یکی از طولانیترین جنگهای این تاریخ پر فراز و نشیب، نبردی است که از آن به هشت سال دفاعمقدس یاد میشود؛ هر چند به ظاهر یک طرف این نبرد کشور عراق قرار داشت ولی در حقیقت تمام توان کشورهای متخاصم در نوک پیکان حمله همسایه غربی جمع شده بود تا اثری از ایران اسلامی باقی نماند. شهریور سال 1359؛ اوضاع نظامی ایران چندان مساعد نیست. سپاهپاسداران که تازه تاسیس یافته با تمام توان موجودش سرگرم برقراری امنیت داخلی و همراه ارتش، مشغول مبارزه با ضدانقلاب در استانهای شمال غربی کشور است. تنها سازمان منسجمی که میتواند تا حدودی در مقابل تهاجم دشمن ایستادگی کند ارتش است که با فهرست بسیار طولانی از ضایعات و آسیبهای اجتنابناپذیر حوادث انقلاب روبهروست. در این وضعیت نه چندان بسامان نظامی، وضعیت سیاسی کشور نیز مطلوب نیست. رئیسجمهور، بنی صدر، مسیر خاص خودش را طی میکند و اوضاع داخلی را بهشدت متشنج کرده است. سرانجام 31شهریور 1359با حمله سراسری هوایی و زمینی دشمن جنگ هشت ساله آغاز میشود.
در حالتی بین هوشیاری و غافلگیری جنگ بر ایران تحمیل شد و واحدهای زرهی دشمن که از مدتها قبل درگیریهای پراکنده زمینی را شروع کرده بودند از خطوط مرزی گذشتند و وارد خاک جمهوری اسلامی شدند. دشمن در همان روز اول جنگ فهمید که گام در ورطه هلاکت گذاشته است. نیروهای حملهکننده به هیچ وجه فکر نمیکردند که در گام اول اینچنین متوقف شوند. یگانهای عمده مستقر در مرز در منطقه جنوب (لشکر 92زرهی اهواز) و در غرب (لشکر 81 زرهی کرمانشاه) با کمک یگانهای مأمور و سپاه پاسداران و بسیج و مردم مقاومت نابرابر خود را در مقابل عراق بهگونهای شکل دادند که در کمتر از یک هفته پس از شروع جنگ نخستین اطلاعیه صدام برای آتش بس و درخواستهای بینالمللی برای توقف جنگ شنیده شد. راستی چه اتفاقی افتاده بود که از طرف حملهکننده درخواست آتشبس میشد؟ آیا صدام حتی به یکی از اهداف ترسیم شده جنگ دست یافته بود؟ نیروهای عراقی هنوز نتوانسته بودند به اروند نزدیک شوند و حداکثر پیشروی آنها در منطقه فکه تا کرخه بود که عمدتا از سرزمینی عبور کرده بودند که نمیتوانست فایده سوقالجیشی خاصی داشته باشد. در تداوم نبردهای اولیه جنگ نهایتاً پس از 34روز، نیمی از خرمشهر در اختیار صدام قرار گرفت و عمده قوای دشمن در مواضعی نامناسب مجبور به اتخاذ خطوط پدافندی شدند.
نقش نیروی زمینی ارتش و سپاه روی زمین و نیروی هوایی در فضای ایران و عراق و نیروی دریایی در خلیجفارس برای ناکام گذاشتن دشمن بسیار تعیینکننده بود. بهطور مثال اگر در منطقه کرخه دشمن میتوانست با عبور از کرخه خود را به جاده اهواز- اندیمشک رسانده و خطوط پدافندی را در جنوب یا حتی شمال شهر اندیمشک تشکیل دهد قاعدتا ما باید برای رسیدن به کرخه دهها عملیات انجام میدادیم و این مساوی بود با تحمیل هزینههای بسیار بالا و صرف زمان بیشتر اما رزمندگان نیروی زمینی ارتش نهتنها اجازه چنین فرصتی به دشمن ندادند بلکه حتی در غرب رودخانه کرخه، جای پای مهمی را حفظ کردند که کمک بسیار زیادی برای انجام عملیات فتحالمبین و راندن دشمن تا خطوط مرزی کرد.
پس از تثبیت دشمن که با موفقیت کامل انجام شد از همان روزهای اول اندیشه طراحی عملیات علیه دشمن شکل گرفت. انجام 170عملیات کوچک و بزرگ در سال اول جنگ که حدود 160عملیات آن آفندی و حمله ما علیه دشمن بود، بهنحوی نشان از اراده مستحکمی دارد که حضور دشمن را در خاک ایران تحمل نمیکند. سال اول جنگ، سال موفقیت، پیروزی و تحمیل اراده ملی به دشمن بوده؛ هر چند سرزمینهای زیادی در این سال آزاد نشد ولی متوقف کردن دشمن در مواضع نامناسب پدافندی و بازداشتن او از رسیدن به اهدافی که برای خودش ترسیم کرده بود، بزرگترین موفقیت به شمار میرفت، ضمن اینکه همین اقدامات زمینه انجام عملیاتهای بزرگ سال دوم جنگ را فراهم کرد و در حقیقت بدون انجام اقدامات سال اول جنگ، قطعا اقدامات سال دوم نیز قابل انجام نمیبود.