مشارکت در امور اداری و سیاسی یک جامعه نهتنها یک حق بلکه از منظر اسلام یک تکلیف بهشمار آمده و مفاهیمی چون شورا، بیعت، تعاون، امر به معروف و نهی از منکر گویای همین امر است که ماهیتی تأثیرگذار بر حاکمیت و سازوکار حکومت دارد؛ البته رقابت در این عرصه به مفهوم رقابت قدرتمحورانه برای ربودن قدرت از دیگران در نظام الهی، یک امر ضدارزشی بهحساب آمده و رقابت بهمعنای خدمت بهتر به مکتب و مردم مدنظر است. در گام آغازین به بررسی مفاهیم مشارکت از منظر علمای علوم اجتماعی پرداخته و سپس به بررسی آن از منظر اسلام خواهیم پرداخت.
دایرهالمعارف علوماجتماعی مشارکت سیاسی را عبارت از فعالیتهای داوطلبانهای دانسته است که اعضای یک جامعه برای انتخاب حکام بهگونه مستقیم یا غیرمستقیم در شکلگیری سیاستهای عمومی انجام میدهند. نویسندگان فرهنگ جامعهشناسی، مشارکت سیاسی را شرکت در فراگردهای سیاسی که به گزینش رهبران سیاسی میانجامد و سیاست عمومی را تعیین میکند یا برآن اثر میگذارد، تعریف کردهاند.
گولیلموفررو نیز مینویسد: دمکراسی فقط همین اصل تعیین وکیل از طریق انتخابات است که بر جامعه بهمنظور حل مسائل حاکمیت، پیاده میشود. رعایای حاکمیت با هم تفاهم میکنند تا شماری چند از افراد خبره و آگاه را برگزینند و اینان منافع عمومی را اداره خواهند کرد.
با مداقهای نهچندان عمیق در تعاریف مذکور و همچنین تفاسیری که افرادی مانند موریس دوورژه، مایکل راش، آنتونی گیدنز، آلن دوبونا و سایر نظریهپردازان دمکراسی داشتهاند میتوان به این نکته پی برد که اصولا در منظر دمکراسیخواهان غربی، موضوع مشارکت بسیار جدیتر از خود مشارکتکنندگان است. یعنی گزینش رهبران سیاسی، حل مسائل حاکمیت و تکوین سیاستهای عمومی موضوعیت بیشتری نسبت به مردمی که قرار است حاکم باشند، دارد. در این منظر مشارکتکنندگان حکم توده را دارند؛تودههای ناآگاهی که باید به ناچار حصارهای الیتیسم را بپذیرند درحالیکه به هیچ وجه ملاکهای نخبگی نیز مشخص نیست.
ژانپلسارتر در مورد انتخابات بهعنوان یکی از بارزترین مظاهر مشارکت سیاسی چنین میگوید: «یک نظام انتخاباتی- به هر صورتی که باشد- عبارت است از مجموعه افراد انتخاب کنندهای که مثل یک خمیر بیشکل در معرض فشار عوامل خارجی قرار دارند. فهرست اسامی انتخابشدگان به همان اندازه معرف اراده ملت است که انگار فهرست صفحات موسیقی فروش رفته، نمودار ذوق و سلیقه خریداران است.
در واقع عنصر مشارکتکننده در تعریف پژوهشگران غربی از مشارکت سیاسی بسیار کمرنگتر است. آنچه امروز در جوامع بهاصطلاح دمکراتیک غربی بهنام مشارکت سیاسی اتفاق میافتد، موید همین مطلب است. در اکثر اوقات نقش مردم در برنامهریزیها و سیاستگذاریهای عمومی در حاشیه قرار میگیرد اما در اسلام به امر شورا و مشارکت توجه بسیار شده و اهمیت به این امر در حدی است که مشروعیت یک نظام و ادامه آن بسته به این امر است؛ هرچند که در این خصوص میان صاحبنظران و اندیشمندان اسلامی اختلافنظر وجود دارد لیکن اصل این مطلب را نمیتوان منکر شد که پیشوایان دینی ما همواره به رضایت عمومی مردم و لزوم همراهی آنان در قالب بیعت اهتمام ویژهای مبذول داشتهاند.
