پیشکسوت امروز والیبال ایران در اواخر دهه30 تا ابتدای دهه 50 در کنار بازیکنانی چون حسن کرد، چنگیز انصاری، محمود مطلق، محمد همتیار و... جزو برجستههای این رشته ورزشی بهشمار میرفت و با حضور در دودوره از بازیهای آسیایی 1966و 1970 بانکوک، مدال برنز سال1966 را به یادگار دارد. او با تیم منتخب ارتش نیز دو بار (یکبار بهعنوان بازیکن در سال1347 و یکبار بهعنوان سرمربی در سال1357) به مقام قهرمانی جهان رسیده و بهعنوان سرمربی تیم ملی ناشنوایان چهار مدال از بازیهای المپیک ناشنوایان، بهدست آورده است. او همچنین دو بار بهعنوان سرمربی و مدیر تیمهای ملی پس از پیروزی انقلاب اسلامی با فدراسیونهای پرویز خاکی و محمدرضا یزدانیخرم همکاری داشته و هماکنون نیز بهرغم دوری ظاهریاش از والیبال خود را جدا از والیبال نمیداند و در گفتوگو با همشهری میگوید: والیبال در خون من است و زندگی بدون والیبال برای من هیچ معنایی ندارد. با کاپیتان و سرمربی و مدیر سابق تیم ملی مرور داشتیم بر دیروز و امروز والیبال ایران و از نظر نیروی انسانی و امکانات و پیشرفتهای فنی این دو مقطع زمانی را با هم مقایسه کردیم.
- خیلیها دوست دارند از زبان شما که روزگاری یکی از بهترینهای والیبال ایران بودهاید و نزدیک به نیمقرن را در کنار والیبال گذراندهاید، بشوند که والیبال امروز ایران چه تفاوتهایی با گذشتهاش کرده است؟
طبیعی است که در طول دهههای اخیر نگاه به ورزش علمی شده است. از نظر امکانات و خیلی از مسائل دیگر نمیتوان والیبال دیروز را با امروز در یک ترازو قرار داد و با یکدیگر سنجید و مقایسه کرد. والیبال امروز به لطف علمیشدن و ورود انواع علوم از جمله روانشناسی و جامعهشناسی و همچنین نوع بدنسازی، آنالیز، تغذیه، پزشکی و تجهیزات به پیشرفت شایان توجهی در ایران و جهان دست پیداکرده و شاید «تعصب» تنها واژه و فاکتوری باشد که میتوانم بگویم بازیکنان دیروزی از این لحاظ از بازیکنان امروزی بهتر بودند و در مابقی جهات پیشرفت تکنیکی و تاکتیکی بازیکنان امروزی غیرقابل کتمان است و آنان از هر نظر از بازیکنان دهههای گذشته سرتر هستند.
- خیلی از پیشکسوتان والیبال معتقدند که اگر میشد زمان را به عقب برگرداند، آنها از نظر ارائه والیبال- چه تکنیک و چه تاکتیک- شرایطی بهتر از بازیکنان امروزی داشتند؟
اصلا اینگونه نیست. شاید درستتر این باشد که نسلها در کنار هم و در یک شرایط یکسان مقایسه شوند که بتوان قضاوت بهتری داشت اما باید قبول کنیم بازیکنان امروزی همانگونه که در بالا اشاره داشتم به لطف پیشرفت تکنولوژی و امکانات بیشتر و گرهخوردن ورزش با علم و همچنین افزایش میانگین قدی و بلوغ تکنیکی و تاکتیکی از وضعیت بهمراتب بهتری نسبت به گذشتگان برخوردارند و به همین نسبت هم بازیهای بهتری ارائه میدهند.
- شـــما در بخشـــی از صحبتهایتان به امکانات اشاره داشتید؛ آیا میشود امکانات دیروز و امروز را اصلا با هم مقایسه کرد؟
واقعیت این است که همهچیز تفاوت پیدا کرده؛ حالا بازیکنان در بهترین سالنها با کفپوشهای مناسب و با دستمزدهای عالی و چشمگیر، مراودات بینالمللی بیشتر، با بازیهای تدارکاتی قابل توجه و از همه مهمتر حرفهای در میادین بینالمللی ظاهر میشوند و این در حالی است که در دوران ما و نسلهای قبلی والیبال هرگز چنین امکاناتی مهیا نبود. حتی سیستم گزینش بازیکنان برای تیمهای ملی هم فرق میکرد و اکثر بازیکنان از دل رقابتهای آموزشگاهی به اردوی تیم ملی راه مییافتند. داستان راهیابی خودم به تیم ملی هم داستانی شنیدنی است که در سن 17سالگی به اردوی تیم ملی راه پیدا کردم.
