تاریخ انتشار: ۲۶ شهریور ۱۳۹۱ - ۱۷:۱۱

همشهری‌آنلاین: داریوش طلایی ردیف‌دان،استاد دانشگاه و نوازنده برجسته تار و سه‌تار، در یادداشتی درباره آلبوم‌تازه منتشرشده‌اش توضیح‌داده است و از خاطراتش در ضبط دو اجرای سه گاه و اصفهانش با مرحومان دوامی و فرهنگفر گفت.

به گزارش همشهری‌آنلاین این آلبوم با عنوان جنگ و صلح به تازگی از سوی انتشارات ماهور به بازار موسیقی عرضه شده است.

نوشته داریوش طلایی را بخوانید:

در معرفی محتوای این سی دی، به عنوان نوازنده ی آن، فقط می‌توانم بگویم: تارنوازیِ داریوش طلایی بیست و پنج ساله است در سال 1356.

دو اجرایی که در این سی دی خواهید شنید بین سال های 1356 و 1357 ضبط شده‌اند. اولی قطعه‌ی بیاتِ اصفهان است که برای آنتولوژی موسیقی ایرانی در کلکسیون Ocora رادیو فرانسه تولید و در سال 1979 (1357) منتشر شده، و دومی قطعه‌ی سه‌گاه است که به همراهیِ تمبک ناصر فرهنگ فر در استودیو رادیو ایران ضبط و در برنامه ی گلچین هفته در سال 1357 پخش شده است.

این دو اجرا، درواقع، نمایانگر دوره‌ای از کار من است که از طریق شاگردیِ استادان سالخورده و دور از دسترسِ آن زمان و نیز بازسازیِ اجراهای ضبط شده‌ی استادان قدیم در صفحه‌ی گرامافون، تمام و کمال، درگیرِ تحقیق در موسیقی گذشتگان و فراگیری آن بودم.

برای من انتشار این آثار تجدیدِ خاطره‌ای است از حال و هوای دوران پُرشور و شوق جوانی که وقفِ آموختن و تمرین موسیقی می‌شد، و رفتن‌های با پایِ دل به محضر درسِ استادان، و رخصتِ مصاحبت و معاشرت با آنان، و نیز تلاش برای یافتن اجراهای استادان قدیم به هر ترتیب و صورت و کیفیتی که بود و، درنهایت، ساعت ها و روزها شنیدن و شنیدن و کوشیدن برای درکِ ظرایف و دقایقشان و بازسازی آنها.

مطالب و شیوه‌ی نوازندگی در این اجراها تکیه بر رپرتوار موسیقی دستگاهیِ مرجع ــ اعم از ردیف‌ها، صفحه‌ها و ضبط‌های قدیم ــ دارد و به طور دقیق‌تر متّکی است بر ردیف‌های میرزاعبدالله، آقاحسینقلی و علی‌اکبر شهنازی ، و اجراهای تارنوازی در صفحات قدیم، به ویژه اجراهای آقاحسینقلی، درویش خان و مرتضی نی‌داوود.

اجراهایی از این دست در موسیقی دستگاهیِ ایران ــ که تَک‌نوازی‌اش می‌نامند ــ بنا به طبیعت خاصِ خود خصلتی می‌یابد که اجراکننده در آن نیمی نوازنده است و نیمی مؤلف. به این معنا که او فقط مجریِ آثارِ از پیش تعیین‌شده‌ای نیست بلکه باید از میان تمام داده‌های موجود در رپرتوارهای مرجع و آثارِ اجراشده، به ترکیب و تنظیم یک کمپوزیسیون جدید برسد.