روابط بیعت و مشارکت سیاسی، از نظر شرایط و زمینههای تحقق و عینیت حاکمیت دینی میتواند اوج مشارکت در حکومت دینی را به نمایش گذارد. اگر سطح نازل اهمیت رأی مردم در مشروعیت حکومت را درنظر بگیریم و قائل به مقبولیت پیدا کردن حکومت با پذیرش از جانب مردم شویم باز هم اقبال و حضور آنان که امروزه در قالب مشارکت سیاسی طرح میشود از اهمیت جدی برخوردار بوده و مانع از اعمال حاکمیت سیاسی با استفاده از زور و اجبار میشود.
امیرالمومنین علی(ع) هنگام بیعت مردم با وی، حق حاکمیت و تعیین حاکم را از حقوق اختصاصی و مسلم مردم عنوان کرده و تصریح میکند:«ای مردم! تعیین حاکم جزو حقوق شماست و کسی نمیتواند بر مسند حکومت بنشیند، مگر آنکه شما او را انتخاب کنید. من بهعنوان حاکم، تنها امین و کلیددار شما هستم». این نمونه و نمونههای دیگری که مجال طرحشان نیست از مظاهر نقش و جایگاه مردم درنظام اسلامی است.
توجه امامخمینی(ره) به نقش مردم در تعیین سرنوشت خود در دوران آغازین انقلاب و سپس پس از پیروزی را میتوان نمونه بارز توجه نظام اسلامی به امر مشارکت و جمهوریت دانست. برگزاری دهها انتخابات آزاد که با فاصله کمتر از سهماه از پیروزی انقلاب اسلامی و برای تعیین نوع نظام سیاسی مورد نظر مردم انجام شد از یکسو و مکانیسم مراجعه به آرای مردم از پایینترین لایههای تصمیمگیری تعیین شوراهای محلی تا گزینش عالیترین مرجع تصمیمگیری و مدیریت نظام یعنی رهبری که در قانون اساسی منظور شده، معرف این دیدگاه در نظام سیاسی کشور است.
از نظر ایشان مردم همواره امین نظام و دولت هستند و باید در جریان وقایع کشور بهطور شفاف قرار گیرند تا بتوانند تصمیمات صحیح بگیرند زیرا افکار عمومی و اجماع آرای مردم به شرطی که در جریان صحیح امور قرار گیرند میتوانند پشتوانه قوی برای حکومت باشند. حضرت امام با اشاره به این معنا میفرماید:«آگاهی مردم و مشارکت و نظارت همگامی آنها با حکومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه است. ملت همه باید حاضر باشند در مسائل سیاسی و مردم نباید کنار بروند، اگر مردم کنار بروند همه شکست میخوریم».
مقام معظمرهبری نیز مشروعیت حکومت را مبتنی بر دو رکن دینی و مردمی دانسته و در مورد نقش مردم و اهمیت رضایت آنان میفرمایند:«... رکن دوم قبول و پذیرش مردم است. اگر مردم آن حاکمی را، آن شخصی را که دارای ملاکهای حکومت است، نشناختند و او را به حکومت نپذیرفتند، او حاکم نیست... پس قبول و پذیرش مردم، شرط حقیقی در حاکمیت است...».
در جهان معاصر، مهمترین منبع افتخار و مشروعیت یک نظام اجتماعی، سطح مشارکت شهروندان در ابعاد اجتماعی، سیاسی و فرهنگی است. جامعه توسعه یافته به جامعهای اطلاق میشود که از حیث مشارکت مردم در ساختار سیاسی و اجتماعی در سطح نسبتاً بالایی قرار گرفته باشد. مشارکت سیاسی بهعنوان یکی از گونههای مشارکت در جامعه، بیانگر میزان ارتباط متقابل نظام سیاسی با افراد جامعه است. این مفهوم با مهمترین مباحث مربوط به علم سیاست نظیر احزاب، گروههای فشار، رابطه مردم و حکومت، جامعه مدنی و نظایر آن، پیوند عمیق و ناگسستنی دارد. اهمیت این مسئله برای هر نظام سیاسی به آن دلیل است که بدون این شکل از مشارکت، مشروعیت سامان سیاسی مورد اعتراض قرار میگیرد و حتی ممکن است به گسست پیوند نظام با افراد جامعه منجر شود. به این دلیل، هر نظام سیاسی در رأس اهداف ترقیخواهانه خود، تلاش میکند به روشهای مختلف، مشارکت شهروندان را جلب کند. بنا به تأکید صاحبنظران، مشارکت سیاسی در معنای عام آن، همان فعالیت شهروندان بهمنظور تأثیر نهادن بر فرایند تصمیمگیری دولت است.