- یعنـــی اینقـــدر کار استعدادیابی دقیق بوده است؟
آن موقع مثل حالا حرف از استعدادیابی و راهاندازی کانونها و کارهای پایهای نبود و آموزشگاهها و مدارس، تأمینکننده نیروی انسانی برای تیمهای ملی در رشتههای مختلف بود. من درحالیکه کلاس نهم دبیرستان بودم آقای ابراهیم نعمتی از جسارت و نوع بازی من که چپدست بودم خوشش آمد و مرا به مرحوم جبارزادگان سرمربی آن روزهای تیم ملی معرفی کرد. یادم میآید در فینال والیبال مناطق تهران که در زمین آسفالت امجدیه فعلی برگزار میشد و جمعیت هم ایستاده از پشت فنسها بازی را میدیدند تیم ما بازی داشت و مرحوم جبارزادگان به همراه محمد همتیار برای دیدن بازی من آمده بود و بازی من را پسندید و مرا به اردوی تیم ملی بزرگسالان برای مسابقات انتخابی المپیک 1964 توکیو دعوت کرد. با توجه به سن کم و اینکه دچار سرخوردگی نشوم با صلاحدید جبارزادگان سال بعد به تیم ملی رفتم و در 29سالگی هم از تیم ملی خداحافظی کردم و این در حالی بود که خیلیها میخواستند مرا از این کار منصرف سازند ولی زیربار نرفتم، چرا که همواره اعتقاد داشتم باید در اوج، والیبال را کنار گذاشت.
- گفتــه مــیشود شما علاوه بر بازیهای آسیایی 1966و 1970در بازیهای آسیایی تهران هم میتوانستهاید سومین حضور در این رقابتها را تجربه کنید اما حاضر به همراهی این تیم نشدید؛ چرا؟
بله درست است. من که در سن 18سالگی به عضویت تیم ملی در بازیهای آسیایی 1966بانکوک درآمده بودم و در بازیهای آسیایی 1970هم بازی کرده بودم بهدلیل مسائلی حاضر به سومین حضور در بازیهای آسیایی تهران نشدم. در آن سال سرمربی تیم ملی کورودای ژاپنی بود و او حسن کرد را انتخاب نکرد و به همین دلیل من و ناصر میرفخرایی به خاطر رفاقت و در اعتراض به عدمانتخاب حسن کرد در تیم ملی بازی نکردیم. با اینکه من نظامی بودم و این موضوع میتوانست برایم دردسرساز شود، اما خوشبختانه اتفاقی نیفتاد.
- پس شما هم همانند بسیاری از ملیپوشان دیگر والیبال ایران بدون بازی خداحافظی، از تیم ملی کنار رفتید؟
البته بعدها با تیم ارتش در تورنمنتی که سال 1352در چین برگزار شد و با قول و قراری که با بچهها گذاشته بودم، در پایان بازیها با بوسیدن چهارگوشه زمین و تور و روی دوش همتیمیهایم رسما والیبال را کنار گذاشتم و همان سال با حضور در کلاس مربیگری که در چکو اسلواکی سابق برگزار شد به جرگه مربیان پیوستم. من جزو معدود مربیانی بودم که هر سه دوره کلاس کاتاگوری یک تا سه را در این کشور در فواصل زمانی مختلف گذراندم.
- نخستین حضور والیبال ایران در مسابقات جهانی مصادف با حضور شما در تیم ملی بود و تیم ملی هم در مسابقات جهانی 1970 صوفیه بهرغم چند باخت، خیلی خوب ظاهر شد؛ چه خاطرهای از آن بازیها دارید؟
حضور والیبال ایران در مسابقات قهرمانی جهان به این شکل بود، پس از آنکه کرهایها بهعنوان تیم دوم آسیا حاضر به رفتن به این مسابقات نشدند، قرعه به نام تیم ایران افتاد که در بازیهای 1966بانکوک سوم شده بود و نکته جالب این بود که در این مسابقات بازی افتتاحیه را میان تیمهای ایران و یوگسلاوی سابق گذاشته بودند که برای خود قدرتی بزرگ در والیبال جهان محسوب میشد. در آن بازی، تیم ایران بدون ترس از آوازه حریف در یک بازی نزدیک سه بر دو مغلوب شد و با این نتیجه همه نگاهها معطوف تیم ایران شد. هنوز هم بولتن بازیهای روز نخست این مسابقات را بهعنوان یادگاری حفظ کردهام که عکس من را در حال آبشارزدن به زمین حریف نشان میدهد.
