فارس به نقل از الجزیره نوشت: بیتردید پیروزی دوباره در انتخابات ریاست جمهوری در یک کشور همچنان ضعیف و دارای تقریباً 8% بیکاری، کار آسانی نیست. با اینکه فاجعه مالی در دوره ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش کلید خورد، اما بار سنگین بهبود اندک شرایط اقتصادی بر دوش اوباما افتاد. پیروزی اوباما نه تنها معلول انعطاف پذیری غیرعادی شخصیت وی است، بلکه ناشی از این واقعیت هم هست که تعداد زیادی از مردم طبقه متوسط آمریکا سیاستهای میت رامنی را در جهت حمایت از منافع ثروتمندان و سیاستهای اوباما را در جهت حمایت از طبقه متوسط تلقی کردند. تغییر ترکیب جمعیتی نیز عامل مهمی در نبرد انتخاباتی محسوب می شود، اما رامنی نتوانست رابطه درستی با اقلیت لاتینی و سایر اقلیتهای آمریکا برقرار کند و به همین علت آرای این گروهها به سمت اوباما رفت.
اقتصاد جهانی بر سر دو راهی
اوباما در حالی دوره دوم ریاست جمهوری خود را آغاز میکند که اقتصاد جهانی بر سر دوراهی قرار گرفته است. بهبودی نامتوازن و ضعیف اقتصاد آمریکا نتیجه سیاستهای نقدی بسیار پرهزینه و کسری عظیم مالی است. با آنکه شرکتهای آمریکایی اموال هنگفتی در اختیار دارند، اما سرمایه گذاری بخش خصوصی از رکود رنج میبرد. در ژاپن نیز عملکرد قوی اقتصادی، یک رؤیای دور از دسترس است. اقتصاد قاره سبز نیز به خاطر وعدههای هوشمندانه رئیس بانک مرکزی اروپا با دستگاه تنفس مصنوعی به حیات خود ادامه می دهد، بیکاری رو به فزونی است و رشد اقتصادی - حتی در آلمان - تقریباً صفر است. وضعیت یونان نیز به لحاظ اجتماعی، غیر قابل تحمل شده است و فروپاشی کامل اقتصاد این کشور می تواند اثرات منفی مالی و روانی گستردهای در کشورهای دیگر بر جای گذارد. اقتصاد جهانی یک کلّ به هم پیوسته است و مشکلات یک جزء آن به سرعت به سایر اجزا نیز منتقل می شود. آمریکا نمی تواند به تنهایی آینده اقتصاد جهانی را مشخص کند، اما سیاستهای این کشور به عنوان بزرگترین اقتصاد جهان در کنار نفوذ این کشور در نهادهای جهانی، از اهمیت فوقالعاده ای برخوردار است و ایدههای این کشور همچنان نقش مؤثری در گوشه و کنار جهان دارد.
اولویتهای سیاسی و اقتصادی اوباما
با وجود مشکلاتی که اقتصاد جهانی با آن روبرو است، منابع عظیمی در آمریکا، چین، آلمان و دیگر کشورها وجود دارد که قابلیت سرمایه گذاری را دارند. علیرغم محدودیتهای ناشی از آب و هوا و کمبود منابع، ما همچنان در آغاز انقلابی تکنولوژیک هستیم که از جهتی قابلیتهای زیادی جهت بالابردن سطح تولید، رفاه و شکوفایی دارد و از جهتی دیگر مسئله اشتغال را با چالشهایی روبرو ساخته است. پیشرفت مداوم اقتصادی مستلزم آن است تا آنهائی که منابع قابل سرمایه گذاری در اختیار دارند از این منابع بهره برداری کنند. این امر محقق نخواهد شد مگر اینکه پایگاه گستردهای از گروههای با درآمد متوسط و پایین در اقتصادهای پیشرفته از جمله اقتصاد آمریکا وضعیت بهتری پیدا کنند. ولی متمرکز شدن درآمدها در میان ثروتمندان (بیش از 90 درصد از درآمدهای ناشی از پیشرفت اقتصادی آمریکا در سال 2011 به جیب گروه برتر یک درصدی رفته است) مانع از بهبود وضعیت سایر گروهها میشود و سیاست اقتصاد کلان را به محرّک مستمر نیازمند میکند و آن را با خطرهای ناشی از حجم بدهیهای عمومی و حبابهای دارایی که با پایین آمدن نرخ بهره به شکل بی سابقهای بزرگ و متورم شده است، مواجه می سازد. به عبارتی دیگر توزیع درآمد متعادلتر تنها یک مسأله اجتماعی یا اخلاقی نیست، بلکه در مورد اقتصاد کلان و موفقیت شرکتها در درازمدت از اهمیت زیادی برخوردار است.
در آمریکا و کشورهای جهان نیاز شدیدی به آموزش و تنظیم مهارتهای لازم وجود دارد، زیرا بسیاری از کارگران به علت نبود مهارت های لازم جهت تعامل با تکنولوژیهای نوپا فرصت استخدام را از دست می دهند. یکی از فواید اولویت دادن به ارائه آموزش باکیفیت به گروههای گسترده مردمی، کمک به حل مشکل توزیع درآمد است.
نیاز به همکاری مؤثر بین المللی
بدیهی است چالشهای دراز مدت مانند تغییرات آب و هوا و الگوهای آب وهوایی خشن نیز همکاریهای جهانی را میطلبد. بعد از تبلیغات گسترده انتخاباتی در آمریکا وقت آن رسیده تا در سیاستها اصلاحاتی گسترده صورت گیرد. ما تنها میتوانیم امیدوار باشیم که کنگره آمریکا این حقیقت را درک کند و از تدابیر کمک رسانی به صدها میلیون مردم در آمریکا و دیگر کشورها حمایت کند.