در ابتدای این همایش دکتر سعید رضا عاملی، استاد ارتباطات دانشگاه تهران، فلسفه رسانهها را نوعی درک فاصله بین واقعیت و حقیقت رسانهای توصیف کرد و گفت: درک رسانهای از یک سو، مستلزم فهم صنعت رسانه و تکنیک های دایر و رایج رسانه ای است و از سوی دیگر درگیر شدن با محتوای رسانهای است.
این دو مهم پژوهشگر رسانه ای را با عمق روش و چگونگی تولید رسانه ای آشنا می کند و فرد را به «جایگاه فیلسوفانه و در عین حال درونی شده رسانه ای» می کشاند. از این منظر، فلسفه رسانه بر بنیان مستحکمی به نام ارتباط رسانهای همراه با خرد رسانهای بنا شده است.
وی با اشاره به واقعیت و حقیقت رسانه ای افزود: سطح بسی عمیق تر و مهمتر خصوصا در زمانه گم شدن «خدا، انسان و طبیعت» در «جهان متکثر و رها شده تصاویر» بحث از «حقیقت رسانه» است. از آنجا که اساسا نباید تفاوتی بین تصویر واقعی و تصویر بازنمایی شده رسانه ای وجود داشته باشد و «کلام و بیان صادق» اقتضا می کند که این دو از یک امر سخن بگویند، ما در این سطح از همان حقیقت هستی باید سخن بگوییم، که «هستی رسانه ای» را به سمت سلامت و سعادت انسان و تامین «سعادت جاودانه» رهنمون شود.
رئیس دانشکده مطالعات جهان ادامه داد: حکمت فیلسوف رسانه با نگاهی مسئولانه، نمی تواند از حکمت الهی وحکمت به حقیقت کشیده شده الهی جدا باشد. در اینجا رسانه مسئولیت پیامبرانه دارد و فیلسوف رسانه منعکس کننده «فاصله ها» است، فاصله بین «واقعیت رسانه ای و حقیقت رسانه ای»، فاصله بین آنچه رسانه هست و آنچه رسانه باید باشد، فاصله بین رسانه اخلاقی و رسانه غیر اخلاقی، فاصله بین رسانه سعادت گرا و رسانه شهوت گرا، فاصله بین رسانه حکمت گرا و رسانه فساد گرا، فاصله بین رسانه عدالت گرا و رسانه ظلم گرا که گرفتار عصبیت های حزبی، گروهی و قومی است. در واقع سطح «حقیقت رسانه ای»، خرد ارتباطی را به سمت «جبران کاستی های جهان واقعی» سوق می دهد.
دیگر سخنران این همایش پروفسور آرتور آسا برگر، استاد ممتاز ارتباطات دانشگاه ایالتی کالیفرنیا از آمریکا بود که از طریق کنفرانس ویدیویی به ایراد سخن پرداخت.
این استاد آمریکایی گفت: ابتدا باید اعلام کنم خوشحالم از اینکه به شکل مجازی در همایشی شرکت می کنم که افرادی از یک فرهنگ متفاوت از فرهنگ من در آن حضور دارند و به بیان یافته های پژوهشی شان می پردازند.
وی افزود: علم ارتباطات یکی از جدیدترین علوم انسانی است و در دهه های گذشته رشد سریعی داشته است. یکی از مهم ترین حوزه ها در این عرصه، فلسفه رسانه است که در عین حال شاخه ای از علم ارتباطات و شاخه ای از رویکردی فلسفی است که بر مبنای آن فناوری تنها یک ابزار نیست، بلکه، تغییراتی مهم در بودن ما در جهان و روشی که ما جهان را درک می کنیم ایجاد می کند.
نویسنده کتاب «روش های پژوهش رسانه ها» تصریح کرد: اما اکنون در بسیاری از جوامع می بینیم که رسانه ها به سمت بازی و سرگرمی تمایل پیدا کرده اند که دلیل آن را می توان در پول ساز بودن صنعت سرگرمی جستجو کرد. این مسئله در فرهنگ دیداری قابل مشاهده است و تجاری شدن باعث نوعی خفگی شده است و مخاطبان را به سمت سرگرمی بیشتر سوق می دهد. اکنون جریان اصلی و غالب رسانه ای در آمریکا در پی محتوای سرگرم کننده است زیرا برای مردم قابل فهم تر است و مخاطب به سمت آن تمایل بیشتری دارد.
پس از آن شرکت کنندگان در همایش مقالات خود را با موضوعات گوناگون از قبیل بازی های رایانه ای، ستاره سازی رسانه ها، حق نشر در فضای مجازی، تعامل و رسانه ها، قدرت و رسانه ها، لاغری و رسانه، و . . . در 11 پانل ارائه کردند.
در پایان نیز دکتر یونس شکرخواه، روزنامه نگار باسابقه و عضو هیئت علمی دانشگاه تهران به تشریح رویکردهای گوناگون به رسانه و مخاطب پرداخت و با مهم خواندن حوزههای تحت پوشش این همایش دانشجویان را به تداوم چنین فعالیتهایی تشویق کرد.
وی تاکید کرد: نشستهای فلسفه رسانه از نظر جدیت یکی از مهمترین همایشها در این سطح است که توانسته هشت سال پیاپی به صورت مرتب و بدون انجام هزینههای مالی، متونی مناسب این حوزه برای پژوهشگران ایرانی فراهم آورد.
دکتر شکرخواه با توصیه به مطالعه انتقادی متون ارتباطی به حاضران همایش، توجه بیشتر به روشهای کیفی را یک رویکرد مناسب برای پژوهشهای ارتباطی دانست.
این روزنامه نگار باسابقه اظهار داشت: رسانههای جدید با به وجود آوردن قابلیتهای همگانی روزنامهنگارانه، باعث شدهاند که تعاریف سنتی از مفاهیمی مثل مخاطب، رسانه و تولید کننده تغییر کند.
دکتر شکرخواه با مقایسه دو پارادایم مخاطب ضعیف و مخاطب قدرتمند، بر اساس تجربه سیسال روزنامه نگاری خود از حضار در همایش خواست که به نظریات مرتبط با رسانههای قدرتمند اعتماد بیشتری داشته باشند، چرا که رسانهها قطعا میتوانند تغییرات گستردهای در حیطه شناختی مخاطبان ایجاد کنند.