تاریخ انتشار: ۲۳ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۶:۰۶

نیلوفر قدیری: تحولات مصر هم خود مصری‌ها را خسته و ناامید کرده و هم جهان را نسبت به این کشور بی‌تفاوت و بی‌حس کرده ‌است.

دیگر خبر تظاهرات و درگیری در مصر هر چقدر هم که تظاهرات پرتعداد باشد و درگیری شدید، جای چندان مهمی در رسانه‌های خبری ندارد چون دو سال است که هر روز و هر شب مصر همین ماجرا را دارد.

مصر هم تقریبا همان راهی را طی این دو سال رفت که دیگر کشورهای شاهد انقلاب عربی رفتند. بعد از تظاهرات مردم و استعفای دیکتاتور، یک نفر موقتا دولت تشکیل داد. قانون اساسی موقتی نوشته شد. براساس این قانون انتخابات برگزار شد. در نتیجه انتخابات، نمایندگان پارلمان و رئیس‌جمهور انتخاب شدند اما درحالی‌که کشورهای دیگر عربی مانند تونس و لیبی نسبتا آرام‌تر مراحل دوران‌ گذار را طی می‌کنند، مصر به قول فرمانده ارتش، در آستانه فروپاشی قرار گرفته‌ است.

اما چرا مصر آرام نمی‌گیرد؟ برای پاسخ به این سؤال باید مجموعه‌ای از عوامل تاریخی، جامعه‌شناسی و اقتصادی را کنار تحلیل وقایع روزانه و مناسبات شخصیت‌ها و تأثیرات منطقه‌ای، در نظر گرفت و تحلیل کرد. مصر نسبت به دیگر کشورهای عربی که در دو سال گذشته با تغییرات سیاسی و اعتراض‌های مردمی روبه‌رو بودند، سابقه‌ای دیرینه و تاریخی کهن‌تر دارد. مصر را مادر جهان عرب می‌دانند. پرجمعیت‌ترین کشور عرب که نامش در تاریخ تمدن جهان ثبت شده‌است. این سابقه دیرینه چارچوب‌های سنتی را در عرصه سیاست و اجتماع ایجاد می‌کند که به راحتی قابل انعطاف نیستند و تغییر و تحولش زمان زیادی می‌برد. سه دهه حکومت حسنی مبارک با پشتوانه ارتش، سازوکاری را در زمینه تقسیم قدرت در مصر نهادینه کرد که برهم‌زدن آن در مدت زمانی چندماهه یا حتی چند ساله دشوار به‌نظر می‌رسد. در همه این سال‌ها قدرت در مصر در اختیار یک نهاد یعنی ریاست‌جمهوری و شخص مبارک بود. با کنار رفتن او، قدرت غیرپاسخگویی به جا ماند که برای تقسیم آن یا پاسخگو و مسئولیت‌پذیر کردنش، فقط تغییر قانون اساسی یا برگزاری انتخابات کافی نبود. قانون اساسی تغییر کرد تا قواعد دیکتاتوری به قوانین دمکراسی تبدیل شود اما اقلیت راضی نشد.

انتخابات آزاد برگزار شد تا تکلیف اکثریت و اقلیت معلوم شود اما خواسته‌های رای‌دهندگان آنقدر پراکنده و چنددسته بود که هر کس به جریان مورد علاقه و مطابق خواسته‌اش رأی نداد بلکه با این هدف و تحلیل رأی داد که جریان طرف مقابل برنده انتخابات نشود. درواقع نخستین انتخابات ریاست‌جمهوری آزاد مصر تحت‌تأثیر ترس از بازگشت عوامل رژیم سابق به قدرت برگزار شد. به همین دلیل با وجود آنکه محمد مرسی نامزد اخوان‌المسلمین برنده دور دوم انتخابات در مقابل احمد شفیق نخست‌وزیر وابسته به نظام مبارک شد اما بلافاصله بعد از انتخابات، حملات گروه‌های سیاسی مصر علیه او آغاز شد. این حملات چنان شدید بود و هست که انگار نه انگار این گروه‌ها خودشان در انتخابات به این مرد رأی دادند و او را به ریاست‌جمهوری برگزیدند.

آنها که بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری و پارلمانی مصر در جایگاه اقلیت سیاسی قرار گرفتند و عنوان مخالف پیدا کردند، خودشان این عنوان را برای خود قبول نداشتند و سهمی بیشتر می‌خواستند. استدلالشان هم این بود که شمارشان اگر به اندازه طرف برنده انتخابات یعنی اخوان‌المسلمین نباشد، کمتر نیست. پس باید سهمی برابر در قدرت و تصمیم‌گیری داشته‌باشند. به همین‌خاطر با دقت و موشکافی، گام به گام رئیس‌جمهور و حزبش و خط به خط احکام و دستوراتش را زیرنظر گرفتند تا نظر جناح حاکم نظر غالب این احکام و قوانین نباشد. در این میان هر جا که اعتراضی داشتند از مردم کمک گرفتند و آنها را در خیابان بسیج کردند. مردم مصر هم که بعد از سرنگون کردن دیکتاتوری 30ساله با همه حمایت‌های خارجی‌اش، اکنون به قدرت خود آگاه شده‌اند، هیچ مانعی را در مقابل خواسته‌های خود نمی‌پذیرند. به همین‌خاطر است که در اعتراض به حکم اعدام 11نفر، 70کشته می‌دهند. تانک، دیگر مردم مصر را نمی‌ترساند. کسی به اعلام حکومت نظامی توجهی نمی‌کند.

در مصر اکثریت و اقلیت جایگاه خود را به رسمیت نمی‌شناسند. هیچ کدام حاضر نیستند به یکدیگر فرصتی برای اثبات خود و وعده‌هایشان بدهند. هیچ کدام حاضر نیست بنشیند و حرف طرف مقابل را بشنود. همه سر هم فریاد می‌زنند. این وضعیت شاید برای کشوری که از سه دهه دیکتاتوری و فضای بسته بیرون آمده و رها شده، چندان هم غیرعادی نباشد. فعلا مصر فضای جدید را تجربه می‌کند و در این تجربه، در ناآرامی دست و پا می‌زند.

برچسب‌ها