کنجکاوان همیشه در این اندیشه هستند که اولینها، چگونه بوجود آمده، کشف و یا اختراع شدهاند. البته بعضیها تنها به همان سوال اکتفا کرده فراموش میکنند. اما برخی دیگر تا به پاسخ سوال نرسند از تلاش دست بر نمیدارند. شما از کدام دسته هستید؟ آیا تا به حال سوالی برایتان پیش آمده که از روی کنجکاوی برای پاسخ آن دست به جستجو و تلاش بزنید؟
کنجکاوان در زمینه اولینهای سرسره، تاب، پارک بازی و... به یک سری عکسهای قدیمی و تاریخچهای جالبی در این زمینه دست یافتهاند که خواندن آن خالی از لطف نیست.
اولین سرسره و تاب جهان، تقریبا 90 سال پیش یعنی در سال 1922 از چوب و طناب ساخته شد وبه سرعت طرفداران بسیاری پیدا کرد. این سرسره و تاب در یک ملک شخصی در انگلستان ساخته شد.
اوایل کار، دو سرسره جداگانه یکی برای دخترها و یکی برای پسرها در نظر گرفته شده یود. اما کمکم بعد از مدتی این تقسیم بندی از بین رفت و همه می توانستند از هر دو سرسره استفاده کنند.
میدانید، مبتکر این بازیهای جالب و هیجانانگیز چه کسی بود؟
سرسره و تاب را چارلز ویکستد برای اولین بار آن را در زمین و محوطه سر سبز خودش درست کرد. بعد از استقبال بی نظیر او تصمیم گرفت سرسره های بیشتری ساخته و به بقیه ثروتمندان بفروشد. او وسیله های بازی دیگری نیز چون چرخ و فلک و... ساخت با این وجود هیچ یک به محبوبیت سرسره نرسید.
در این تصاویر قدیمی کودکان با کلاه و شلوارک، سوار بر روی تختههای چوبی جلا داده شده، کاملا خوشحال و شاد به نظر میرسند.
اولین پارک بازی به نام پارک ویکستد در کترینگ، انگلستان در سال 1922 ساخته شد این پارک از استقبال همه جانبه شهروندان روبرو شد. آنها مدتهای طولانی برای استفاده از تاب یا سرسره در صف ایستاده و شوخی و شادی میکردند.
او کنار چوپهای صاف و صیقلی نردههای از چوب و کوتاه قرار داده بود که از سقوط افراد هنگام بازی جلوگیری کند. او دوسرسره جداگانه با زاویه شیب متفاوت درست کرد.
سرسره بلند و با زاویه شیب بیشتر برای پسران و سرسره کوتاهتر با زاویه شیب کمتر برای دختران...این دو سرسره کم کم همگانی شد.
امروزه در پارکها سازههای وجود دارند که هیچ قابل مقایسه با آنچه ویکستد ساخته بود نیستند چه از نظر امنیت و چه از نظر لذت، هیجان و... بیشتر آنها در کارخانه ویکستد تولید شدهاند.
چالز ویکستد مردی گرم و مهربان بود که سال 1847 در لیدز انگلستان در یک خانواده روحانی به دنیا آمد. او به دلیل فوت زود هنگام پدر مدرسه را رها کرده و مخارج خانواده را به عهده میگیرد. او از 16 سالگی به عنوان کارآموز حرفه مهندسی در کارخانه و شرکتهای مختلف مشغول به کار شد.
در سن 21 سالگی به کمک آشنایان و دوستان کار و حرفه مورد علاقه خود را راه اندازی کرد. او را با 16 ساعت کار و لذت بردن از ورزش و زندگی سالم به عنوان سخت کوشترین مرد شهر توصیف میکنند. او در زمان جنگ جهانی اول زمین و مزارع بسیاری خریداری کرد که بعدها به پارک بازی یا شهر بازی تبدیل شدند.
او در سال 1914 اولین کارخانه وسایل بازی پارک را راهاندازی کرد. در حالی که از همسرش مری دارای دو پسر و یک دختر بود.
او کم کم طرحهای خود را کاملتر و قویتر کرد. طرحهای از آهن و فولاد که در نقاط مختلف شهر و سایر شهرها انگلستان و کم کم در سایر کشورها مورد بهرهبرداری قرار گرفت. در سال 1926 اولین پارک آبی خود را راهاندازی کرد. پارکی که در نوع خودش طرفداران بیشماری پیدا کرد.
نکته جالب اینکه در آن زمان مسئولیت افتادن یا امنیت افراد و کودکان با خود آنها و یا پدر و مادرها بود. سازندگان وسایل بازی هیچ مسئولیتی دراین قبال نداشتند. شاید با افتادن، زخمی شدن یا پاره شدن شلوار و... یک گوشمالی حسابی هم از طرف پدر و مادر در انتظار شما بود...
قانون مسئولیت پذیری سازندگان در سال 1934 بوجود آمد. بر اساس این قانون، سازندگان وسایل بازی باید ایمنی، امنیت و سلامت وسایل را تضمین کرده و مسئولین پارکها هم در نگهداری، نصب صحیح و سرویس به موقع آنها موجب امنیت و آرامش خاطر خانوادهها شوند در غیر این صورت، اگر اتفاق یا حادثهای رخ میداد، مسئولین امر باید به افراد غرامت پرداخت کنند.
ویکستد برای بالا بردن امنیت وسایل بازی دست به ابتکارات بسیار بر اساس اصول علمی زد. طرحهایی که به مصرف کنندهای آنها که بیشتر کودکان بودند، امنیت، آسایش و لذت به ارمغان آورد.
شرکت و کارخانه ویکستد از سال 1924 همچنان به کار تولید وسایل سرگرمی کودکان ادامه میدهد. این شرکت نه تنها در زمینه ارتقاء امنیت وسایل بازی بلکه در زمینه سایش و عدم پارگی لباس کودکان تلاش و فعالیت کرده است.
او دلش میخواست کودکان بدون ترس و واهمه از همه چیز از پلههای سرسره بالا روند.
ویکستد پارک خود را پس از جنگ جهانی اول برای کاستن غم و اندوه مردم و ایجاد انگیزه، شادی و همچنین ترویج زندگی سالم افتتاح کرد. او می خواست کاری برای مردمش انجام دهد. میخواست، احساس دوست داشتن و زنده بودن را دوباره در مردم شهر بوجود آورد.
چارلز ویکستد در سال 1931 در اثر آنفولانزا و ذات الریه درگذشت. در روز تشییع جنازه او تمام مردم شهر در کنار خیابان های کترینگ در سکوت به انتظارنشسته بودند.