این سنتهای موسیقایی همواره و در طول زمان رشد بسیار بالایی داشتهاند و به همین خاطر به نظر میرسد که موسیقی ملی کشور برای رشد و تحول، به موسیقی بومی اقوام ایرانی نیاز مبرم دارد، به خصوص آن که نغمات موسیقی نواحی ایران، زیربنای موسیقی دستگاهی ردیف را شکل دادهاند.
موسیقی سنتی ایران (موسیقی دستگاهی یا ردیف) با این صورت مرسوم، از دوره قاجار شکل گرفته که در آن نوازندگان و موسیقیدانان با استفاده از موسیقی بومی اقوام سراسر کشور، درون مایه خود و فن نوازندگی، حالتها و یا جملاتی را به آن اضافه کردهاند.
این در حالی است که این نوع موسیقی در شرایط بسیار نابسامانی قرار داشته و در معرض آسیبهای جدیای قرار دارد و جز در جشنوارههای گوناگون هیچ اثر مثبتی را نمیتوان در آن بررسی کرد.
«صدیق تعریف»، خواننده در همین زمینه اعتقاد دارد: «موسیقی دستگاهی ما به نوعی وامدار موسیقی محلی است و تعداد زیادی از گوشهها و قطعات موسیقی دستگاهی ایران از موسیقی نواحی برگرفته شده است.
در حقیقت هم میتوان گفت موسیقی نواحی تکمیل کننده موسیقی ردیف دستگاهی است و نمیتوان تأثیر آن را نادیده گرفت و به همین خاطر خوانندگان و کسانی که در زمینه موسیقی دستگاهی و ردیف- سنتی فعالیت میکنند باید به فضای موسیقی محلی و ظرفیت آن توجه داشت.»
«موسیقی سنتی ایران تنها بخشی از موسیقی نواحی کشور است. گوشههای امیری، طبری، دیلمان و گیلکی که استاد «صبا» آنها را وارد موسیقی دستگاهی کرده و بسیاری از نغمات و گوشهها که توسط استاد «علی اصغر کردستانی» به موسیقی ردیف اضافه شده، از نغمات ماندگار موسیقی بومی اقوام گیل، مازن و کرد منشأ گرفته است.گوشههایی چون حاجیانی و بیدگانی نیز از نغمات بوشهر و کرمان به موسیقی دستگاهی راه یافته و میتوان هم اکنون از ساز و آواز مردم آن مناطق شنید.
موسیقی دستگاهی از موسیقی بومی اقوام ایرانی نشأت گرفته شده که این نغمات به دست توانمند هنرمندان چیره دست دوره قاجار، با تغییر فرم جزیی به شکل کنونی خود درآمده است.
ارفع اطرایی نیز بر این اعتقاد است که تمام عوامل و قوانین یک اجتماع برگرفته از سنت و عادات و رسومی که از گذشتهها به ما رسیده است. در تمام زمینهها سنتها هستند که بنا بر نیاز تغییراتی در جهت پیشرفت یا برعکس به آنها داده میشود در همین زمینه رکود نسبی موسیقی مقامی ایران ناشی از رشد و سلیقه جمعیت جوان و تداخل فرهنگی از طریق بعضی رسانهها و مهجور بودن تصویر سازها و نوازندگان را از دیگر عوامل مهجوریت موسیقی ایران میداند.
اما جهانگیر نصر اشرفی بر این اعتقاد است که بسیاری از نغمات بومی کشور تا یک سال آینده از بین خواهد رفت این در حالی است که هنوز نغمات بیش از 400 هزار نوازنده و خواننده موسیقی اقوام ایران ناشنیده باقی مانده است: «موسیقی اقوام، مناطق مختلف ایران، محصول ذوق، فرهنگ و هنر 40 هزار ساله این سرزمین است که در یک روند تکاملی دو یا سه هزار ساله شکل گرفته است. با وجود آثار اعجابانگیز در موسیقی بومی اقوام ایرانی تنها یک صدم این نغمات شناسایی شده و بخش اعظم و تأثیرگذار آن دست نخورده باقی مانده است.»
