محمد سرابی: وقتی با او تماس گرفتیم خارج از تهران و آن‌طور که خودش گفت مشغول کشاورزی بود. امیر حسین صدیق، متولد 1351 و بازیگر شناخته شده‌ی سینما و تلویزیون است که با توجه با سابقه و نقش‌هایش، زیاد با مخاطب نوجوان ارتباط دارد.

با او درباره‌ی فیلم‌ها وسریال‌های مخصوص نوجوانان به‌گفت‌وگو می‌نشینیم و این‌که چرا این نوع سرگرمی، مدتی است چندان در کشور ما دیده نمی‌شود. آن هم زمانی که محصولات سینمایی و انیمیشن دیگر کشورها از همه جا در دسترس است.

  • سینمای مخصوص نوجوان‌­ها

از یک سؤال جدی شروع می‌کنیم. در سینما و تلویزیون جهان سینمای مخصوص نوجوان‌ داریم. یعنی فیلم‌ها و سریال­هایی که برای نوجوان‌ها تولید می‌شوند، نه برای کودک یا بزرگسال. چرا در ایران سینمای نوجوان نداریم؟ 

قبلاً این سینما و تلویزیون وجود داشت که اتفاقاً پیشرو بوده و در سطح جهان مطرح می‌­شد. کارگردان­‌هایی مثل آقای پوراحمد، خانم برومند، و تهیه کننده‌هایی مثل خانم طائرپور، آقای نیکخواه‌آزاد و دیگران بودند و فضای خوبی وجود داشت. الآن خود اصل سینما هم زیر سؤال است. وقتی یک کلّیت زیر سؤال برود، جزء آن هم پیوسته‌ا‌ی از کل است. الآن هم استعدادهای خیلی زیادی داریم و خود من فیلم‌­نامه‌های خوب زیادی خوانده‌ام ولی امکانات کافی برای این کار نیست و در واقع به‌همان دلیلی که گفتم، یعنی مشکل‌داشتن اصل سینما، این بخش هم رونق ندارد، وگرنه پدر و مادرهای دلسوز و هنرمندی داریم که می‌توانند این محصولات را برای فرزندانشان تولید کنند.

پس طبیعی است که نوجوان­‌ها به طرف آثار خارجی می­‌روند. بعضی از این فیلم­‌ها و سریال­‌ها با وجود تمام سختگیری‌ها به کشور ما راه پیدا کرده‌اند، سریال‌هایی که الآن کفش و کیف و لوازم تحریرش در مدارس پخش شده و فیلم‌هایش هم با زیر نویس پیدا می­‌شود.

متأسفانه زمانی که فیلم و سریال خارجی پخش می‌­شود، غیراز تفاوت فرهنگی آن‌ها با ما، دچار حذفیاتی هم می­‌شوند که همان پیام اصلی را که می‌تواند اخلاقی- آموزشی باشد، هم از بین می‌­رود. در واقع از اصلش یک درجه هم پایین‌تر می‌آید و فقط وقت پرکن می­‌شود. ولی چیزی که من به آن فکر می‌کنم این است که ممکن است در ذهن نوجوان دو سؤال با دیدن این آثار ایجاد شود. یکی این‌که پس مسائلی که من با آن­‌ها درگیرم چه جوابی دارند و یکی دیگر احساس حسرت نسبت به آن شیوه‌ی زندگی که می‌­بیند. بنا بر این فقط وقت پرکن خواهد شد.

شما خودتان چه خاطره‌ای از سینما و تلویزیون دوره‌ی نوجوانی‌تان دارید؟

دوران نوجوانی من سال­‌های جنگ بود با وجود تمام سختی‌­ها، عزیزانی بودند که کارهای خوبی می‌­ساختند و برای خود من و دوستان هم‌سن و سالم خاطره‌انگیز بود. الآن هم استعدادش هست فقط باید زمینه‌اش به‌وجود بیاید.

اگر زمانی سینما دوباره رونق پیدا کرد؟

مسلماً سینمای نوجوان هم آن موقع سهم مهمی خواهد داشت.

مهم‌ترین مسئله در ساخت محصولات تلویزیونی و سینمایی نوجوانان را چه چیزی می‌­دانید؟

تلویزیون و سینما یک بخش سرگرم کننده دارد و یک بخش مربوط به پیامی که باید فرستاده شود، ولی نباید بخش سرگرم کننده از بین برود. در بعضی برنامه‌­ها آن‌قدر به بخش آموزشی می‌پردازند که برای تماشاچی خسته کننده می­‌شود. گاهی وقت‌ها هم آن‌قدر سطحی می‌شود که دیگر معنایی ندارد. احتیاج به متخصص هست تا بشود محصولی ساخت که در عین حالی که تماشاچی نشسته و نگاه می‌کند در ناخودآگاهش تأثیر بگذارد و شعاری هم نباشد.

