وزنهبردار سنگینوزن ایرانی که با غلبه بر وزنه 280کیلوگرم همگان را شگفتزده کرد، سعی داشت با مهار وزنه« 301کیلوگرم» نام خود را در کتاب گینس هم ثبت کند. این اتفاق نیفتاد و حالا رحمان دنبال فرصتی است تا بتواند به موفقیتهای دیگری هم دست پیدا کند. دارنده مدال طلای پارالمپیک لندن 24ساله است و اهل اشنویه از توابع آذربایجان غربی. او چندی پیش در اقدامی تحسینبرانگیز به عیادت دانشآموزان مدرسه شینآباد پیرانشهر رفت و معتقد است که کارهایی اینچنینی را دوست دارد و البته میگوید: «امیدوارم که دیگر چنین اتفاقی رخ ندهد». رحمان در مصاحبه با همشهری به سؤالات ما پاسخ میدهد.
- بعد از پارالمپیک در هیچ رقابتی شرکت نکردی؛ در این مدت چه کار میکردی؟
بعد از پارالمپیک بیشتر از یکماه تمام عزیزانی که به من لطف داشتند به دیدنم میآمدند و سرم گرم بود. بعد از آن هم کمکم تمریناتم را شروع کردم ولی هنوز فدراسیون جانبازان و معلولان برنامهای برای تیم ملی وزنهبرداری تدارک ندیده است. به همین دلیل منتظر تصمیم آنها هستم تا بتوانم تمرینات جدی را دوباره از سر بگیرم.
- ظاهرا وزنهبرداری جانبازان و معلولان لیگ ندارد؛ آیا در این شرایط میزان آمادگیات برای حضور در رقابتهای بینالمللی پایین نمیآید؟
بله، ما لیگ نداریم و قرار است که راهاندازی شود. انشاءالله این اتفاق بیفتد تا ورزشکارانی که بهاصطلاح پشت در ماندهاند هم بتوانند ورزش کنند و به تیم ملی برسند؛ جوانانی که به هر دلیلی تا حالا نتوانستهاند خودی نشان دهند و با برگزاری لیگ وزنهبرداری میتوانند دیده شوند.
- آیا این درست است که فدراسیون جانبازان و معلولان هنوز برنامهای برای تیم ملی وزنهبرداری ندارد؟
هر مسابقهای که برگزار میشود، فدراسیون اردو میگذارد. اگر تا حالا هم اردو و تمرین نداشتیم بهدلیل نبود مسابقه است. حالا رقابتهای بینالمللی اگر مهم باشد، فدراسیون حتما یک اردوی خارجی هم تدارک میبیند. یعنی فدراسیون برای تیمهای ملی کم نمیگذارد و واقعا دستشان درد نکند. در پارالمپیک هم شرایط مناسبی را برای ورزشکاران بهوجود آوردند و ما هم در وزنهبرداری بیشترین مدال را کسب کردیم و توانستیم مقام نخست را بهدست بیاوریم.
- البته این به درخشش نفراتی مثل تو در پارالمپیک برمیگشت. قبل از پارالمپیک کمتر کسی سیامند رحمان را میشناخت ولی با درخشش در این رقابتها و شکستن رکورد پارالمپیک به چهره شناختهشدهای تبدیل شدی.
در پارالمپیک خیلی دوست داشتم وزنه 301کیلوگرم را مهار کنم. متأسفانه ورزشکار کرهای بهخاطر اعتراضی که کرد وقفهای در برگزاری مسابقه بهوجود آمد و بدن من هم سرد شد. وزنهبرداری هم ورزش سنگینی است و اگر بدن آماده نباشد، نمیشود کاری انجام داد. البته وزنهای را که زدم داوران میتوانستند قبول کنند. اگر داوران دو به یک به نفع من رأی میدادند، میتوانستم رکورد خیلی خوبی را از خودم به جای بگذارم. دوست داشتم با این کار رکوردم در کتاب گینس ثبت شود ولی متأسفانه نشد و فقط توانستم رکورد پارالمپیک را دو بار جابهجا کنم.
- در همین رقابتها به عنوان قویترین ورزشکار معلول جهان هم انتخاب شدی؛ ظاهرا خیلی علاقهمند هستی که رکورد خود را در کتاب گینس ثبت کنی؟
امیدوارم یک روز رکورد خودم را بتوانم در کتاب گینس ثبت کنم تا نام ایران را در جهان پرآوازه کنم، یعنی مهم این است که این رکورد به نام ایران در کتاب گینس ثبت شود.
- مدال طلای پارالمپیک برایت مهم بود یا ثبت رکورد در کتاب گینس؟
(خنده) مدال طلای پارالمپیک را که بهدست آوردم. الان ثبت رکورد در کتاب گینس خیلی تاریخی است. امیدوارم که روزی این اتفاق بیفتد چون من خیلی زحمت کشیدم. من قبل از پارالمپیک نزدیک سهماه خانوادهام را ندیدم. نزدیک دو سال هم اردو بودم؛ اردوهای 25روزه. مربیان هم خیلی زحمت کشیدند و فدراسیون هم سنگ تمام گذاشت تا بچهها با انگیزه بالا تنها به کسب مدال فکر کنند. دوست دارم در یک رقابت بزرگ، رکوردم را در گینس ثبت کنم. مثلا خیلی دوست داشتم این اتفاق در پارالمپیک لندن بیفتد. ولی در حال حاضر دوست دارم در رقابتهای کره یا برزیل بتوانم چنین کاری را انجام دهم.