اشرفی با اشاره به این که با حمایت هر چه سریعتر مسئولان دولت، باید از موسیقیدانان بومی و راویان موسیقی چند هزار ساله این سرزمین استفاده بهینه شده و آثار نغمات آن ضبط و مکتوب شود میگوید: «استادان موسیقی بومی در حال از بین رفتن هستند که با مرگ هر کدام از آنها در آینده، بسیاری از نغمات ایرانی با پشتوانه تاریخی و هنری کهن از بین خواهند رفت.»
در حالی که تمام کشورهای دنیا هم اکنون تمام تلاش خود را انجام میدهند تا بتوانند موسیقی بومی خود را در سطح جهان ارائه داده و بازتابهای بسیار مثبتی از آن دریافت کنند، ما از این قافله بسیار دور ماندهایم و این در شرایطی است که حضور موسیقی ایران در نمایشگاههای متفاوت فرصت مناسبی برای معرفی موسیقی ارزشمند و اصیل ایران به جهان بود.
«محمد موسوی»، مدیرعامل نشر هرمس که به عنوان ناشر برگزیده آثار موسیقی نواحی و سنتی ایران انتخاب شده است نیز میگوید: «معرفی شدن و حضور فرهنگی در دنیای امروز نیاز به هزینههای میلیاردی دارد ولی شرکت در اینگونه نمایشگاهها که با کمترین هزینه میسر است میتواند ایران و هنر آن را در دنیا به خوبی معرفی کند تا مردم دنیا در کنار این هجمه تبلیغاتی در خصوص ایران هستهای، با وجه لطیف و غنای بالای هنر ایران و موسیقی زیبای آن بیشتر آشنا شوند.»
ساختارهای فرهنگی هر جامعهای در حال تغییر و تحول هستند و جامعه ما هم از این امر منفک نیست. در این شرایط برخی از فعالیتهای فرهنگی و هنری هم ناخواسته و خود به خود قربانی میشوند که این اتفاق کاملاً طبیعی است و به واسطه مناسبات اجتماعی صورت میگیرد.
«احمد صدری» که سالهاست در زمینه موسیقی مقامی کار کرده است، در مورد دلایل کمرنگ شدن نقش این موسیقی در مقایسه با هجوم سبکهای غربی میگوید: «من این مسئله را از این منظر مورد بررسی قرار نمیدهم. چون حتماً نباید ضربه زنندهای وجود داشته باشد تا کسی ضربه بخورد، در مواقعی ضربه پذیری حادث میشود، چون شرایط ایجاب میکند. ما خودمان هم اگر خیلی قوی باشیم، ممکن است که بر اثر شرایط، ضربهای مهلک ببینیم.»
برای جلوگیری از فراموش شدن، ترانهها و تصانیف، ما هیچ فعالیت و توجهی از خود نشان نداده و هیچ کار اصولی و ریشهای انجام ندادهایم. اگر هر چیزی بوده در حد برگزاری یک جشنواره چند روزه بوده که کاری از پیش برده نشده است. این در حالی است که هم اکنون نه تنها دنیای غرب بلکه بسیاری دیگر از کشورها چون هندوستان، ترکیه و... در مقابل سبکهای موسیقی که هر روز به موسیقیشان افزوده میشود، سبکهای قدیمی خود را حفظ کردهاند و این مسئله به خاطر خودباوری در زمینه حفظ فرهنگی است.
موسیقی دستگاهی از جمعآوری تکتک مقامها (از خراسان گرفته تا خوزستان) گرد آمده است، حتی اهمیت موسیقی مقامی و قدمت آن به اندازهای است که نام بسیاری از دستگاههای موسیقی ترکی و عربی، از دستگاههای موسیقی ایرانی است.
