اما در کنار این هدف نمایش سریالهای قدیمی تلویزیون به زبان فارسی و در مواردی آمادهسازی آنها با کیفیتهای مناسب تصویری و پخش مجدد آن برای مخاطبین، تداعیکننده خاطراتی از 30 سال گذشته است؛ اتفاقی که تورق خاطرات قدیمی را برای آنها به همراه دارد. باتوجه به بازپخش سریالهای «سربداران» (محمد علی نجفی)، «خانه سبز» (بیژن بیرنگ و مسعود رسام) و «کوچک جنگلی» (بهروز افخمی) ( البته این آخری تمامشده است) نگاهی کوتاه به این سریالهای خاطرهانگیز خواهیم داشت.
دل بیار سربدار
در سال 1358 به درخواست دکتر خرازی، مدیر وقت شبکه یک سیما، ساخت سریال (سر بداران) مطرح شد و محمدعلی نجفی که در سال 51 تئاتری به همین نام با کمک دکتر علی شریعتی، خرازی و آقایان مینویی، خجسته و... در حسینیه ارشاد اجرا کرده بود مدیر تولید این طرح شد. به این ترتیب، در سال 1359مقدمات تولید کار فراهم شد و یک سال بعد هم سریال کلید خورد. سریال فوق پس از پشت سر گذاشتن دو سال تولید در سوم آبان 1362به اتمام رسید و نخستین قسمت آن دوشنبه 26دیماه همان سال پس از خبر سراسری از شبکه یک پخش شد.
با نگاهی جامعتر میتوان دریافت از آنجا که طرح اصلی برخاسته از اجرای تئاتری آن در حسینیه ارشاد بود، محملی مناسب برای بیان حرفهایی بود که با فضای اوایل انقلاب هماهنگی داشت. ارغون شاه، طوغای، خواجه قشیری و قاضیشارع بهترتیب در جایگاههایی قرار میگیرند که تداعیکننده نیروهای مقابل مردم هستند؛ «فاطمه» نیز نمادی از مردم بهحساب میآید.
عنوانبندی آغازین و پایانی سریال از دیگر نکات برجسته این اثر بهشمار میآید زیرا در عنوان بندی آغازین، کارگردان تصاویر شخصیتهای قصه را از حالت یخی خارج و دوباره آنها را یخی میکند. به این ترتیب بر این نکته تأکید میکند که قصد دارد شخصیتهای تاریخی را از دل تاریخ بیرون بکشد و از نگاه آنها داستانش را روایت کند و پس از آن دوباره شخصیتها را به دوران تاریخی خودشان بازگرداند.
صدای فریاد جنگل
سریال کوچک جنگلی ازجمله سریالهایی است که درماه گذشته از شبکه آیفیلم پخش شد. داستان سریال کوچک جنگلی با وقایع پس از انقلاب مشروطه و جنگ جهانی اول آغاز میشود. براساس اسناد موجود فرم لباسهای این دوره تفاوتهای فراوانی با طرحها و مدلهای دورههای پایانی حکومت قاجاریه داشت و درطراحی آنها باید از پارچههای دستبافت و زمخت و پوششهایی از جنس متقال و پتو استفاده میشد. لباسهای رسمی و لباس نظامیان نیز تفاوتهای فراوانی با یکدیگر داشتند و باید در دوخت آنها به جزئیات بسیار توجه میشد. لباس سربازان و درجهداران روس و انگلیس و نیز لباس مبارزان نهضت که ایده و طرح آن از نوعی یونیفرم معروف به نام یونیفرم ناپلئونی گرفته شده بود، از این شمارند. نبودن طرحی دقیق از لباسها و نیز نقشه کامل رشت و انزلی دوران قاجار باعث شده بود که نیاز فراوانی به تحقیقات در زمینه معماری شهر و روستا و لباسها احساس شود.