تا پیش از پیروزی انقلاب اسلامیدر ایران، بهدلیل وجود نظام سلطنتی و پادشاهی، بحث مشارکت سیاسی مردم، موضوعی نمایشی و عملا غیرقابل طرح بود. مردم دخالت چندانی در تصمیمگیریهای سیاسی نداشتند و حتی انتخاب نمایندگان منوط به تأیید دستگاه سلطنتی بود. انقلاب اسلامی، با شعار مردمخواهی و حکومت مردمینقش مردم در سرنوشت سیاسی را مورد تأکید قرار داد. در ادبیات انقلاب اسلامی، حوزه گستردهتری- نسبت به تعاریف موجود- برای مشارکت سیاسی مردم تعریف شد. از این منظر، مشارکت تنها محدود به رأی دادن و شرکت در انتخابات یا حتی عضویت در تشکلهای سیاسی نیست بلکه ابعاد دیگری را نیز که به نوعی پیوند بین افراد و نظام سیاسی را نشان میدهد، در برمیگیرد. در چارچوب اهداف انقلاب اسلامی مواردی چون تلاش برای تحقق امت واحد جهانی (اسلامی)، حمایت از مستضعفان دنیا، استکبارستیزی و دفاع از آرمانهای انقلاب، در حوزه مشارکت سیاسی تعریف میشوند. در واقع مشارکت سیاسی در جامعه اسلامیما پیوند عمیقی با آرمانهای دینی و ارزشی اسلامی دارد و فراتر از یک ملت و جامعه بهمعنای متعارف آن حرکت میکند.
در ایران، عمده تحقیقاتی که تاکنون در مورد مشارکت سیاسی انجام شده است، تمامی ابعاد موضوع را بهعنوان هدف بررسی خود مدنظر قرار ندادهاند و بیشتر به چند بعد خاص پرداختهاند. در برخی پژوهشها، فقط میزان شرکت افراد در انتخابات سنجیده شده است (رضی، 1374). در پژوهشهای دیگر، متغیری کلی بهنام مشارکت سیاسی (بدون مشخص ساختن شاخصهای آن)، معیار مشارکت عنوان شده است (خسروی، 1380و فیروزجاییان، 1380). برای مثال در شماری از این پژوهشها، تعامل متغیر کلان مشارکت سیاسی با متغیرهای دیگری سنجیده شده است و اینگونه عنوان شده که مشارکت با عواملی مانند اعتماد سیاسی، سیاسی بودن دوستان، درجه مذهبی بودن، وضعیت تأهل، جنسیت یا استفاده از وسایل ارتباط جمعی رابطه معنادار دارد (موسوی، 1377و باقری، 1377). با توجه به موارد بالا، اتکا به تحقیقی جامع که بر حسب آن بتوان وضعیت مشارکت سیاسی در ایران را توضیح داد امکانپذیر نیست اما پژوهشهای چندگانه، اطلاعات و دادههای قابل استفادهای دارند که بخشی از وضعیت موجود را نشان میدهند. در این گزارش ابعاد و شاخصهایی که در پژوهشهای ملی موجود مورد بررسی قرار گرفتهاند، مبنای ارزیابی و تحلیل وضعیت مشارکت سیاسی در کشور هستند. در جدول شماره 1، یافتههای اولیه پژوهشهای مورد بررسی درخصوص مشارکت سیاسی کشور آورده شده است.
