شاید زیاد بی‌ربط نباشد که ما نگران باشیم. سالهاست که سخن از جاذبه‌های مادی و معنوی گردشگری بسیاری که می‌تواند انبوهی از گردشگران را از نقاط مختلف دنیا به کشورمان بیاورد است.

اما متاسفانه تا به امروز تمامی این جاذبه تنها در حد سخنرانی‌ها و برگزاری همایش‌ها و تشکیل کنفرانس‌های مختلف باقی مانده است و هنوز نتوانسته است از میان گردشگران جهانی سهمی قابل قبول بدست آورد.

ما عادت کرده‌ایم که هر ساله به سخنان مسئولان گردشگری کشور گوش دهیم و بی آنکه توقع داشته باشیم که حتی نیاز‌های اولیه گردشگران داخلی را تامین کنند، سخن از رقابت با قطب‌های گردشگری جهان به میان آورند. اما  پس از گذشت سالها هنوز نتوانسته‌ایم حتی گامی کوتاه فراتر از اولین قدم بگذاریم.

ما نگرانیم. چرا که بسیاری از جاذبه‌های معنوی و مادی ما را بسیاری از کشورهای دیگر در اختیار می‌گیرند و تنها کار ما این‌است که با نگاهی حسرت بار به آنان نگاه کنیم.

هنوز فراموش نکرده‌ایم که کشور ترکیه در سال گذشته یکی از بزرگترین مفاخر فرهنگی ادبی ما را به نام خود ثبت کرد و اتفاقا سال 2006  را هم به نام او نامیدند و جشن‌ها و مراسم‌های گوناگونی نیز در ترکیه به این مناسبت تشکیل شد و ما که وارثان مولانا محمد بلخی بودیم تنها به عنوان میهمان در جشن‌های این چهره بزرگ فرهنگی شرکت کردیم.

مولانا را دودستی به کشور همسایه تقدیم کردیم و نظاره‌گر برنامه گردشگری این کشور شدیم که به مناسبت سال مولانا برپا شد.

ما نگرانیم. چرا که بسیاری از کشور‌های همسایه ما از دستاوردهای تمدنی نیاکان ما به نام خود بهره می‌برند و در این میان مسئولان فرهنگی و پاسداران میراث فرهنگی تنها به سخنان پرشوری دلبسته‌اند که هیچ نشان روشنی از آن در جامعه بر جا نیست.

در آن‌سوی مرزها و در کشوری مانند تاجیکستان از زبان فارسی به عنوان یکی از مهمترین میراث کهن یاد می‌کنند و با تکیه بر جاذبه‌های فرهنگی و با اتکا به آداب رسوم برآمده از این فرهنگ گردشگران بسیاری را به سوی کشور خود جلب می‌کنند، ما در این سوی مرزها تنها با اعداد و ارقام سرگرم توجیه کارهای نکرده‌ای هستیم که قرار بود سالها پیش انجام می‌شد.بله. ما نگرانیم. ماجرا به سه سال پیش بر می‌گردد.

هنگامی که نمایندگان کشورهای ایران، آذربایجان، قزاقستان، تاجیکستان، هند، پاکستان، افغانستان، قرقیزستان، ازبکستان و ترکیه در اوت 2004 میلادی در ایران گرد آمدند تا نوروز را به عنوان یکی از شاهکارهای میراث فرهنگی – معنوی جهان به سازمان یونسکو اعلام کنند تا این سازمان آن را به عنوان یکی از شاهکارهای میراث فرهنگی – معنوی جهان به رسمیت بشناسد.

این تصمیم اگرچه در آن‌روزها بسیار بخردانه و قابل توجه بود و این اجماع میان ده کشور که به جز ایران سایر کشورها بطور نسبی این عید را پذیرفته بودند، دارای اهمیتی بود که نگرانی‌های بسیاری را  نیزدر سال گذشته به وجود آورد.

پس از آن جلسه، پرونده‌ای در باره نوروز تهیه و از سوی این ده کشور به هیات نامگذاری شاهکارهای سازمان جهانی یونسکو ارائه شد.

