همشهری آنلاین: اریش روته مولر ژانویه سال ۲۰۰۹ فعالیت خود را به عنوان دستیار علی دایی، سرمربی وقت تیم ملی فوتبال ایران، آغاز کرد و مدتی را هم در کادر فنی تیم استقلال تهران حضور داشت. او در گفتگویی با دویچه‌وله از کار با فوتبالیست‌های ایرانی می‌گوید

آقای روته مولر شما در صحنه‌ فوتبال باشگاهی و ملی ایران حضور داشتید. الان چند سالی هست که از عملکردتان در فوتبال ایران می‌گذرد. حالا با این فاصله‌ زمانی اگر نگاهی به گذشته کنید، زمان حضورتان را در ایران چه طور می‌سنجید؟

زمان حضورم را در ایران باید به دو قسمت تفکیک کنم. یک قسمت آن جنبه‌ خصوصی دارد. آن روابط و برخوردهایی که من با محیط خصوصی‌ام داشتم؛ مانند صاحبخانه‌ام، سفارت آلمان در تهران و همچنین رفت و آمدهایم با مربیان همکارم. از منظر جوانب انسانی که بنگریم، این‌ها خیلی مثبت بودند و به من خیلی خوش می‌گذشت. رفت و آمد زیاد داشتیم. اغلب از سوی کسان زیادی دعوت می‌شدیم، با هم صحبت می‌کردیم و روی‌هم ‌رفته باید بگویم که جو سازنده و مثبتی بود.

اما از دیدگاه کاری و شغلی باید اذعان کنم که من با ساختار و با شرایطی که باید در آن کار می‌کردم، مشکل داشتم. می‌شود گفت که ما در آلمان بدعادت شده بودیم، برای این که در آلمان همه چیز فراهم است. همه امکانات موجود است و زمینه‌ها آماده هستند. اما در ایران چنین چیزی نبود. به این خاطر برای من مسجل شد، ما که در آلمان کار می‌کنیم و کار کرده‌ایم، از سوی فدراسیون فوتبال آلمان تا حدی بدعادت شده‌ایم و به استانداردهای بالای اینجا عادت کرده‌ایم. اما از دیدگاه تخصصی اگر بخواهم به کارم در ایران نگاه کنم، باید بگویم که شرایط کاری سخت بود. یکی از دلایلش زبان بود. من همیشه به یک مترجم نیاز داشتم و فقط بندرت می‌توانستم به صورت مستقیم با یک بازیکن یا یک مربی همکار صحبت کنم. این‌ها یک جمع‌بندی از جوانب منفی حضورم در ایران بود.

کم و کیف و چند و چون کار کردن با فوتبالیست‌های ایرانی را الان پس از گذشت مدتی از حضورتان در ایران چه طور می‌بینید؟

فوتبالیست‌های ایرانی خیلی با استعداد هستند و باید جزو بهترین‌های آسیا نیز باشند. اما به نظر من هنوز پتانسیل زیادی وجود دارد و فضای باز برای رشد، هنوز خیلی زیاد است. اما برخی از فوتبالیست‌ها از دیدگاه حرفه‌ای آن شرایط لازم را نشان نداده‌اند و زندگی حرفه‌ای را به‌عنوان یک فوتبالیست حرفه‌ای به نمایش نگذاشته‌اند. همچنین محیط باشگاه‌ها نیز از دیدگاه حرفه‌ای کمبود داشت. اما با این وجود اصولاً اکثر فوتبالیست‌ها به وظایف و مسئولیت‌های‌شان به‌عنوان یک فوتبالیست حرفه‌ای آگاه بودند و کارکردن با آن‌ها برایم دلنشین بود. البته در اینجا باید اضافه کنم که من اکثراً با ملی‌پوشان فوتبال ایران کار می‌کردم و در یک باشگاه تراز اول فوتبال ایران نیز فعال بودم و شاید این دلیلش بود که بیشتر به من خوش می‌گذشت.