جدول 1 : میزان مشارکت سیاسی (عضویت، همکاری و پیگیری) برحسب پژوهش های مختلف
پژوهش های انجام شده | درصد مشارکت سیاسی در پژوهشها | ||||||||
ردیف | انتخابات ریاست جمهوری | انتخابات مجلس | تشکل های سیاسی(به صورت کلی) | پیگیری اخبارسیاسی و شرکت در نشست های سیاسی | مشارکت سیاسی(کلی) | حمایت از مستضعفان دنیا | استکبارستیزی | سایر(آزادی قدی،دفاع از انقلاب و ...) | |
1 | پژوهش اول (ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1380) | - | - | - | 61/4 | - | - | - | - |
2 | پژوهش دوم (ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1382) | 76/4 | 60/4 | 3 | 48 | - | 80 | 64 | 83/9 |
3 | پژوهش سوم (ارزشها و نگرشهای ایرانیان، 1381) | - | 1/3 | - | - | - | - | - | |
4 | پژوهش چهارم (رضی، 1374) | 60/3 | - | - | - | - | - | - | - |
5 | پژوهش پنجم (حسینی هاشم زاده، 1379) | - | - | - | - | 28/2 | 0 | - | - |
6 | پژوهش ششم (خسروی، 1380) | - | - | - | - | 39/7 | - | - | - |
7 | پژوهش هفتم (فیروزجاییان، 1380) | - | - | - | - | 47/4 | - | - | - |
8 | پژوهش هشتم (سازمان ملی جوانان، 1381 | - | - | - | 32 | - | 74 |
73 | 81 |
9 | پژوهش نهم (مرکز تحقیقات صدا و سیما، 1377) | - | - | 10 | 29 | - | - | - | - |
10 | پژوهش دهم (سازمان ملی جوانان، 1380) | - | - | 66 | - | 90 | - | 73/3 | - |
براساس یافتهها و نتایج بهدست آمده از تحقیقات موجود، سطح مشارکت سیاسی در کشور الگوی یکسانی ندارد و بر حسب موقعیت و گونههای مورد مطالعه متفاوت است. نخست آنچه مشهود است، اختلاف نسبتاً زیاد یافتهها و نتایج تحقیقات است؛ برای مثال در یک پژوهش، میزان مشارکت سیاسی (دانشجویان) حدود 30درصد و در پژوهشی دیگر این میزان در میان جوانان 90درصد گزارش شده است. این اختلاف در نتایج ارائه تحلیلی از موضوع تحت یک الگوی خاص را دشوار میکند. با توجه به ابعاد و شاخصهای ارزیابی مشارکت سیاسی در کشور، میتوانیم این واقعیت را در دو سطح مشارکت نهادین (سازمانی) و مشارکت اظهاری (در صحنه بودن) دستهبندی کنیم.
در سطح مشارکت نهادین گونههایی چون شرکت در انتخابات، شرکت در گردهماییها و جلسات سیاسی، مشارکت در تشکلها و احزاب سیاسی و پیگیری اخبار سیاسی قرار دارند. با توجه به پژوهشهای مورد بررسی، از حیث حضور مردمیدر امر انتخابات، مشارکت نسبتا بالاست. میتوان گفت درصد نسبتا بالایی از افراد (مورد مطالعه)، در انتخابات، بهویژه انتخابات ریاستجمهوری، مشارکت داشتهاند. بر حسب پیمایش ملی ارزشها و نگرشهای ایرانیان، نزدیک به 77درصد افراد در انتخابات ریاستجمهوری شرکت داشتهاند. این میزان، برای شرکت در انتخابات مجلس 60درصد بوده است. این ارقام با یافتههای برخی پژوهشهای دیگر (رضی، 1374) همخوانی دارد. در پژوهش دوم، میانگین شرکت مردم در انتخابات ریاستجمهوری طی شش دوره، 60درصد بوده است. قطعاً خواستهها و آموزشهای القا شده بعد از انقلاب اسلامی درخصوص مشارکت افراد در سرنوشت خود از طریق انتخابات، نقش مهمی در بالا بودن میزان مشارکت انتخاباتی داشته است. برخی پژوهشهای دیگر نیز روند مشارکت در انتخابات بعد از انقلاب اسلامی، را تأیید میکنند. میانگین شرکت در انتخابات با توجه به یکی از این پژوهشها نزدیک به 60درصد بوده است (سراج زاده، 1368).