سال‌های 1350 تا 1357 برای من سال‌های خاصی بودند. سال 1350 ــ پس از هفت سال تحصیل در هنرستان موسیقی ملّی و تلمّذ نزد علی‌اکبر شهنازی ــ وارد دانشگاه تهران شدم و با اینکه در آزمون رادیو به‌عنوان تک‌نواز که درجه‌ای برتر از نوازنده‌ی ارکستر بود پذیرفته شده بودم ترجیح دادم به پیشنهاد دکتر داریوش صفوت که آن‌زمان تازه از فرانسه به ایران بازگشته و مدیر مرکز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی و استاد گروه موسیقی دانشگاه تهران شده بود به مرکز حفظ و اشاعه بروم.

من که در دوران هنرستان بختِ آن را داشتم تا با علی‌اکبر شهنازی ردیفِ او و پدرش را با تار کار کنم و از آن طریق به دنیای جدّیِ موسیقی ایرانی راه یابم رفتن به مرکز حفظ و اشاعه برایم فرصتی بود تا بتوانم موسیقی ردیفِ دستگاهی را جدّی‌تر و عمیق‌تر با استادان قدیم کار کنم؛ استادانی مانند برومند، هرمزی، فروتن و دوامی که کلاس درس نداشتند و فقط خواصْ آن‌ها را می‌شناختند.

این دوره، درواقع، دوره‌ی عالی آموزش موسیقیِ من است هنگام تحصیل در دانشگاه تهران و عضویت در مرکز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی و استفاده از محضرِ درسِ استادان: نورعلی برومند (هم‌زمان در دانشگاه و مرکز حفظ و اشاعه)، یوسف فروتن، سعید هرمزی و عبدالله دوامی.

 قطعه‌ی بیاتِ اصفهان

این قطعه، درمجموع، از آموخته‌های دوامی است. یکی از درس‌هایی که از او می‌گرفتم به این ترتیب بود که تار را به دست می‌گرفتم و دستگاه یا آوازی را می‌نواختم. دوامی نیز آنچه از آموخته‌هایش در معاشرت و مجالست با استادانِ ساز و آوازِ دوره‌ی قاجار و معاصر به نظرش می‌رسید، برای یک اجرای سازیِ مناسب، می‌گفت. پیشنهاد او گاه یک پایه بود، گاه یک کرشمه، گاه یک شعر، گاه یک تکّه از نایب‌اسدالله، یک تکّه از آقاحسینقلی و...

حداقل هفته‌ای دوبار به منزل دوامی در جماران می‌رفتم. پرسش‌های من باعث می‌شد که او ساعت‌ها درباره‌ی نوازندگان قدیمی صحبت کند. گاه صفحه‌ای از مثلاً آقاحسینقلی را که کار کرده بودم می‌زدم و او می‌گفت: «این پایه را میرزا (منظورش آقاحسینقلی بود) این‌جور می‌زد.» برای تفهیم مطلب غالباً می‌خوانْد و گاه نیز با سه‌تار کوچک حاج‌طاهر از بالا ــ مانند تار ــ زخمه می‌زد. گاه می‌گفت: «درآمدِ بیاتِ اصفهان نایب‌اسدالله این‌طور بود.» و گاه از درویش‌خان و حسین اسماعیل‌زاده و استادان دیگری که با آن‌ها نشست و برخاست داشت مثال می‌آورْد و یاد می‌کرد. در مورد بعضی قطعه‌ها هم که من از صفحه‌های مرتضی نی‌داوود کار کرده بودم و برایش می‌نواختم می‌گفت: «آها! این خوبه.» یا می‌گفت: «حالتش را این‌جوری بزن.» و اجرای من را اصلاح می‌کرد.

این قطعه‌ی بیاتِ اصفهان را نیز برای دوامی زده بودم و او آن را تصحیح و تأیید کرده بود. درنهایت می‌توانم بگویم آنچه را از ابتدای فراگیریِ موسیقی آموخته بودم در کار با او برای رسیدن به اجرایی شخصی، به سبکِ قدما، در هم آمیختم.