اصلاً مخاطب نوجوان حوصله‌ی جذب پیام دارد؟ 

بستگی دارد که از طرف چه کسی داده شود. مثل موادی که دست هر آشپز باشد تبدیل به غذای متفاوتی می­‌شود. اگر مواد خوب دست یک مادر خوب بیفتد، نتیجه فرق خواهد داشت. الآن هم مادران و پدران مهربان زیادی داریم که می‌­توانند چنین برنامه‌هایی تولید کنند و بچه‌های بی‌­اشتهایی را که دیگر حوصله ندارند، سرذوق بیاورند.

چرا توصیه‌های شما بیش‌تر به مسئولان و مدیران است؟ خود نوجوان‌ها چه نقشی خواهند داشت؟ 

مسلماً آن‌ها هم به‌عنوان مخاطبان اصلی، سهم مهمی در استقبال از محصولات دارند، ولی الآن شبکه‌­های تلویزیون دولتی است و بخش زیادی از سینما هم دولتی است. طبیعی است که برنامه‌ریزی­‌های بلند مدت و کوتاه مدتشان باید صحیح باشد.

با این وصف توصیه می­‌کنید که نوجوان‌ها وارد حرفه‌ی بازیگری شوند؟

من در چند سال اول به بازیگری به‌عنوان شغل نگاه نمی‌­کردم تا وقتی که دیدم زمان زیادی می­‌گیرد و خب، به این فکر افتادم که درآمد هم داشته باشم. ولی الآن دنبال این هستم که شغل دیگری پیدا کنم تا درآمدم را از راه دیگری تأمین کنم. می‌خواهم این را به نوجوان‌ها بگویم که وقتی تنها شغلتان بازیگری باشد مسائل زیادی پیش می‌آید، از جمله این‌که باید پیشنهادهای زیادی را قبول کنید و سطح کارها برای کسب درآمد پایین می‌آید و به جنبه‌ی هنری آن لطمه می‌­زند. شاید مجبور شوید نقشی را در یک سریال یا فیلم قبول کنید که با مفهوم کلی آن موافق نباشید. به‌عنوان شغل توصیه نمی‌­کنم. اگر علاقه دارند می‌­توانند تئاتر و بازیگری را در کنار شغل­‌های دیگر دنبال کنند.

می­‌شود در کنار شغل­‌های دیگر به بازیگری هم رسید؟

در کنار بعضی‌ها نه، ولی می‌­توان کاری کرد که به بازیگری هم رسید.

جایی گفته بودید که گریاندن راحت‌تر از خنداندن شده‌است. این حس و برداشت آن لحظه بود یا واقعاً این‌طور فکر می­‌کنید؟

نه، فقط حس آن لحظه نبود. دیده‌ام که واقعاً این‌طوری است. توی رانندگی می‌بینم که به‌خاطر کرایه‌ی اضافه یا تصادف چه ناسزاهایی به‌هم می‌گویند و می‌خواهند هم‌دیگر را خفه کنند‌. متأسفانه جامعه‌ای خشمگین و عصبی داریم و خیلی سخت است که بشود افراد را از این حالت درآورد. دقت کرده‌اید که در چند سال اخیر تعداد پیامک‌های طنز کم شده است. قبلاً پیامک‌هایی که رد و بدل می‌شد، خیلی شاد بود.

نوجوان‌های امروز این عادت­‌ها را می­‌بینند و به ارث می‌برند. فکر می­‌کنید نتیجه­‌اش چه باشد؟

مطمئناً این خشم جامعه‌ی اطرافشان ‌را که می‌بینند، تأثیر نابه‌جایی روی آن‌ها می­‌گذارد. می­‌دانیم که سن سکته‌ی قلبی پایین آمده و نوجوان­‌های ما، جوانان و میانسالان سال‌­های بعد هستند و از فضای عمومی جامعه امروز تأثیر می‌گیرند.

  • تجربه‌ی عملی مدیریت

مدتی قبل از چند بازیگر خواسته شد برای یک روز شغل­‌هایی متفاوت انتخاب کنند و از تجربه‌شان بگویند. حاصل این کار به‌صورت مجموعه‌ای از گزارش و عکس منتشر شد. صدیق، شغل چوپانی را انتخاب کرد و با لباس محلی و در بین گوسفندان عکس گرفت. از او سؤال کردیم که چرا این شغل را انتخاب کرد؟

اول این‌که چوپانی شغل انبیا بوده، علاقه‌ی زیادی هم به طبیعت و طبیعت‌گردی دارم. غیر از این‌ها فکر می‌کنم با چوپان بودن، آدم می‌تواند مدیریت هم یاد بگیرد. بعضی از مدیران ما اگر دوران نوجوانی‌شان چوپانی کرده بودند تجربه‌ی بهتری در مدیریت داشتند. همین الآن هم اگر این کار را انجام دهند، فایده زیادی دارد.