یافتههای فوق تا حد زیادی با آمارهای واقعی مشارکت مردم در انتخابات ریاستجمهوری در هفت دوره بعد از انقلاب تناسب دارد. برای اطلاعات بیشتر، آمارهای مشارکت مردم در دورههای هفتگانه انتخابات ریاستجمهوری در جدول2 ارائه میشود. بررسی ارقام جدول نشان میدهد که این میزان مشارکت در مقایسه با بسیاری از کشورهای دیگر، درصد بالایی است.
جدول 2 : روند مشارکت انتخاباتی در هفت دوره انتخابات ریاست جمهوری
دورههای انتخابات ریاست جمهوری | درصد مشارکت | درصد عدم مشارکت |
اول | 67/83درصد مشارکت | 32/17 |
دوم | 64/76 | 35/24 |
سوم | 71/43 | 28/57 |
چهارم | 54/8 | 45/20 |
پنجم | 54/54 | 45/46 |
ششم | 50/65 | 49/35 |
هفتم | 83/28 | 16/72 |
هشتم | 66/6 | 33/4 |
نهم | 62/8 مرحله اول | 59/8 مرحله دوم |
دهم | 85 | 15 |
پیگیری اخبار سیاسی، شکل دیگر مشارکت سیاسی است که با توجه به یافتههای دو تحقیق ملی در سطح متوسطی قرار دارد (50درصد). اما در پژوهش دیگری این نسبت، پایینتر و به میزان 29درصد بوده است (مرکز تحقیقات صدا و سیما، 1377).
در مورد شرکت در تشکلها، انجمنها و احزاب سیاسی، یافتهها حاکی از مشارکت پایین افراد است؛ میانگین مشارکت افراد در این خصوص، نزدیک به 18درصد بوده است. شاید یکی از دلایل این باشد که شرکت در تشکلها مستلزم صرف وقت و انرژی فراتر از توانایی و شرایط زندگی افراد است، از اینرو آنها کمتر مایل به حضور و مشارکت در چنین تشکلهایی هستند. البته باید در این خصوص، محاسبه هزینههای اجتماعی و سیاسی مترتب بر فعالیت در تشکلهای سیاسی را نیز به جمع عوامل افزود. اساسا این نوع مشارکت تنها منحصر به افراد خاصی میشود و تعداد کمیحاضرند از طریق همکاری با تشکلها، احزاب و گروهها، عملا خود را درگیر فعالیتهای سیاسی کنند.
در سطح دوم مشارکت سیاسی در ایران، یعنی مشارکت اظهاری (در صحنه بودن)، گونههای مشارکت مردمیعبارت از استکبارستیزی، حمایت از مستضعفان دنیا، حمایت از مردم فلسطین، برگزاری راهپیماییهای سیاسی در روز قدس، دفاع از ارزشها و آرمانهای انقلاب اسلامیاست که بهطور خاص مختص به نظام جمهوری اسلامی هستند. با توجه به یافتههای پژوهشهای انجام شده، این شکل از مشارکت که نوعی مشارکت تحت عنوان «حضور در صحنه» است، در سطح بالایی قرار دارد. اکثر افراد مورد مطالعه در تحقیقات، همسویی و حضور فعال خود را در این شکل از گونههای حضور مردم در صحنه بیان داشتهاند. براساس یافتههای پژوهشهای ملی (ارزشها و نگرشهای ایرانیان ، 1382)، بهطور میانگین حدود 80درصد مردم، دارای مشارکت اظهاری بودهاند.
بهطور کلی با مقایسه دو شکل مشارکت کلان درمییابیم در ایران مشارکت سیاسی نهادمند و سازمانیافته نسبت به مشارکت سیاسی اظهاری و حضور در صحنه، جایگاه متزلزل و پایینتری دارد. درحالیکه این دو میتوانند مکمل یکدیگر باشند. یعنی میتوان از سطح بالای مشارکت اظهاری افراد در جهت آماده ساختن آنها برای مشارکت سیاسی نهادمند و سازمانی بهره گرفت. یا اینکه سازمانها و تشکلهای مشارکتی قادرند، حضور و اظهار هویت گروههای اجتماعی در صحنههای مختلف را فراهم کنند. تحقق این مسئله، مستلزم توجه ساختار سیاسی به مطالبات مدنی افراد و توانمند ساختن خود در جهت جذب نیروهای مختلف سیاسی است. هرچه افراد جامعه، نظام سیاسی را کارآمدتر تلقی کنند، تعلق بیشتری به آن خواهند داشت و مشارکت سیاسی خود را همچنان حفظ خواهند کرد. در غیراینصورت این احتمال وجود دارد که بهدلیل تعلق پایین افراد به دستگاه سیاسی، مشارکت نهادمند آنان بهشدت کاستی یابد و در نتیجه مشارکت سیاسی اظهاری آنان نیز کم شود.