- باشگاه پرسپولیس بعد از جذب احسان حدادی و بهداد سلمیی، دو تن از قهرمانان المپیک چند وقتی هم هست که با شما وارد مذاکره شده. سرانجام این مذاکره به کجا رسید؟
چند دفعه زنگ زدند. گفتند حالا امروز نه فردا درباره قرارداد بستن با شما تصمیم میگیریم اما هیچ خبری از آنها نشد. خیلیها در این رابطه به من زنگ زدند و پرسیدند که آیا با پرسپولیس قرارداد بستم؟ گفتم که هنوز نه. خیلیها هم فکر میکردند که من الان عضو باشگاه پرسپولیس هستم اما هنوز هیچ اتفاقی نیفتاده و فقط یکسری قولهایی به من دادهاند و دیگر از آنها خبری نشده است، بهطور کلی حضورم را در پرسپولیس تکذیب میکنم. الان سهماه است بحث حضورم در باشگاه پرسپولیس پیشآمده و من هم ادعایی ندارم ولی خبرگزاریها بابت این مسئله خیلی با من تماس میگیرند که آقا چه شد و چه کار کردی. من هم دوست دارم جواب همه را بدهم و از آقای رویانیان هم میخواهم که اگر حرفی درباره پرسپولیس زدم یک وقت ناراحت نشوند. من فقط پاسخ خبرنگاران را میدهم. حالا من تا پایان هفته صبر میکنم و اگر از طرف مسئولان پرسپولیس خبری نشد، دیگر قید این تیم را میزنم.
- بهنظر میرسد خودت هم دوست داری با این تیم قرارداد ببندی؟
بله که دوست دارم.
- بعد از حادثه دلخراش آتشسوزی مدرسهای در پیرانشهر تو یکی از نخستین نفراتی بودی که به عیادت دانشآموزان مصدوم رفتی...
واقعا خودم بهعنوان ورزشکار ملی احساس کردم که به بیمارستان بروم چون اتفاق دلخراشی بود. حالا شما تهران هستید ولی خب من به پیرانشهر نزدیکترم. این حادثه بهگونهای بود که وقتی آدم یادش میافتد، گریهاش میگیرد. کلاسی که بچههای چهارم ابتدایی در آن حضور داشته باشند و کلاسشان دستگیره نداشته باشد. واقعا این یعنی چه؟ بعد در کلاس را با پیچگوشتی باز میکردند و نمیدانم متوجه منظورم میشوی یا نه. یعنی زمانی که در کلاس را میبستند، باید با پیچگوشتی در باز میشد. حالا تصور کنید چه حادثهای رخ داده؛ بخاری آتش گرفته، در کلاس هم بسته بوده و کسی هم خبر نداشته این بچههای کوچک در آتش سوختند و کباب شدند. کسی هم نبود به داد آنها برسد و همه اینها بهخاطر یک سهلانگاری ساده. متأسفانه یکی از بچهها هم فوت کرد. موقعی که من رفتم عیادت این بچهها بغض کرده بودم. بچهها هم مرا شناخته بودند و به مادرشان میگفتند که این همان قهرمان وزنهبرداری است. اما آدم گریهاش میگیرد، وقتی که میبیند یک دختربچه صورتش کاملا سوخته است.
- ظاهرا تو را داخل یکسری از اتاقها راه ندادهاند؟
اولش که رفتیم یک نگهبان به خبرنگاران اجازه ورود به بیمارستان را نمیداد یعنی به آنها اجازه ندادند که فیلمبرداری کنند. چند تا از بچههای خبرگزاریها هم بودند که به سختی توانستند خبری از دختربچهها بگیرند. نگهبان بیمارستان البته من را هم نمیشناخت و وقتی نزد حراست بیمارستان رفتیم، آنها مرا شناختند و اجازه ورود به بیمارستان را دادند. خوشبختانه وقتی من به عیادت بچهها رفتم، احساس کردم آنها خیلی خوشحال شدند و این موضوع برای من خیلی بااهمیت بود. مادر یکی از بچهها هم گفت که آمدن شما باعث شد که نصف غمهای ما فراموش شود.
- شاید یکی از دلایل آن به چهره خندان تو برمیگردد که همه را در پارالمپیک حیرتزده کرد؟
من هر بار که وزنه میزنم، میخندم. اگر نتوانم وزنه را هم مهار کنم، باز میخندم. فکر میکنم روحیه بالای خودم باعث میشود که سنگینترین وزنهها را بالای سر ببرم. چون در ورزش وزنهبرداری روحیه خیلی تأثیرگذار است. مثلا ما ورزشکاری داریم که بهخاطر سروصدای تماشاگران روحیه خودش را میبازد و نمیتواند وزنه را به خوبی مهار کند. در پارالمپیک هم در سالن اکسل، ایرانی زیاد بود و بهنظر خودم اگر این خندهها نباشد، کل وجود یک ورزشکار پر از استرس میشود.