- با توجه به درخشش بازیکنانی مثل شما و حسن کرد با پیشنهادی از سوی تیمهای خارجی در دوران بازیگری مواجه نشدید؟
در مسابقات جهانی نه، اما در بازیهای آسیایی بانکوک چرا. داستان از این قرار بود که تیم ایران در آخرین بازی دور مقدماتی تنها با پیروزی مقابل چینتایپه که در آن روزگاران تیم قدرتمندی بود میتوانست به مرحله نیمهنهایی بازیها صعود کند. بازی دو تیم پس از چهار گیم و تساوی دو بر دو به گیم پنجم رفت. در این هنگام مرحوم جبارزادگان که هیچکس تا آن روز گریهاش را ندیده بود، قبل از گیم پنجم خطاب به بازیکنان با چشمانی اشکآلود گفت: اگر غیرت کنید مدال در یکقدمی شماست و همهچیز بستگی به همت شما دارد. راستش من و همچنین دیگر بازیکنان که تا آنروز گریه استاد را ندیده بودیم سخت منقلب شدیم و انگار دوپینگ روحی کرده بودیم. من خود را در خلأ حس میکردم و انگار وزن نداشتم. این ست را تیم ایران در کمال ناباوری و حیرت حاضرین با نتیجه 15بر دو برد و تیم ملی راهی نیمه نهایی شد و اگر حسن کرد آسیب نمیدید تیم 9نفره ما حتی به جای مدال برنز، شانس دستیابی به مدال نقره را هم داشت. در پایان بازی با چینتایپه درحالیکه آماده رفتن به هتل با اتوبوس بودیم، سرمربی این تیم به پشتم زد و با چشمانی گریان گفت: تو حاصل دوسال زحمت مرا هدر دادی. این پیروزی نوشجانت و حالا خواهشی از تو دارم که برای بازیکردن در تیم باشگاهیام به من جواب مثبت بده و با دادن کارت ویزیتش از من خواست تا موضوع را تلفنی به او اطلاع دهم. او حتی گفت در کشور ما میتوانی به تحصیلات خود ادامه دهی و با گرفتن دستمزد خوبی بازی کنی. پس از بازگشت به تهران هر چه فکر کردم نتوانستم با این موضوع کنار بیایم و دلم نیامد که بهعنوان تنها پسر خانواده، پدر و مادرم را تنها بگذارم و چنین شد که دعوت چینتایپهایها را بیپاسخ گذاشتم.
- چطور شد که با تیمی 9نفره به بازیهای آسیایی 1966بانکوک رفتید؟
در پی مشکلات مالی و کمبود بودجه در آن سال، سازمان ورزش از تیمهای رشتههای مختلف ورزشی خواسته بود که با حداقل نفرات راهی بانکوک شوند و والیبال هم به ناچار با تیمی 9نفره و ناقص به این بازیها رفت. در بازی با کره مصدومیت حسن کرد و یکی دو بازیکن دیگر سخت دست آقا جبار را بسته بود و یکی از دلایل باخت ایران به کره به همین موضوع برمیگشت. ما حتی در گیم اول کره را با این شرایط بردیم، اما در سه گیم بعدی بازی را باختیم و به بازی ردهبندی رفتیم.
- چرا در بازیهای دوره بعد (سال 1970)تیم ملی موفق به تکرار مقام سومی نشد؟
تعدادی از بازیکنان با تجربه کنار رفته و جای خود را به بازیکنان جوان داده بودند و به همین دلیل تیم ملی چهارم شد.
- برگردیم به دوران مربیگری شما؛ نخستین بار بهطور رسمی از چه سالی سرمربی تیم ملی شدید؟
نخستین بار در سال1354من بهعنوان سرمربی تیم ملی بزرگسالان و حسن کرد بهعنوان سرمربی تیم ملی جوانان انتخاب شدیم. بعد از آن، در دوره تصدی پرویز خاکی اواسط دهه60 و در دوران حضور یزدانی خرم در اوایل دهه 70سرمربی و مدیر تیمهای ملی شدم.
