تا آن زمان او را از نزدیک ندیده بودم. متانت، تواضع و مهربانیاش در همان دیدار به دلم نشست. آتلیهاش هم با آتلیه سایر هنرمندان متفاوت بود. مملو از تابلو، صفحههای قدیمی موسیقی کلاسیک و طراحی و چیدمان منحصربهفرد. خودش دیوارها را با گونی آکوستیک کرده بود. آباژور نیز ساخت خودش بود و پردهها حکایت از تبحرش در چاپ داشت. مدتها با هم گفتوگو کردیم؛ از دوران تحصیلش در هنرستان فنی آلمان و ورود اتفاقیاش به دنیای هنر. بهرغم برگزاری چند دوره نمایشگاه پیشگامان هنر نوگرای ایران در موزه، تاکنون نمایشگاهی از او با پیشینه طولانی و درخشانش برگزار نشده بود. همان زمان تصمیم گرفتم نمایشگاهی از آثارش در موزه برپا کنیم.
دوم: پاییز 1389.یکی دیگر از نمایشگاههای هنر نوگرای ایران. آثار پیرمرد و همکلاسیاش احمد اسفندیاری توسط یعقوب امدادیان در حال چیدمان بود. به موزه آمد و گفت نمیشه عبداللهعامری هم در این نمایشگاه باشه؟ مجابش کردم که نمایشگاه از قبل برنامهریزی شده و تبلیغات و پوسترها با نام دو نفر چاپ و توزیع شده است. اگر زودتر میگفت حتما این کار را میکردم. رضایتمندی را در روز افتتاحیه در چشمان مهربانش دیدم. به بهانه این نمایشگاه حداقل یک فیلم مستند و کاتالوگ آثارش چاپ شد.
سوم: پاییز1390. پیرمرد هرازگاهی از منزلش پیاده به موزه میآمد. دقایقی خوش و شیرین در گفتوگو با او گذشت. در مورد پرترههایش صحبت کردیم. به او گفتم که چقدر فضای امپرسیونیستی پرترههایش را دوست دارم. میگفت بیش از صد پرتره ساخته که تصاویر همه آنها را ندارد. تصمیم گرفتیم کاتالوگی از پرترههایش آماده و چاپ کنیم.
چهارم: پاییز 1391.هنرستان تجسمی پسران تهران از مدتها قبل به مناسبت شصتمین سالگردتأسیسش برنامههای مختلفی تدارک دیده بود. یکی از این برنامهها برپایی نمایشگاهی از آثارمدرسان و فارغالتحصیلان شهیر هنرستان در موزه هنرهای معاصر تهران بود. بحث روی انتخاب دبیر بود. ناگهان پیرمرد به یادم آمد. با او تماس گرفتم و پیشنهاد دبیری افتخاری نمایشگاه را با وی مطرح کردم. بسیار خوشحال شد و گفت دوماه برای دیدار دخترم به آلمان میروم و پس از بازگشت به موزه میآیم تا صحبت کنیم. صبح روز چهارشنبه هشتم آذر حدود ساعت 10صبح پیامکی رسید؛«استاد جوادیپور در آلمان فوت کردند». این هنرمند فقید در کنارمان بود و زندگی میکرد. هر روز صبح ساعت9 پیاده از منزلش در بهجتآباد به سمت آتلیهاش در خیابان سهروردی میرفت، روپوش سفیدش را بهسان 70سال گذشته بر تن میکرد و تقریبا تا ساعت پنج بعدازظهر بهکار مشغول میشد. اکنون دیگر درمیان ما نیست و با زندگی دنیوی وداع کرده است. بر این باورم که رسالت خود را به نیکویی به فرجام رساند؛ خدایش رحمت کند.
* رئیس موزه هنرهای معاصر تهران