 قطعه‌ی سه‌گاه

این قطعه به یاد و به حرمتِ استادم علی‌اکبر شهنازی و پدرش آقاحسینقلی اجرا شده است و به همین دلیل آن را با ضربیِ «صلح» شهنازی شروع کرده و با ضربیِ «جنگ» او به پایان برده‌ام. بخش‌های میانیِ قطعه برگرفته و متأثر از اجرای آقاحسینقلی در صفحه‌های سه‌گاه اوست.

وقتی دوره‌ی درس و شاگردیِ شهنازی را در هنرستان موسیقی ملّی و کلاس‌های آزاد شهنازی ــ که خارج از برنامه‌ی هنرستان بود و عصرها و تابستان‌ها تشکیل می‌شد ــ گذراندم در دانشگاه تهران و مرکز حفظ و اشاعه‌ی موسیقی شاگرد نورعلی برومند در تار شدم. این نوع دوری و جدایی از شهنازی در آن زمان ــ به علت عدم ارتباط استادان با یکدیگر ـ خوشایندِ من نبود و حس می‌کردم ممکن است نوعی بی‌حرمتی نسبت به او تلقی شود. به همین‌دلیل، به‌رغمِ تحصیل در دانشگاه، در کلاس آزاد شهنازی نیز ثبت‌نام کردم و به یاد دارم که این کارِ من او را خیلی تحت‌تأثیر قرار داد و با لحنی مهربان‌تر از همیشه پرسید: «حالا باباجون! دانشگاه با کی تار می‌زنی؟»

در آن زمان، در اثرِ آشنایی بیشتر با صفحه‌های قدیمی ــ در مرکز حفظ و اشاعه ــ خیلی مجذوبِ سازِ آقاحسینقلی شده بودم مخصوصاً وقتی صفحه‌های تَک‌نوازیِ او را بازسازی می‌کردم. اصولاً این روشِ کارکردن با صفحه‌های قدیمی باعث آگاهی بیشترِ من از سیرِ تحولات تارنوازی در مکاتب قدیم شد و ضمن آشنایی با شیوه‌ی درویش و نی‌داوود و کارکردن روی آثار آن‌ها می‌کوشیدم مکتب آقاحسینقلی و شهنازی را نیز همچون مسیری دیگر بپیمایم و درک کنم و ــ حتا بعدها به‌رغمِ کم‌فروغ شدنش ــ در حدّ توانم مروّج و مدافع آن باشم. این اجرای سه‌گاه، درواقع، اعلام این مطلب است که: اگرچه من شاگردیِ استادان مرکز حفظ و اشاعه را کرده‌ام ولی ارج و احترامم به شهنازی و پدرش همچنان برجاست.

در اینجا یادِ دوستِ عزیزم ناصر فرهنگ‌فر را گرامی می‌دارم که در طول دوران یادشده، یار و همراه و مونسِ موسیقیِ من بود و با هم در دنیایی از آرزوهای موسیقایی غوطه‌ور بودیم. از این هم‌نشینی‌ها و اُنس و الفت‌ها ضبط‌هایِ جَسته‌وگریخته برجای مانده و این اجرا یکی از آن‌هاست که فرهنگ‌فر ــ اگرچه فقط در ابتدا و انتهای آن من را همراهی می‌کند ــ در عین بی‌پیرایگیِ اجرایش حضور پُرصلابتی در آن دارد. این نکته را هم بیفزایم که ضبطِ این اجرا به پیشنهاد آقای هوشنگ ابتهاج، رئیس وقتِ موسیقی رادیو ایران، بود. ایشان نوار مادرِ این اثر را برای انتشار از آرشیو شخصی‌شان در اختیار من گذاشتند و از این بابت سپاسگزارشان هستم.

امیدوارم بیانِ خاطره و ذکرِ خیری که از استادانم شد توانسته باشد تصویری نسبتاً روشن یا حتا مِه‌آلود از دوران پدیدآمدنِ این دو اثر را در چشم‌اندازِ شنونده قرار دهد و به منزله‌ی دعوتی باشد از او برای حضور و تأملی هرچند کوتاه در حریم این هنر.

برچسب‌ها