تاریخ انتشار: ۲۴ بهمن ۱۳۹۱ - ۰۶:۲۷

مروری بر عملکرد شاخص‌ترین فیلمسازان حاضر در سی‌ویکمین جشنواره فیلم فجر...

پوران درخشنده

آسیب‌شناسی اجتماعی
پوران درخشنده پس از سال‌ها دوباره به دوران اوجش بازگشت. کارگردان مهم و تاثیرگذار دهه60 که در همه این سال‌ها کوشیده بود فیلم‌هایی شریف و انسانی بسازد امسال با «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» سراغ سوژه‌ای اجتماعی رفت و ملودرامی تاثیرگذار ساخت. واکنش‌های عاطفی تماشاگر فیلم هیس!... در جشنواره نشان می‌داد که سازنده «پرنده کوچک خوشبختی» و «رابطه» هنوز هم خوب می‌تواند ملودرام بسازد و بی‌جهت در سال‌های گذشته به فیلمسازی در ژانرهای دیگر پرداخته است. فیلم درخشنده از منظری اخلاقی به یک موضوع تکان‌دهنده اجتماعی می‌پردازد و در واقع او می‌کوشد تا به آسیب‌شناسی برخی مشکلات جامعه بپردازد و در این راه از مسیر نقد منصفانه و مصلحانه نیز خارج نمی‌شود. فیلم درخشنده گرم و تاثیرگذار از کار درآمده و به لحاظ کارگردانی بهترین کار او در یک دهه اخیر محسوب می‌شود. هرچند درخشنده در نیمه دوم فیلم که سراغ درام دادگاهی می‌رود به اندازه نیمه اول موفق نیست. درنیمه دوم هیس!... فیلمساز کوشیده تا تعلیق را نیز چاشنی کار کند ولی در این مسیر چنان‌که باید موفق عمل نکرده و از شسته‌رفتگی 45دقیقه اول فیلم فاصله گرفته.

حسین شهابی

دوباره از همین خیابان‌ها
حسین‌شهابی از کشف‌های جشنواره امسال بود. فیلمسازی که تا همین چند ماه پیش کمتر کسی اسمش را شنیده بود و چند فیلم کوتاه و ویدئویی در کارنامه داشت با اولین ساخته بلند سینمایی‌اش نشان داد که می‌تواند چهره‌ای قابل اعتنا در حیطه سینمای اجتماعی باشد. «روز روشن» ساخته حسین شهابی فیلم ساده و واقع‌گرایی است که کارگردان از ابتدا تا انتها هم با مهارت قصه‌اش را تعریف می‌کند و هم از خلال آن تصویری واقع‌گرایانه از جامعه پیرامونش ارائه می‌دهد. ویژگی بارز روز روشن نزدیکی و همسویی‌اش با واقعیت است و پرداخت رئالیستی فیلم در جشنواره‌ای که بسیاری از آثارش کمتر با واقعیت‌ها نسبت برقرار می‌کردند، بیشتر جلب توجه کرد.

پرویز شهبازی

عمیق‌تر از نفس عمیق
پرویز شهبازی جزو کارگردانان بی‌حاشیه و کم سرو صدای سینمای ایران است که معمولا جز در زمان‌هایی که فیلم‌ می‌سازد نمی‌توان خبر و اظهارنظری از او در رسانه‌ها مشاهده کرد. شهبازی علاقه‌ای به حضور در رسانه‌ها و مطرح‌کردن خود ندارد و ترجیح می‌دهد در خلوت خود به کارش یعنی فیلمسازی بپردازد. این کارگردان از اوایل دهه 80، با فیلم «نفس عمیق» فیلمساز محبوب منتقدان جوان شد و چند سال بعد هم فیلم خوش‌ساخت «عیار14» را کارگردانی کرد که البته انتظار طرفداران نفس عمیق را چندان برآورده نکرد. شهبازی امسال با «دربند» یکی از بهترین‌های سال91 به جشنواره آمده بود و دست‌کم از نظر کارگردانی کارش یکی از بهترین فیلم‌های جشنواره سی‌ویکم بود. شهبازی با دربند نشان داد که می‌توان در حیطه سینمای اجتماعی گام برداشت اما شعار نداد و با مهارت یک داستانگوی حرفه‌ای، تماشاگر را در دل درام اثر قرار داد. حالا می‌شود گفت پرویز شهبازی در فیلمسازی به بلوغ حرفه‌ای رسیده است و دربند با هر متر و معیاری بهتر و پخته‌تر از فیلم محبوب نفس عمیق است.