دو سال بعد نتیجه اولیه این پرونده به دست نمایندگان کشورهای مربوطه رسید که در آن اعلام شد به دلیل ناقص بودن پرونده و کامل نبودن مدارک آن هیات نامگذاری شاهکارهای یونسکو، ثبت نوروز را در فهرست شاهکارهای شفاهی و میراث ناملموس به تعویق می‌اندازد تا برخی از کشورها که اطلاعات کافی در اختیار این هیات قرار نداده‌اند مدارک مورد نیاز را به هیات مورد نظر تحویل دهند.

آبان ماه سال گذشته نیز رییس پژوهشگاه سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اعلام کرد که با تکمیل پرونده نوروز به عنوان نخستین اثر میراث معنوی مشترک بین 10 کشور و با هدف بررسی نهایی این پرونده برای ثبت در فهرست میراث معنوی، روسای کمیسیون‌های ملی یونسکو و مسئولان تهیه پرونده نوروز اردیبهشت ماه امسال(1386)  در تهران گرد هم می‌آیند.

تمام این ماجرا بسیار خوب و قابل اعتماد و اطمینان است. هنگامی که این اقدامات مسئولان مورد توجه قرار می‌گیرد می‌توان امیدوار بود که سازمان مربوطه چندان هم منفعل نبوده و در پی اقدامی مهم است.

اما هنگامی نگرانی‌ها زیاد می‌شود که از آنسوی مرزها خبر می‌رسد که امسال در کشور ترکیه به مناسبت نوروز بی هیچ مقدمه جشن‌ها و آیین‌های بسیار شکل می‌گیرد و اتفاقا در تمام مراحل برگزاری این جشن‌ها که  پای برخی از آنها به تلویزیونهای رسمی‌شان نیز کشیده شد نوروز را جشنی ترکی نامیدند.

ما نگرانیم. چرا که ترکیه همان گونه که مولوی را بدون ذکر نام ایران میراث فرهنگی خود خواند و از آن به عنوان یکی از میراث معنوی خود یاد کرد، نوروز را  نیز به عنوان یکی از میراث شفاهی خود قلمداد کرده و در صدد استفاده فرهنگی از آن است.

امسال ترکیه در جشن‌های مختلف که به مناسبت نوروز در برخی مناطق برگزار کرد هیچ نامی از ایران به میان نیاورد  و از ایران نامی نبرد و گویا همان روندی در باره نوروز در حال پیگیری است که در باره مولانا محمد بلخی و ثبت نام او به عنوان شاعری ترک تبار دنبال می‌شد.

این تنها آغاز ماجرا است. ماجرایی که ما را هر روز نگرانتر می‌کند. اگرچه تا چندی پیش ما از شنیدن نامگذاری سال مولانا چندان نگران نشدیم و صرف نامگذاری را غنیمت شمردیم، اما هنگامی که متوجه شدیم این نامگذاری تا چه اندازه برای کشوری چون ترکیه دارای اهمیت و اعتبار است ناگهان احساس زیان کردیم.

شاید این احساس را دوباره تجربه کنیم، هنگامی که در سالهای آینده متوجه شویم نوروز به عنوان میراث شفاهی کشور دیگری به ثبت رسیده است. شاید یکی از مهمترین دلایل این اتفاق نبود تجربه کافی در میان مدیران گردشگری و میراث فرهنگی باشد.

نوروز با تمام ویژگی‌های ایرانی هم اکنون به عنوان میراثی مشترک مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه این روند می‌تواند به معرفی بسیاری از مظاهر و میراث به جا مانده از نیاکان ما منجر شود، اما تجاربی چون مولوی اندکی نگرانمان می‌کند.

در آغاز سال جدید بسیاری از کشورهای همسایه که اتفاقاً در ارائه این پیشنهاد با ایران همگام بوده‌اند و یکی از 10 کشور درخواست کننده معرفی نوروز به عنوان میراث شفاهی مشترک بوده‌اند، جشن‌های باشکوهی را برگزار کرده‌اند که در این میان اقدام ترکیه شاید بسیار نگران کننده تر از سایر کشورها باشد.

شاید هیچ یک از کشورهای دهگانه آغاز سال نوشان در نوروز نباشد، اما اینکه آنان به راحتی این روز و این رسم بزرگ فرهنگی را از آن خود کنند، بدون توجه به ایران نگران کننده است.پس به ما حق بدهید که نگران باشیم.انصاف بدهید. ما واقعاً نگرانیم.