گزارش اجمالی حاضر که متکی بر پژوهشهای ملی انجام شده در کشور است، نشان میدهد که مشارکت سیاسی در ایران بعد از انقلاب، با شمول و تعریف منحصربهفردی گسترش یافته است. در این گفتمان، شکل اصلی مشارکت سیاسی، مشارکت اظهاری (در صحنه) و آرمانمحور است. این شکل مشارکت، بعد ارزشگرایانه قویتری نسبت به مشارکت سیاسی نهادمند و مدنی دارد و با آرمانها و اهداف ارزشی افراد پیوند مستقیمیدارد. نکته دیگر اینکه، نوع مشارکت و حرکتهای خودانگیخته افراد، رابطه مستقیمی با اهداف و ارزشهای مورد تأیید نظام سیاسی دارد. در واقع مشارکت اظهاری، زمینهای است که میتواند پیوند بین مردم و نظام را مستحکم سازد. از سوی دیگر، مشارکت سیاسی نهادمند و سازمانیافته در کشور، در سطح متوسط و به زعم برخی تحقیقات، پایین است. در اینجا، شکل اصلی مشارکت سیاسی، شرکت در انتخابات است و ابعاد دیگری نظیر عضویت در انجمنها، گروهها و تشکلهای سیاسی، شرکت در جلسات و پیگیری مباحث سیاسی، در سطح بعدی قرار دارند.
بهطور کلی، با توجه به مباحثی که مطرح شد، آنچه برای تقویت نظام سیاسی موجود اهمیت دارد، برقراری ارتباط مناسب بین دو سطح مشارکت سیاسی یعنی؛ مشارکت نهادینه شده و مشارکتاظهاری است، بهگونهای که این دو تکمیلکننده یکدیگر باشند. از سوی دیگر با درنظر گرفتن روند روزافزون تحصیلات در میان اقشار مختلف جامعه، باید تدابیری اندیشید که رابطه معقولی بین آموزههای دانشگاهی و گونههای مشارکتهای سیاسی ایجاد شود. این امر موجب میشود که ابعاد نهادینه مشارکت سیاسی، همسو با اهداف و آرمانهای نظام سیاسی موجود شود.
نتایج تحقیقات در دو موج پیمایشی «ارزشها و نگرشهای ایرانیان موج اول و دوم» نشان میدهد پیگیری اخبار و اطلاعات سیاسی که مبین علاقهمندی و آگاهی سیاسی شهروندان به مسائل سیاسی است متوسط و تا حدودی پایین است. اما موج دوم این پیمایش بیانگر ارتقای نسبی این فرایند است.
به تناسب سطح سواد و تحصیلات، آگاهی سیاسی نیز افزایش مییابد که این تا حدی امری طبیعی است. پیمایش یادشده نشان میدهد برای اکثریت پاسخگویان «مبارزه با تورم و گرانی» و «حفظ نظم و قانون» مهمتر از مسائل دیگر است و درصد کمی از پاسخگویان مسائلی چون «مشارکت در تصمیمگیریهای سیاسی و آزادی بیان و مطبوعات» را مهمترین مسئله کشور برگزیدهاند. با افزایش سطح تحصیلات جایگاه ارزشهای فرامادی چون مشارکت و آزادی، افزایش یافته و در عوض با کاهش آن ارزشهای مادی چون رفاه و امنیت اهمیت یافتهاند. شکلگیری انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی براساس خواسته مردم و تداوم آن براساس ایستادگی آنها در صحنههای حساس و لزوم تداوم این ایستادگی، ارتقا و تداوم مشارکت سیاسی مردم را ضروری میکند.