مازیار میری

ملودرام‌ساز موفق
احتمالا مازیار میری خودش هم انتظار این میزان استقبال مردم و منتقدان از فیلمش را نداشت. حوض‌نقاشی نه‌تنها تا روزهای پایانی جشنواره در صدر انتخاب‌های مردمی قرار داشت که منتقدان هم از آن ستایش کردند. حتی کسانی که نسبت به عملکرد حوزه هنری به عنوان تهیه‌کننده حوض نقاشی انتقادهای گسترده‌ای داشتند هم این فیلم را ملودرامی متین و ارزشمند نامیدند و این می‌تواند موفقیتی قابل توجه برای مازیار میری باشد که در سراسر فیلمش موفق شد یکدستی کار را حفظ و با وجود اینکه قصه‌اش پتانسیل احساسات گرایی فراوان را داشت از چنین اقدامی پرهیز کند. میری به عنوان کارگردان کوشید تا فیلمی ساده بسازد و حضور فیلمساز در پس نماها را به حداقل برساند. ساختار ساده و روان فیلم هم حاصل پختگی کارگردان است که در ششمین ساخته بلند سینمایی‌اش خوب می‌دانسته چنین قصه‌ای را با چه لحن و رویکردی باید روایت کند. رگه‌های ملودرام حوض‌نقاشی قابلیت این را داشت که چند برابر موقعیت فعلی از تماشاگرش اشک بستاند و پرهیز میری از این کار جالب توجه است.

بهنام بهزادی

برگزیده بخش بین‌الملل
«تنها دوبار زندگی می‌کنیم» آنقدر خوب بود که علاقه‌مندان جدی سینما نام سازنده جوانش را به خاطر بسپارند و چشم انتظار فیلم بعدی‌‌اش شوند. بهنام بهزادی جزو فیلمسازانی است که با همان فیلم اولش به چهره‌ای مطرح و شاخص بدل شد و معمولا چنین کارگردانی برای فیلم دوم راه دشواری را پیش‌رو دارد. بهزادی اما در فاصله فیلم اول و دومش که پنج سال طول کشید چند تله‌فیلم ساخت و چند فیلمنامه نوشت که در میان این فیلمنامه‌ها، «قاعده تصادف» امکان ساخت یافت. فیلم قاعده تصادف به‌عنوان اثری درباره مشکل ارتباطی جوان‌ها با والدینشان اثری متوسط است که نمی‌تواند انتظارها را از سازنده خلاق و خوش‌قریحه تنها دوباره زندگی می‌کنیم برآورده سازد. بهزادی البته به عنوان کارگردان می‌تواند برداشت بلند و سینمای مبتنی بر میزانسن را به خوبی با حال و هوای قصه‌اش منطبق کند و مشکل از فیلمنامه‌ای است که در ایجاد انگیزه کافی برای اتفاق‌ها چندان موفق نیست. با این همه بهزادی با قاعده تصادف توانست جوایز اصلی بخش مسابقه بین‌الملل را به خود اختصاص دهد و سیمرغ‌های بهترین فیلم و کارگردانی را به خانه ببرد.