اصلی‌ترین نقاط قوت و همچنین نقاط ضعف ورزشکاران و فوتبالیست‌های ایرانی را در چه جوانبی دیده‌اید؟

در مورد نقاط قوت باید بگویم که فوتبالیست‌های ایرانی از نگاه تکنیکی و تاکتیکی تعلیم‌دیده هستند و تحت شرایط فوتبال سرعتی می‌توانند خودشان را خوب نشان دهند. اما از دیدگاه روحی و روانی بعضی وقت‌ها فوتبالیست‌های ایرانی دچار مشکل می‌شوند و وقتی گل می‌خورند، نمی‌توانند آن تمرکز فکری و آن نیروی روحی‌شان را به کار گیرند تا ورق را برگردانند.

آقای روته مولر به عقیده‌ شما بزرگترین مانع رشد ورزش و رشد فوتبال ایران در محیط حرفه‌ای چیست؟

بدون شک و تردید باید بگویم که بزرگترین نقص در باشگاه‌های فوتبال ایران این است که همه فقط خودشان را روی تیم نخست باشگاه متمرکز کرده‌اند و کار پایه‌ای و کار ساختاری برای خردسالان، نوجوانان و جوانان به صورت لازم اصلاً انجام نمی‌شود. در فاز انتقالی سنی که فوتبالیست‌ها بین ۱۶ـ ۱۵ ساله هستند و از رده‌ سنی نوجوانان به جوانان منتقل می‌شوند، هیچ برنامه و هیچ ساختاری در باشگاه ایران وجود ندارد. همچنین مانند دیگر فاز حساس رشد فوتبالیست‌ها که از ۱۹ـ ۱۸ سالگی یعنی پایان دوران نوجوانی‌ست تا انتقالشان به رده بزرگسالان، در این قسمت نیز باشگاه‌های فوتبال ایران بدون برنامه و ساختار و ریشه هستند.

آیا در دوران حضورتان در فوتبال ایران بازیکنان ایرانی بودند که به سراغ شما آمدند و رک و راست به شما گفتند که اگر ما در فوتبال آلمان باشیم و آنجا بتوانیم رشد کنیم، رشد بی‌نظیری را خواهیم داشت؟

بگذارید فکر کنم. بله، یکی دو بازیکن یادم می‌آید که پیش من آمدند و از من چنین خواهشی را کردند. اما نکته‌ای را که باید در نظر بگیریم این است که بازیکنان تراز اول ایران در باشگاههای تاپ فوتبال ایران درآمدشان خیلی خوب است و سئوال اینجاست که آیا آن‌ها می‌توانند با آن پتانسیل و کیفیت فوتبالی که دارند، چنین درآمدی را در فوتبال اروپا نیز داشته باشند؟ احتمالاً آن‌ها در باشگاه‌های فوتبال اروپا نمی‌توانستند چنین درآمدی را داشته باشند و موقعیت فوتبالی‌شان نیز بدتر می‌شد. برای این که فقط در باشگاه‌هایی می‌توانستند بازی کنند که شاید در لیگ‌های پایین‌تری باشند.

قبل از این که شما فعالیتتان را در صحنه‌ فوتبال ایران آغاز کنید، اصلاً چه تصویر و چه تصوری را از فوتبالیست‌های ایرانی داشتید و آیا پس از حضورتان در ایران این تصویر و تصور تأیید شد یا حالت دیگری به خودش گرفت؟

من قبل از آغاز فعالیتم در صحنه‌ فوتبال ایران، فوتبالیست‌های ایرانی را در صحنه‌ فوتبال بوندس لیگا زیر نظر داشتم. مانند علی دایی، کریم باقری، مهدی مهدوی‌کیا و حتی وحید هاشمیان که لقب «هلیکوپتر» به او داده شده. هاشمیان چندی پیش در آلمان با من تماس گرفت، به خاطر این که او در فدراسیون فوتبال آلمان کلاس مربی‌گری گذراند و درجه E را نیز دریافت کرد. من با هاشمیان همچنان از طریق ایمیل در تماس هستم. صحنه‌ای که جلو چشمم و در ذهنم همیشه زنده هست، دیدار ایران مقابل آمریکا در جام جهانی ۱۹۹۸ فرانسه است. آن موقع ما آلمانی‌ها با ایران در یک گروه بودیم و من به‌عنوان نماینده‌ اکیپ تیم ملی فوتبال آلمان، بازی ایران و آمریکا را از نزدیک تماشا کردم. به این دلایل من در مورد کم و کیف فوتبال ایران از قبل مطلع بودم.