- در دوره حضور داورزنی چطور؛ آیا در این زمینه پیشنهادی نداشتید؟
چرا، راستش یکی دو بار به درخواست دوستان با ایشان برای پذیرش مدیریت تیمهای ملی ملاقات داشتم و خواستم که حتما این مسئولیت با مشخصشدن شرح وظایف همراه باشد و قرار شده بود که آنان این کار را انجام دهند ولی هر بار به دلایلی نامعلوم این اتفاق نیفتاد. فکر میکنم ارادهای برای بهوجودآمدن این همکاری وجود نداشت و آنها بیشتر درصدد استفاده ابزاری از این موضوع بودند تا استفاده از تجربیات من. طبیعی است که در انتخاب مربی و سرپرست، من که تجربه 50سال همراهی والیبال را دارم شناخت بیشتری نسبت به رئیس فدراسیونی دارم که والیبالی نیست؛ یا لااقل باید نفراتی به من پیشنهاد میشد تا من انتخاب کنم که بهنظرم چندان باب طبع دوستان نبوده است. حتی در برخی از جلسهها که قرار بود حضور پیدا کنم میدیدم رئیس فدراسیون غایب است و این بیانگر بیاهمیتی به کار بود.
- در دوره شما که کار مربیان، مثل امروز تخصصی و گروهی نبود کارها چگونه پیش میرفت؟
البته سازمان تیمهای ملی به وسعت امروزیاش نبود که بین 10تا 15نفر عضو داشته باشد. من هم به نوبه خودم بهصورت تجربی درصدد کسب اطلاعاتی در زمینه روانشناسی، تغذیه و حتی بدنسازی و آمار یا بهاصطلاح امروزیها آنالیز برآمدم و تلاش کردم تا سرو سامانی به کارها دهم. بهعنوان مثال در مسابقات دهه فجر یک نفر با دستمزد روزی 20هزار تومان استخدام کردم که کارش این بود که مثلا هنگام دفاع روی تور، از چشمان باز یا بسته بازیکنان عکس بیندازد تا بتوانم به بازیکنانی که هنگام دفاع چشمان خود را به اشتباه میبستند ثابت کنم که اشتباه عمل میکنند یا به برخی از مربیان ماموریت میدادم تا بازی حریفان تیم ملی را روی کاغذ تحلیل و آنالیز کنند.
- خیلیها معتقدند دوران جدید و دوره تحول والیبال ایران از زمان آمدن ایوان بوگانیکف شکل گرفت؛ شما با این نظریه موافقید؟
من فکر میکنم استارت دوره تحول والیبال ایران از مسابقات جامملتهای آسیا در سال1988سئول شکل گرفت که تیم ایران در این رقابتها چهارم شد و بعد با آمدن بوگانیکوف که خود روزگاری یکی از بهترین بازیکنان شوروی سابق بود سرعت بیشتری پیدا کرد و در دوره حضور پارک کیون کرهای با مدال نقرهبازیهای آسیایی بوسان راه افتاد. من خودم کنار بوگانیکوف برای کشف استعدادها در مدارس بارها حاضر شدم و او با جذب نفرات بلندقامت و کارهای پایهای و تکنیک دریافت و دفاع روی تور از بعد فنی خیلی به ارتقای کیفی والیبال ایران کمک کرد. با وجود اختلاف سلیقهای که با آقای یزدانی خرم داشتم باید بگویم او در این راه زحمات زیادی کشید و حق زیادی به گردن والیبال امروز ایران دارد.
- اکنون وضعیت والیبال ایران را در ادامه راه آغاز شده چگونه ارزیابی میکنید؟
بهنظرم والیبال برای موفقشدن نیاز به افراد والیبالی دارد. هرچه تعداد والیبالیها در بدنه والیبال و بهخصوص در تصمیمگیریهای فنی بیشتر باشد، پیشرفت والیبال شتاب بیشتری به خود خواهد گرفت و هر گاه هم تعداد افراد غیروالیبالی فزونی بگیرد، پیشرفت حرکت کندتری به خود میگیرد. شما دیدید در دورهای که من رئیس هیأت والیبال استان تهران بودم افراد حاضر در کمیتههای مختلف آن را چه کسانی تشکیل میدادند و هیچ غیروالیبالی در مجموعه نبود و ثمرات آن را هنوز همگان به یاد دارند که چه شور و نشاطی در آن سالها والیبال تهران داشت. بازیهای هفتگی مینی والیبال و خود مسابقات باشگاهها که دربرگیرنده نزدیک به 70 تیم بود و تماشاگرانی که تا لب خط زمین والیبال برای دیدن رقابتها لحظهشماری میکردند، همه از برکت به کارگیری افراد والیبالی در تصمیمات اتخاذ شده بود.