گروه تولید این سریال برای رسیدن به فضای فیلمنامه از دکورهای ثابت و استودیوی خارجی استفاده کرد، بهطوری که حدود 60 درصد کارکرد در دکورها و 40 درصد دیگر آن در لوکیشنهای بازسازیشده طبیعی ضبط شد. کارگردان سریال کوچک جنگلی در ساخت آن نگاهی ویژه به دو فیلم «گلولهای برای امپراتور» و «پل رودخانه برتوا» داشته و از آنها تأثیر گرفته بود. این دو فیلم که ساخت کشور یوگسلاوی سابق هستند به وقایع جنگ جهانی اول میپردازند. کارگردان کوچک جنگلی نیز در به تصویر کشیدن صحنههای جنگ سعی داشت درگیری همهجانبه و وسیعی را به نمایش بگذارد که بیشک به صحنههای جنگ جهانی اول این دو فیلم شباهت داشت. صحنههای نبرد در منجیل و ماسوله و شکست و سقوط فومنات و نبردهای قوای میرزا در جنگل، بمباران هواپیماها و عقب نشینی نیروهای جنگل، در شمار این ویژگیها بودند، بهطوری که مخاطب میتوانست جنگ را لمس و مفهوم آن را کاملا درک کند.
در این سریال شخصیت میرزا کوچک خان برخلاف آثار مشابه هیچگاه به سمت اسطوره شدن کشیده نشد و مخاطب هیچگاه او را قهرمانی افسانهای و فردی بیعیب و نقص نمیدید. زیرا در بسیاری از مواقع نقاط ضعف و تنزل اراده و عدمتوانایی او در تصمیمگیری هم به نمایش در آمده بود.
صحنههای متعددی از استخارههای میرزا مثل هنگام تسلیم شدن به روسها در زمانی که شهر ماسوله زیر آتش توپخانه روسها بود، هر یک نشان از این نگرش در ساخت سریال کوچک جنگلی ساخته بهروز افخمی دارد. از دیگر ویژگیهای این سریال باید به بازی خوب شخصیتهای اصلی سریال ازجمله علیرضا مجلل، محمد مطیع، مهدی هاشمی، جهانگیر الماسی و جمشید گرگین اشاره کرد.
خانهای به سبزی زندگی
سریال خانه سبز نیز از دیگر سریالهایی است که به تازگی از شبکه آیفیلم پخش میشود. موفقشدن سریال همسران تهیهکنندگان این سریال را بر آن داشت تا با ساخت سریالی با همان ویژگی موفقیت سریال همسران با خانه سبز را تکرار کنند. این سریال در اسفند 75 برای نخستین بار از شبکه دو سیما پخش شد. خانه سبز بستر وقوع رخدادهایی بود که درعین حال که از نظمی دراماتیک پیروی میکرد اثری بود که درمواردی به مستقیمگویی میپرداخت. گفتوگوها و روایتهای این سریال از دل مباحث روانشناسی و جامعهشناختی برخاسته بود و این نگرشها را در قالب شخصیت و داستانگویی و کشمکشهای خانوادگی میتوان دید.
البته خانه سبز همهچیز جامعه را ایدهآلیستی میبیند. همهچیز برای سازندگان این سریال خطکشی شده است. خوب بودن بهعنوان یک اصل اساسی مطرح میشود. در این سریال شخصیتهای بد مطلق و کلاسیک وجود ندارد. اگر هم شخصیت منفی دیده میشود بهدلیل ناآگاهی دچار لغزش شده است. روابط آدمها در سریال بسیار درشت نشان داده میشد. همهچیز در کار بهشدت غلو شده است. این اغراق در شخصیتپردازی، روایت داستان و غیرقابل باور بودن کار را به سمت و سوی نوعی کمدی در فیلم میکشاند که بیننده را تا پایان سریال با خود همراه میکرد.
سازندگان سریال خانه سبز میکوشیدند تا مشکلات اجتماعی جامعه را مطرح کنند اما درنهایت شاهد نتیجهگیری آنها بودیم. این نتیجهگیری آنقدر رو بیان میشد که بیشتر آدمی را به یاد بیانیههای گروههای اجتماعی و حزبی میانداخت. شخصیتهای سریال کاریکاتوری از واقعیتهای وارونهشده جامعه بودند. مرحوم خسرو شکیبایی و رامبد جوان بیش از دیگران این شخصیت و جنس بازی آن را درک کرده بودند. مرحوم شکیبایی درگفتوگویی درباره این سریال گفته بود: «اساساً این سریال میخواست بگوید که ما در حال نمایش هستیم و این چیزی که وجود دارد واقعی نیست. در هنر نمایش هم اندکی اغراق وجود دارد.»