جدی می‌گویید؟ مثلاً چه فایده‌ای؟

بله، در برنامه‌ریزی کمک می­‌کند. مثلاً این‌که ساعت حرکت را چه‌طور انتخاب کنید تا همه حرکت کنند و یک گروه بزرگ را ببرید و بیاورید و آب و غذا بخورند و آسیب نبینند و به آن­‌هاحمله نشود. تازه باید چشمتان به همه باشد. فکر نکنید حالا اون «بز گر» به درد نمی‌­خورد و آن بره‌ی قشنگ مهم‌تر است. چون یک چوپان این‌طور فکر نمی­‌کند و همه‌ی گوسفندها، برایش اهمیت دارند.

مخصوصاً که نوجوان‌ها در محیط­‌های مختلف مثل کلاس درس با موضوع «فرق گذاشتن» زیاد روبه‌رو می‌شوند.

بله، من هم برای شغل دوران بازنشستگی‌ام به این فکر هستم. اتفاقاً در طبیعت و تنهایی خیلی‌ها به مقامات عرفانی می‌­رسند.

  • بابای زی‌زی‌گولو

جانی دپ می­‌گوید: «تمام جایزه‌ها و موفقیت­‌ها به اندازه‌ای ارزش ندارند که یک بچه در خیابان مرا می‌بیند و فریاد می‌زند کاپیتان جک گنجشکه!» صدیق سال­‌ها قبل نقشی را بازی کرد که در خاطر همه باقی ماند و از دیگر نقش­‌هایش برجسته‌تر شد.

نقشی هست که بچه‌­ها، شما را با آن می‌­شناسند؟ نسبت به آن چه حسی دارید؟ 

بچه­‌ها، بزرگ­‌ها و پیرها، من را با نقش بابای زی­‌زی­‌گولو می­‌شناسند. زمانی که این نقش را بازی کردم بیش‌تر به‌خاطر علاقه بود که سراغ بازیگری می‌­رفتم و خیلی به‌صورت شغل و حرفه نبود. برای همین هم خیلی به این نقش علاقه دارم.

دلی بود؟ 

خیلی دلی بود. کلاً در سال­‌های اول، خیلی کارهای دلی می‌کردم و بعداً دیدم که وقتم را می‌­گیرد و بیش‌تر به‌صورت شغل نگاه کردم. استادی می­‌گفت این ارزش را مردم داده‌اند و با بخش‌نامه‌ی دولتی هم گرفته نمی­‌شود. چیزی که ارزشمند است این است که مخاطبین ما با دیدنمان یاد لحظات خوب زندگی‌شان بیفتند.

دوست نداشتید با نقش دیگری شناخته می‌شدید؟ مثلاً با یک نقش کمی جدی‌تر.

نه، در بین کارهایی که انجام داده‌ام خودم این را خیلی دوست داشتم و فکر می‌­کنم نقش ماندگار و خوبی بود. کارگردان آن هم از اساتید حوزه‌ی کودک
هستند.

نقش قاسم در «خودروی تهران 11» که فقط یک قسمت از یک سریال بود، چه‌طور جا افتاد؟

این نقش که به نام محبوبه خانم معروف شد متن خیلی خوبی داشت. تیمی که کار می­‌کردند به سرپرستی خانم برومند آن مجموعه را تهیه می‌کردند حرفه‌ای بودند و نگاه کارگردان و این‌که دست من هم باز گذاشته شده بود، مؤثر بود. مناسبت آن هم شب عید بود که خیلی تأثیر گذاشت.

چرا بعضی از سریال­‌هایی که تولید می­‌شوند و مدت زمان زیادی هم پخش می­‌شوند کیفیت لازم را ندارند؟

سریال­‌های طولانی‌مدت در خارج از ایران هم تولید می‌شود، ولی کار با برنامه‌­ریزی طولانی مدت و نقشه‌ی کاری دقیق، برای مدتی طولانی و متمرکز انجام می‌­شود، اما وقتی کسی یک طرح کلی می­‌زند و بر اساس آن تولید را شروع می­‌کند که به پخش هم‌زمان هم می­‌رسد، معلوم است که آن نتیجه به‌دست نمی‌آید.

  • خانواده‌ی نسل بعد

یکی از مشکلاتی که امروزه با آن روبه‌رو هستیم موضوع خانواده است. به نظر می­‌رسد که بخشی از نسل جوان یا نوجوان برای برنامه‌ی آینده‌ی خودش اولویتی به اسم تشکیل خانواده ندارد و ممکن است نهاد اصلی جامعه ضعیف شود. الآن هم نشانه‌های این ضعف دیده می‌شود. فکر می‌کنید نوجوان‌‌های ما در یکی دو دهه‌ی بعد چه دیدی درباره‌ی خانواده خواهند داشت؟ 

می­‌گویند بچه­‌های پدر و مادرهای سیگاری خودشان سیگاری نمی­‌شوند. ما هم می‌‌توانیم امیدوار باشیم که این نسل با دیدن شرایط این سال‌‌ها به خانواده اهمیت بیش‌تری بدهد.

منبع: همشهری آنلاین