به عقیده شما نکات اصلی که الان ورزشکاران ایرانی باید آن را اصلاح کنند، چیست؟

همان طور که اشاره کردم، نکته اصلی این است که فوتبالیست‌های ایرانی نباید از دستاورد و از موفقیتشان زود راضی شوند یا به محض این که به یک باشگاه حرفه‌ای و تیم تراز اول رسیدند، انگیزه‌شان پایین‌ بیاید و دیگر نخواهند رشد و ترقی کنند. فوتبالیست‌های خوب ایرانی پس از کسب کامیابی باید به دنبال چالش‌ها و مبارزه‌های دیگر بین‌المللی باشند تا قدم دیگری را برای رشد و ترقی‌شان بردارند. این نکاتی خواهد بود که اگر من بخواهم دوباره با فوتبالیست‌های ایرانی کار کنم، به آن‌ها گوشزد خواهم کرد.

از دوران حضور و عملکردتان در ایران چه خاطراتی همیشه در ذهنتان زنده خواهد ماند؟ چه چیزهایی شیرین‌ترین و تلخ‌ترین خاطراتتان از آن زمان بودند؟

تلخ‌ترین خاطرات که دو دیدار خانگی تیم ملی فوتبال ایران در مسابقات مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی بود. مقابل کره جنوبی و عربستان سعودی. من در آن زمان در کادر فنی تیم ملی فوتبال ایران دستیار علی دایی، سرمربی تیم بودم. دیدار مقابل کره مساوی شد. بازی خانگی را ایران به عربستان سعودی باخت. این دو خاطره فوق‌العاده تلخ بودند؛ به‌خصوص باخت خانگی به عربستان سعودی که من آن را به‌عنوان یکی از تلخ‌ترین خاطرات دوران ورزشی‌ام می‌دانم. باخت به عربستان سعودی برابر بود با عدم صعود به جام جهانی ۲۰۱۰ آفریقای جنوبی. ما آن بازی را حتماً می‌خواستیم برنده شویم که متأسفانه نشد. دیگر خاطرات غمگین نیز چندین باخت ناجور با تیم باشگاهی‌ام در ایران بود.

حال در مورد خاطرات مثبت صحبت کنم. روابط خصوصی، رفت و آمدهایی که در ایران داشتم، خیلی برایم شیرین بود. فرهنگ میهمان‌دوستی و میهمان‌نوازی در ایران خیلی برایم دلنشین بود. مثلاً من بعضی‌وقت‌ها در تهران راه را پیدا نمی‌کردم و یکی می‌آمد و به من راه را نشان می‌داد و حتی بلیت را نیز برایم می‌خرید و می‌گفت بفرمایید. دیگر خاطرات مثبتم از ایران این عشق و شور و شوق و استقبال بی‌نظیر طرفداران و تماشاگران از فوتبال بود. هواداران نه تنها تیم محبوب‌شان را پشتیبانی می‌کردند، بلکه نام بازیکنان و مربیان و قهرمانان محبوب خودشان را فریاد می‌کشیدند و یک جو احساساتی، خون گرم و انسان‌دوستی در آنجا مشهود بود.

شما به جو محیط اشاره کردید. فضای داخل استادیوم‌ها را کلاً چه طور دیدید؟

در پاسخ به این پرسشتان باید بگویم که بزرگ‌ترین خاطراتم از شهرآورد پایتخت ایران، میان آبی‌پوشان استقلال و سرخ‌پوشان پرسپولیس است. ورزشگاه آزادی تهران پر از تماشاگر بود و این یک جو فوق‌‌العاده بود. تماشاگران فوق‌العاده غیرتی، حامی تیمشان هستند. در شهرستان‌ها نیز این نوع غیرت و هواداری شدید مشاهده می‌شد. این من را خیلی تحت تأثیر قرار داد، علی‌رغم این که من مشابه چنین چیزی را نیز در آلمان دیده بودم.