- در جایی گفته بودی که معلولان در خانه ننشینند و از خانه بیرون بیایند؛ طوری آنها را تشویق کردی که در جامعه حضور داشته باشند و به ورزش روی بیاورند.
من هیچوقت فکر نمیکردم که حتی بتوانم در مسابقات استانی مقام بیاورم، چه برسد کسب مدال طلای پارالمپیک. حرف من این بود که برخی از معلولان که فکر میکنند نمیتوانند در جامعه(حالا نه فقط در ورزش) موفق باشند، تغییری در نگرش خودشان بدهند. خوشبختانه یکسری به باشگاه ما میآیند و با من مشورت میکنند که ورزش کنند یا نه. خیلیها ترغیب شدهاند که ورزش کنند و خیلیها هم بهخاطر من چنین تصمیمی گرفتهاند و من از این بابت خیلی خوشحال هستم.
- خودت چطور شد که به ورزش روی آوردی؟
خیلی اتفاقی وزنهبردار شدم. سال85 رئیس هیأت ورزش جانبازان و معلولان ارومیه آقای قاسمنژاد بود. آقای صیادی هم به عنوان مربی به من خیلی کمک کرد. او وقتی مرا دید گفت که تو میتوانی قهرمان جهان شوی ولی من باور نمیکردم. فقط میخندیدم و میگفتم حالا باشد، یعنی جدی نمیگرفتم. آنها گفتند که برای ورزش وزنهبرداری مناسب هستی. 15روز در ارومیه تمرین کردم و بعد برای حضور در مسابقات کشوری به شهریار رفتم و توانست با یک حرکت، عنوان دومی رقابتها را بهدست بیاورم. آنجا مربیان به خوبی متوجه میشدند که من قدرت بالایی دارم ولی تکنیک ندارم. کسی هم که قهرمان شد، با فاصله زیاد از من توانست به این عنوان برسد. به همین دلیل، وقتی به ارومیه برگشتم، تمرینات زیادی انجام دادم و تصمیم گرفتم وزنهبرداری را بهطور جدی پیگیری کنم. بعد یک دوره مسابقات انتخابی گذاشتند برای حضور در رقابتهای جهانی آمریکا. در آنجا یادم هست که رکورد خوبی از خودم به جای گذاشتم. همانجا مربیان تیم ملی تصمیم گرفتند که مرا انتخاب کنند. بعد به قدری خوب کار کردم که خیلیها فکر میکردند من دوپینگ کردهام.
- در ماههای نخست حضور در وزنهبرداری چه رکوردی داشتی و این رکورد را تا چه اندازه ارتقا دادی؟
آن اوایل رکورد من 120کیلوگرم بود که بعد از پنج، ششماه این رکورد به 220کیلو رسید. نخستین بار هم وقتی در مسابقات جهانی آمریکا شرکت کردم، رکوردم 220کیلو بود ولی در این رقابتها جوگیر شدم و وزنه 230کیلو را مهار کردم. در آنجا 5/72کیلوگرم رکورد جهان را ارتقا بخشیدم.
- ازدواج که نکردهای؟
خوشبختانه نه(خنده). فعلا به این موضوع فکر نکردهام.
- تحصیلات؟
دیپلم دارم و قرار بود در رشته حقوق قضایی ادامه تحصیل بدهم اما بهدلیل اردوهای تیم ملی فرصت نکردم. دنبال این هستم که بهزودی درس خواندن را شروع کنم.
- دنبال چه اهدافی هستی؟
دنبال این هستم که در پارالمپیکهای بعدی مدال طلا کسب کنم و بعد بتوانم رکوردزنی کنم البته امیدوارم در آینده الگوی مناسبی برای جوانان ایرانی باشم.
محبوبیت را بیشتر دوست دارم
محبوبیت را بیشتر از قهرمانی دوست دارم. من همیشه هم این را گفتهام که غرور هیچوقت نتوانسته بر من غلبه کند. شاید خیلیها تعجب میکنند که من سیامند رحمان هستم. همین که یک بچه با تمام انرژی به من لبخند میزند برایم کافی است و من هم همیشه سعی کردهام پاسخ این برخوردهای خوب را به خوبی بدهم. اتفاق افتاده که با ماشین جایی میروم و در خیابان کسی مرا شناخته و من ماشین را کنار زدهام تا با آن فرد خوش و بش کنم. به تهران هم که بعد از پارالمپیک آمدم، فردی 100کیلومتر پشت ماشینم آمد و از من خواست که تنها یک عکس با او بگیرم. من با کمال میل قبول کردم و هیچوقت هم نگفتهام که مثلا وقت ندارم و از این حرفها. من خاکی هستم و دوست دارم همیشه همین شکلی باشم. مخالف این هستم که یک قهرمان مغرور باشد. اصلا چون مردم یک قهرمان را دوست دارند، این قهرمان میتواند موفقیتهای خودش را تکرار کند.