مسعود ده نمکی

گیشه ، گیشه و گیشه


همانطور که انتظار می‌رفت فیلم تازه مسعود ده‌نمکی به یکی از پرسروصداترین آثار حاضر در جشنواره امسال مبدل شد. ده‌نمکی با تمام فیلم‌هایش جنجال و حاشیه را به همراه داشته و «رسوایی» هم مثل سه‌گانه «اخراجی‌ها» اینگونه شد. چیزی که عجیب به نظر می‌رسید پایین بودن رضایت تماشاگران جشنواره از رسوایی نسبت به پیش‌بینی‌های اولیه بود. سابقه فیلم‌های قبلی ده‌نمکی نشان می‌داد که او می‌تواند گزینه اصلی برای دریافت سیمرغ بهترین فیلم از نگاه تماشاگران باشد ولی در عمل اتفاق دیگری رخ داد و با وجود استقبال گسترده مردم برای تماشای رسوایی آنچه از صندوق‌های آرای مردمی بیرون آمد از عقب افتادن فیلم ده‌نمکی از «حوض‌نقاشی» مازیار میری و «هیس! دخترها فریاد نمی‌زنند» پوران درخشنده حکایت داشت.از سوی دیگر فیلم، توسط برخی از چهره‌های فرهنگی چون صادق کوشکی هم مورد انتقاد قرار گرفت. با این همه رسوایی همچنان مهم‌ترین امید سینمای ایران برای گیشه سال92 است و از همین الان مقدمات اکران نوروزی‌اش آغاز شده است.

داریوش مهرجویی

دم را غنیمت شمر
مهرجویی حتی اگر فیلم‌های ضعیف و پایین‌تر از انتظار بسازد به اعتبار فیلم‌های قبلی‌اش قابل احترام است و شاید بتوان گفت هیچ کارگردانی در سینمای ایران به اندازه مهرجویی فیلم موفق در کارنامه‌اش نداشته و در دوره‌های متفاوت تاریخی همسو با تحولات اجتماعی آثاری ماندگار و درخشان نساخته است. با این همه مهرجویی چندسالی است که دوران افولش را سپری می‌کند؛ اتفاقی که برای بسیاری از سینماگران شاخص جهان نیز پیش آمده و هر کارگردانی ممکن است در مسیر فیلمسازی‌اش دچار فراز و نشیب‌هایی شود. نکته قابل ذکر در مورد مهرجویی این سال‌ها نگاه امیدوارانه و خوش‌بینانه‌اش به زندگی و اجتماع است و نوعی سهل‌گیری به سینمایش راه پیدا کرده که از مضمون فراتر رفته و جزوی از ساختار تکنیکی فیلم‌هایش نیز شده است. به همین دلیل فیلم‌های اخیر مهرجویی خیلی مورد توجه دوستداران آثار گذشته‌اش قرار نمی‌گیرد، هرچند که همین آثار متاخر نیز طرفدارانی دارند. «چه خوبه که برگشتی» فیلم تازه مهرجویی بین علاقه‌مندان این فیلمساز بیشتر حس سرخوردگی ایجاد کرد تا شور و نشاطی که مدنظر سازنده‌اش بود.

هادی مقدم دوست

ساده و بی‌ادعا
هادی مقدم‌دوست امسال با فیلم «سر به مهر» کار مهمی انجام داد. او که سابقه همکاری با حمید نعمت‌الله را در پروژه‌های موفقی مثل بی‌پولی و وضعیت سفید به عنوان نویسنده دارد. این‌بار توانست به‌عنوان کارگردان یک فیلم ساده اما مهم را جلوی دوربین ببرد. مقدم‌دوست نشان داد که می‌شود از نماز صحبت کرد و در دام شعار‌زدگی نیفتاد. البته نعمت‌الله هم در این پروژه به‌عنوان مشاور کارگردان و نویسنده با مقدم‌دوست همراه بود و نمی‌شود حضور او را در موفقیت این فیلم بی‌تأثیر دانست. سر به مهر فیلم قانع‌کننده‌ای بود که جای خالی‌اش در بخش مسابقه حس می‌شد. با این حال می‌توان این فیلم را سرآغاز مسیر کارگردانی کسی دانست که توانسته حرف‌های مهمی را به زبان سینما بیان کند و دچار لکنت نشود.