در ایران خانم‌ها حق ورود به استادیوم‌های فوتبال را ندارند. این نکته را اصولاً شما چه طور دیدید و آیا به عقیده شما نبودن خانم‌ها در استادیوم کلاً به فضا و روحیه ورزش ایران صدمه می‌زند؟

در مورد این که آیا این نکته صدمه وارد می‌کند به ورزش ایران یا خیر، نمی‌توانم قضاوت کنم. اما اصولاً باید بگویم که نبودن خانم‌ها در ورزشگاه‌ها در ایران خیلی باعث تأسف است.

به خاطر دارم که در سال ۲۰۰۴ وقتی که دیدار دوستانه‌ تیم ملی فوتبال آلمان مقابل ایران در ورزشگاه آزادی تهران بود، در آن زمان استثناً ورود خانم‌ها به استادیوم آزاد بود و جو فوق‌العاده شادی را همه در استادیوم دیدند. در فوتبال اروپا نیز حضور خانواده‌ها و خانم‌ها در استادیوم‌های فوتبال باعث افزایش جو خون‌‌گرمی، احساساتی و مثبت می‌شود.

در چارچوب مسابقات فوتبال جام ملت‌های اروپای ۲۰۱۲ نیز بار دیگر مشاهده کردیم که حضور خانم‌ها در استادیوم‌ها چه قدر باعث افزایش شادی و ایجاد جو مثبت می‌شود و کلاً خیلی متأسفم که خانم‌ها در ایران نمی‌توانند وارد استادیوم شوند. من همچنین با سرمربی تیم ملی فوتبال زنان ایران که یک خانم است، در تماس بودم. او خیلی علاقمند بود که بیاید تمرینات فوتبال ما را نیز از نزدیک ببیند. اما این اجازه به او داده نشد. از این نکته هم خیلی مأیوس و متأسف شدم.

چه اتفاقات دیگری در دوران حضورتان در ایران باعث تعجب شدید شما شد؟

در اینجا دوباره باید خاطره‌ تلخ باخت خانگی‌مان مقابل عربستان سعودی را تکرار کنم. ما بازی را ۱ـ ۲ باختیم؛ به خاطر دو اشتباه ساده در ضربات ایستگاهی و قرارگیری اشتباه بازیکن. پس از آن من از واکنش‌های مردم و مسئولین نیز شگفت‌زده و مأیوس شدم. من خیلی چیزها را به علت مشکلات زبانی نفهمیدم، اما واکنش‌ها خیلی منفی بود و اخراج علی دایی و تمام این مسائل برای من دردناک بود.

آقای روته مولر آیا شما در حال حاضر اتفاقات، نتایج و عملکرد فوتبال ملی و باشگاهی ایران را نیز همچنان دنبال می‌کنید؟

بله حداقل هر دو روز یک‌بار از طریق وبسایت‌های اینترنتی فوتبال باشگاهی و فوتبال ملی ایران را دنبال می‌کنم. اخبار فوتبال ایران و تمامی اتفاقات حاشیه‌ای آن را نیز زیر نظر دارم و خیلی متأسف شدم از این که علی دایی چند ماه پیش با خودرو تصادف کرده و زخمی شده بود. وقتی عکس‌های علی دایی در بیمارستان را دیدم، خیلی ناراحت و نگران حالش شدم. خوشبختانه همه چیز به خیر گذشت.

فوتبال ملی ایران از اواسط دهه‌۹۰ میلادی تا جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان روند و سیر صعودی داشت. پس از آن وارد بحران و روند نزولی شد. راه آتی فوتبال ایران را چه طور پیش‌بینی می‌کنید؟

پیش‌بینی روند آینده فوتبال ملی ایران بسیار سخت است و من در این مورد نمی‌توانم اظهارنظر کنم. اما تیم ملی فوتبال ایران با اقتدار به مرحله‌ پایانی مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۲ برزیل رسیده و باید در این راه بیشتر از خودش ثبات نشان دهد تا پیش‌بینی روند نیز یک مقدار آسان‌تر شود. منظور من از واژه‌ «ثبات» ثبات مدیریتی‌ست. مدیران ورزش ایران، مدیران فوتبال ایران باید درازمدت به کارشان ادامه دهند و همچنین اجازه دهند که مربیان نیز درازمدت ساختاری را بسازند و به کارشان ادامه دهند تا درازمدت نیز به نتیجه برسند و تصمیمات و واکنش‌ها جنبه‌ کوتاه مدت نداشته باشد.

