، یعنی در واقع از اینجا آغاز نشد. الگور دوبار بر روی سن اسکار ظاهر شد! یک بار در همان اوایل مراسم، ناگهان لئوناردو دیکاپریو همراه الگور به روی صحنه آمدند!
همه در این فکر بودند که این ترکیب ناهمگون قرار است برنده کدام رشته را اعلام کند؟!! یا اینکه قرار است از کدام بازیگر یا سینماگر خاصی تجلیل به عمل آورد؟ اما آنها برای اعلام برنده رشتهای یا تجلیل از یک عمر فعالیت هنری کسی به روی سن مراسم نرفته بودند، بلکه فقط برای ادامه نمایش تبلیغاتی الگور به شکلی کاملاً رو و علنی این اقدام صورت گرفت. البته ظاهر قضیه دلسوزی برای محیطزیستی بود که در حال ضایع شدن است!
هر ناظر آگاه و کارشناس جامعهشناسی و حتی متخصص محیطزیست میتوانست تشخیص دهد که نمایش به اصطلاح محیطزیستی ال گور چندان واقعی نیست، بلکه دقیقاً به بازسازی حیات دموکراتها(که در اثر فضاحت بیل کلینتون خدشهدار شد)، بر جنازه نئوکنسرواتیوها نظر دارد. به هر حال در سخنان سرپوشیده ال گور هم به قول آنچه نویسنده بخش سینمایی سایت یاهو نوشت، داغ شکست انتخاباتی سال 2000 وی مشهود بود.
این گونه حزبی شدن مراسم اسکار هفتاد و نهم در شرایطی بود که برخلاف سال گذشته (که اغلب فیلمهای اصلی حاضر در میان نامزدها، مانند: «شب بخیر، موفق باشی»، «سیریانا»، «مونیخ»، «تصادف» و... آثار به شدت سیاسی و مخالف روشهای رایج دولت آمریکا بودند) فیلمهایی که بوی سیاستهای معترض و منتقد میدادند را کنار گذاشته و یا تنها در رشتههای جنبی نامزد کردند، مانند: «چوپان خوب» (رابرت دنیرو) که درباره شکلگیری سازمان سیا از یک جمعیت سری متعصب و مخوف به نام «جمجمهها و استخوانها» بود، «پرچمهای پدران ما» (کلینت ایستوود) که قهرمانسازیهای جعلی در تاریخ آمریکا را زیر ذرهبین میبرد،
«یک گلوله را بگیر» (فیلیپ نویس) که به جنایات رژیم نژادپرست آفریقای جنوبی در دوران حمایتهای آمریکا و انگلیس میپرداخت، «الماس خونین» (ادوارد زوییک) که تجارت خونین الماس توسط سفیدپوستان از آفریقا به لندن را در کادر خود قرار میداد، «کوکب سیاه» (برایان دی پالما) و «هالیوود لند» (آلن کولتر) که هر دو فیلم، روی دیگر سکه هالیوود را در خانههای بدنام و همچنین قتلها یا خودکشیهای فجیع را به تصویر میکشیدند،
«نفوذی» (اسپایکلی) که به همکاری صهیونیستها با نازیهای آلمانی در جنگ دوم جهانی، برای لو دادن یهودیها و کمونیستها اشاره داشت، «مرد سال» (بری لوینسن) که در آن یک کمدین شوهای تلویزیونی، رئیس جمهوری آمریکا میشد و ماجراها و تقلبات معمول پشت پرده انتخابات و دستهای نامرئی شرکتهایی که در سایه قرار دارند را برملا میساخت، «فساد میامی» (مایکل مان) که درباره فساد پلیس آمریکا بود و...
به قول جیم جارموش که در جشنواره سن سباستین امسال گفت: «سینمای مستقل؟ شما چرا باور میکنید؟! دیگر سینمای مستقلی وجود ندارد. همان استودیوها و اتحادیهها پشت چنین عناوینی خود را پنهان میکنند تا به نوعی همدلی بیننده را جلب نمایند و از طرف دیگر فیلمها را با بودجههای کمتری بسازند. فیلم مستقل باید در شرایط هنری آزاد تهیه شده باشد که در حال حاضر و در سینمای حاکم دنیا چنین آزادی وجود ندارد!»