در ایران با افزایش سطح سواد و تحصیلات از ویژگی فرهنگ تبعی در امور سیاسی کاسته شده و فرهنگ مشارکت عمومی افزایش مییابد. زنان در مقایسه با مردان علاقه کمتری به سیاست نشان میدهند. تلویزیون مهمترین و جدیترین رسانه در جامعهپذیری سیاسی است و بیش از 3/83درصد پاسخگویان ایرانی از طریق این رسانه از اخبار کشور مطلع میشوند. نگرش ایرانیان به سیاست در هر دو موج پیمایشی نشانگر ضرورت و اهمیت بیشتر امنیت و رفاه نسبت به آزادی و مشارکت است. اکثریت پاسخگویان ایرانی در نظرسنجیهای رسمی خواهان اصلاح وضع موجودند نه تغییر بنیادی و خواست اکثر آنان افزایش کارآمدی است.
نتایج بهدست آمده در پایان کار گویای مواردی است که با توجه هرچه بیشتر به آن میتوان درصد مشروعیت، رضایت و امید به زندگی را در جامعه تقویت کرد که به اختصار بیان شده:
1 - کاهش تصدیگری اجتماعی دولت و واگذاری برخی فعالیتها به تشکلهای مردمی
2 - توجه به اهمیت مشارکت مردم در حوزههای مختلف اجتماعی و تقویت مشارکت افراد در فعالیتهای غیرمنفعتطلبانه
3 - اهتمام به صنفگرایی و انجمنسازی در جامعه
4 - حمایت از فضای گفتوگو و مفاهمه بین فرهنگهای محلی
5 - تشویق به گسترش شبکه ارتباطی و فعالیت گروهی و جمعی در بین مردم و زمینهسازی قانونی و عملی برای مشارکتهای مدنی و سازمانی و تقویت احساس تعلقجمعی و گروهی در بین دانشآموزان و دانشجویان
6 - انتقادپذیری مسئولان
7 - حسن تدبیر و مدیریت
در آخر مطلب را با کلامی از پیر جماران به انتها میرسانیم که خود نمونهای کاملا گویا از بالاترین نوع مشارکت مردم است: «پشتیبان ولایت فقیه باشید تا به این نظام و مملکت آسیب وارد نگردد».
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
ارزشها و نگرشهای ایرانیان (1380). گزارش ملی. موج اول. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
ارزشها و نگرشهای ایرانیان (1382). گزارش ملی. موج دوم. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
باقری محمدرضا. (1377). عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی جوانان، مورد مطاله شهر شیراز، پایاننامه کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه شیراز.
حسینی هاشمزاده، داوود. (1379). بررسی فرهنگ سیاسی دانشجویان کارشناسیارشد دانشگاه تهران. پایاننامه کارشناسیارشد علوم اجتماعی، دانشگاه تهران.
خسروی، جمال. (1380). بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت سیاسی فرهنگیان (مطالعه موردی شهر بوکان)، پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه تربیت تهران.
رضی، داوود. (1374). بررسی تطبیقی میزان مشارکت مردم در انتخابات شش دوره ریاستجمهوری پس از انقلاب اسلامی در ایران 1372-1358 پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه تربیت مدرس.
سازمان ملی جوانان. (پاییز1380). وضعیت و نگرش جوانان ایرانی نتایج طرح مشاوره با جوانان.
سازمان ملی جوانان. (1381). وضعیت نگرش و مسائل جوان استان تهران. نتایج پژوهشی طرح مشاوره ملی جوانان.
سراجزاده، سیدحسین. (1368). بررسی میزان مشارکت مردم در انتخابات بعد از انقلاب در شهرستانهای کشور و روابط آن با برخی متغیرهای اجتماعی. پایاننامه کارشناسی ارشد جامعهشناسی، دانشگاه تربیت مدرس.
فیروزجاییان، علی اصغر. (1380). بررسی تأثیر وضعیت اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دانشجویان بر مشارکت سیاسی آنها (مطالعه موردی: دانشجویان دانشگاه تهران). پایاننامه کارشناسیارشد، دانشگاه شیراز.
مرکز تحقیقات صداوسیما. (1377). مشارکت سیاسی جوانان.
موسوی، سیدطاهر. (1377). مشارکت سیاسی و عوامل مؤثر بر آن پایاننامه کارشناسیارشد جامعهشناسی. دانشگاه علامه طباطبایی.