تفاوت‌های اصلی فوتبال آلمان و فوتبال ایران را در چه نکاتی می‌بینید؟

در فوتبال امروز جهان دیگر کسی نمی‌تواند چیزی را از کس دیگری پنهان کند و رازی را مخفی نگه دارد. همه از کار یکدیگر مطلع هستند. تفاوت‌ها دارد روز به روز کمتر می‌شود. استانداردها به همدیگر نزدیک‌تر می‌شود. استانداردهای پزشکی و استانداردهای فنی در صحنه‌ فوتبال جهان هماهنگی‌شان روز به روز بیشتر می‌شود. فلسفه‌ها و تفکرات تکنیکی‌ـ تاکتیکی و شیوه بازی‌ها نیز در صحنه‌ فوتبال جهان در حال نزدیک‌تر شدن به هم است.

با وجود این تفاوت‌های اصلی‌ای که باقی می‌ماند، تفکرات و فلسفه‌های شخصی مربیان هستند. این امر نیز به نکات احساسی، روحی‌ـ روانی، فرهنگی و بومی هر کشور باز می‌گردد که این باعث ایجاد مقداری تفاوت می‌شود. اما تفاوت دیگری نیز که قابل مشاهده هست، آمادگی بازیکنان از دیدگاه فیزیولوژی‌ست و همچنین وضعیت تعلیم بازیکنان از دیدگاه ثبات روحی و روانی. اما همان طور که گفتم از دیدگاه استقامت بازیکنان، سرعت بازیکنان، تکنیک و تاکتیک تفاوت‌ها بسیار کم‌است.

در فرهنگ و طرز فکر ایرانیان نیز چیزی را مشاهده کردید که بگویید بله اگر ما مقداری از این فرهنگ و تفکرات و حتی احساسات را در فرهنگ فوتبال آلمان نیز داشته باشیم، شاید به درد به‌خور باشد؟

بله. این یک نکته خیلی جالبی‌ست که به آن اشاره کردید. از دیدگاه خودم باید بگویم که اگر من به‌عنوان یک شهروند آلمانی در خارج از آلمان باشم، نباید فکر کنم که تمام تصورات و طرز فکر آلمانی‌ام را باید در خارج از آلمان نیز پیاده کنم. باید بیشتر افق دیدم را گسترش بدهم و ببینم که چه چیزهای مناسب دیگری نیز وجود دارد. مثلاً من به این نکته پی بردم که همه چیز نباید صد در صد و بدون چون و چرا، روی دیسیپلین و نظم فوق‌العاده پیاده شده باشد و یک مقدار آزادی بیشتر نیز بد نیست.

خصوصیات فرهنگی و ملی هر کشوری را باید بیشتر ملاحظه کرد؛ به‌عنوان مثال در ایران باید بیشتر فاکتورهای خلاقیت ‌بازیکنان را نیز ملاحظه کرد و در روند بازی و بازی‌سازی تیم آزادی‌های بیشتری قائل شد که از این طریق کارآیی بیشتری به دست آید. چارچوب برنامه‌ریزی‌ها و روندها نباید انعطاف‌ناپذیر باشد.

آیا شما در مقطع فعلی نیز حاضر هستید سمت و مسئولیتی را در صحنه‌ فوتبال ایران به‌عهده گیرید؟

بله، اما به این شرط که نخست در مورد همه‌ شرایط با رئیس باشگاه، مدیرعامل باشگاه و کادر مربیان بنشینیم صحبت کنیم، گفت‌وگو کنیم، ساختارها را معین کنیم و به این ترتیب خط و مسیر مشترکی را مشخص کنیم. باید حتماً وقت کافی را داشته باشم که در مورد وضعیت تمرین و امکانات تمرین فکر و برنامه‌ریزی کنم. باید از نظر امکانات حرفه‌ای تأمین باشیم، باید بدانم که حتماً می‌توانم برای تمام فصل و تمام سال برنامه‌ریزی کنم و درازمدت و روی پایه کارم را دنبال کنم. اما مشکل تفاهم به خاطر این که من زبان فارسی بلد نیستم، یک مشکل اصلی‌ست.

 

منبع: همشهری آنلاین