موسیقی مقامی همواره به عنوان بخشی جدا ناشدنی در زندگی ایرانیان تأثیر داشته است. شادیانهها، سحرخوانی، موسیقی رمضان و... این مسئله به اندازهای از اهمیت برخوردار است که در تحقیقات انجام شده در باره موسیقی مناطق مختلف، از استادان موسیقی این مناطق شنیده شده که از این نوع موسیقی برای درمان بیماریها استفاده میشده است، برای مثال در منطقه دور دست ترکمن صحرا استادانی بودهاند که مریضهایی را که بیمارستان آنها را جواب کرده بودند و از آنها قطع امید شده بود، توسط موسیقی درمان کردهاند.
هوشنگ فراهانی، نواساز و یکی از موسیقیدانان نواحی کشور نیز در باره موسیقی نواحی ایران میگوید: «به نظر من انواع موسیقی بهطور کلی به دو دسته بزرگ تقسیم میشود که این تقسیمبندی تا حدودی نیز در همه دنیا عمومیت دارد.
دسته اول آن نوع از موسیقی است که دارای ریشه، اصالت و تفکر است و میتوان از آن به عنوان موسیقی هنری نام برد که خود شامل انواع و اقسام دیگری میشود. این نوع موسیقی معمولاً سفارشی نیست و آهنگساز معمولاً به این دلیل آن را ساخته است که به وسیله آن میخواسته به یک نوع بیان تازه چه از لحاظ دستیابی به تکنیکی خاص و شکل و فرمی بدیع برسد و یا این که رازی را دریافته و میخواهد آن را بیصبرانه با دیگران در میان بگذارد و اینها همه حکایت از دغدغههای درونی آهنگساز دارد.
این نوع موسیقی معمولاً مخاطبین کمتری دارد. نوع دوم که باز دستههای مختلفی را شامل میشود آن نوعی از موسیقی است که معمولاً سفارشی است و احتیاج زیادی به فکر کردن ندارد مضامین اشعار آن ساده و غالباً محتوا و هدف آهنگساز جز برآورده کردن خواستههای شرکتها و کمپانیهای پخش موسیقی و در نهایت گرفتن دستمزد چیز دیگری نمیباشد و مخاطبین آن هم کسانی هستند که برای نشخوار ذهنی از آن استفاده میکنند.
در ایران نیز این تقسیمبندی وجود دارد و گذشته از این که بسیاری از این نوع موسیقی از سوی آهنگسازان درجه چندم از خارج وارد میشود بدتر از آن تقلید برخی از آهنگسازان داخلی است که از روی دست آنها کپیبرداریهای ناقصی انجام میدهند و ناآگاهی بعضی از مردم نیز بر این مسئله دامن میزند.
در حال حاضر ما در شرایطی هستیم که بسیاری از هنرمندان موسیقی نواحی ایران نمیتوانند بهطور حرفهای و جدی به این امر بپردازند، زیرا از طرف نهاد و ارگان و سازمانهای خاصی حمایت نمیشوند و معمولاً از جهت معیشتی در مضیقه هستند و با تداخل فرهنگهای مختلف و وارداتی حضور این نوع موسیقی کمرنگتر میشود. جشنوارههای موسیقی مقامی هر چند تلاش بسیار خوبی در جهت حفظ این نوع از موسیقی است، اما کافی نیستند.
این موسیقی با روح و جان مردم آمیخته شده است و از دردها و رنجها و شادیهای مردم این سرزمین سخن میگوید حکایت حماسههای آنان در گذر از تاریخ پرتلاطم این سرزمین است. این نغمهها میتوانند دستمایهای برای کار آهنگسازان و تنظیمکنندگان باشد تا به شکل گستردهتری با ارکسترهای بزرگتری به اجرا درآیند.
خوشبختانه در سالهای گذشته محققین ارزندهای به جمعآوری موسیقی نواحی ایران پرداختهاند و آن را به عنوان میراثی گرانبها برای نسلهای بعد اندوختهاند.