زمانی که بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر رژیم اسرائیل با آن طراحی مضحک از بمب برای سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل حاضر شد، ادعا کرد که ایران به زودی قادر خواهد بود که به اورانیوم با غنای ۹۰ درصد دست پیدا کرده و این مسئله باعث میشود که ایران تا اواسط سال ۲۰۱۳ میلادی به سلاح هستهای دست پیدا کند. اوباما که اخیرا ادعا کرده ایران هستهای خطری برای اسرائیل و جهان است، به نظر میرسد در جریان دور دوم ریاست جمهوریاش با نتانیاهو هم مسیر است و این علی رغم گزارشهای پیشین مبنی بر اختلاف بین آن دو ست. این دو آگاهانه تصمیم گرفتهاند که تمام گزارشات آژانسهای اطلاعاتی امریکا، دانشمندان هستهای، مشاوران و کارکنان آژانس بین المللی انرژی اتمی را مبنی بر اینکه «تهدید» ایران هستهای امری اغراق شده و سیاسی است، نادیده بگیرند.
همه میدانند که حتی بر اساس برآورد اطلاعات ملی خود واشنگتن، که منعکس کننده ارزیابیهای ۱۶ آژانس جاسوسی امریکا است، ایران اگر هم برنامه تولید سلاح اتمی داشته، آن برنامه را در سال ۲۰۰۳ رها کرده است. حتی علی رغم گزارشهای اخیر سازمان ملل مبنی بر اینکه تهران ذخیره اورانیوم ۲۰ درصد خود را کاهش داده است، نتانیاهو به نادرست بودن اظهارات فریبکارانه خود اذعان نکرده است. هانس بلیکس، رئیس سابق آژانس بین المللی انرژی اتمی ضمن به چالش کشیدن گزارشهای اخیر این آژانس در مورد فعالیتهای هستهای ایران، آژانس بین المللی انرژی اتمی را متهم کرد که به اطلاعات تایید نشدهای که امریکا و اسرائیل در اختیار آن گذاشتهاند، استناد میکند. فلینت لیورت و هیلاری من لیورت، از مقامات سابق امریکا در دولتهای بوش و کلینتون، اخیرا کتابی را تحت عنوان «سفر به تهران» منتشر کرده و در آن اظهار داشتهاند که ایران یک بازیگر منطقی است و مدرکی مبنی بر تلاش این کشور برای دستیابی به سلاح اتمی وجود ندارد.
کلینتون باستین، مدیر سابق برنامه تولید سلاح اتمی امریکا در رابطه با توانایی ایران برای تولید سلاح اتمی گفته است: «تولید نهایی تاسیسات سانتریفیوژهای گاز ایران، اورانیوم با غنای بالای هگزا فلوراید است؛ گازی که نمیتواند برای تولید سلاح مورد استفاده قرار بگیرد. تبدیل این گاز به فلز، تولید اجزا و قطعات و به کار گیری آن در بمبهای انفجاری با استفاده از فناوری پیچیده و خطرناک سالها زمان خواهد برد که این امر بعد از استفاده انحرافی از دست کم ۳ تن اورانیوم با غنای پایین قابل تحقق است.» برآوردهای باستین همسو با گزارشاتی است که نشان میدهد برنامه انرژی هستهای ایران برای مقاصد غیرنظامی است؛ وی در ادامه بر غیر عملی بودن ساخت سلاح از گازهای تولیدی در ایران تاکید کرده و میگوید چنین گازی یک سلاح اتمی به شدت ناکارآمد را ایجاد خواهد کرد.
به نظر میرسد غرب از این حقیقت که حضرت آیت الله خامنهای رهبر معظم ایران بارها علیه تولید سلاح اتمی فتوا صادر کردهاند، چشم پوشی میکند. ملغمهای از هجمه اسلام هراسی، اصرار بر نزدیک شدن تهران به خط قرمز و اطلاع رسانی غلط و گمراه کننده در مورد برنامه انرژی هستهای ایران، وضعیتی را ایجاد کرده که طی آن این کشور به عنوان یک بازیگر خرد گریز جلوه داده میشود. بر اساس اندیشه جریان غالب در غرب، ایران در همان دستهای قرار میگیرد که کره شمالی در آن است و این در حالی است که ایران یک کشور مطیع قانون و یکی از امضا کنندگان پیمان منع گسترش سلاحهای اتمی (انپیتی) است. ایران همچنین ضمن اینکه علنا استفاده از سلاحهای اتمی را محکوم کرده، به طور مداوم با آژانس بین المللی انرژی اتمی همکاری داشته است. با وجود این، میبینیم که این کشور به دلیل جرمی ناکرده و به اتهام داشتن سلاحی که در اختیار ندارد، آماج تحریمهای غیراخلاقی قرار گرفته است.
شدت تحریمهای اقتصادی علیه ایران و اتهامات ساختگی علیه این کشور مبنی بر تلاش برای تولید سلاح اتمی به صورت زنندهای موازی است با حمله به عراق و ویرانی این کشور در جریان دولت بوش. از نگاه نگارنده این مقاله، امریکا به دنبال جنگ نظامی با ایران نیست - چرا که چنین چیزی، حجم عظیمی از تبعات منفی را در پی خواهد داشت که اوباما تمایلی به روبرو شدن با آنها ندارد. چیزی که امریکا به دنبال آن است از بین بردن ارکان جمهوری اسلامی از طریق نابودی اقتصاد این کشور بوسیله تحریمها، تحریک مردم به شورش و سرنگون کردن دولت ایران است. اوباما به دنبال اعمال جنگ با ابزار و روشهای متفاوت است. اظهارات اخیر آیت الله خامنهای، رهبر معظم ایران مبنی بر اینکه امریکا به سوی ملت ایران تفنگی را نشانه گرفته، کاملا صحیح و درست است.
درک اینکه چرا رهبر ایران در مورد آینده مذاکرات با امریکا تردید دارد، مشکل نیست؛ بر اساس آخرین پیشنهادی که به ایران ارائه شده، در صورتی که تهران به طور کامل سایت هستهای فردو را تعطیل کند، امریکا اجازه میدهد که ایران تجارت طلا و دیگر فلزات ارزشمند را از سر بگیرد. با توجه به ماهیت این پیشنهاد و این حقیقت که بر اساس آن ایران باید یکی از مهمترین تاسیسات هستهای خود را تعطیل کرده و در عین حال بیشتر تحریمهای اقتصادی و غیرانسانی پا بر جا بماند، به نظر میرسد این پیشنهاد اساسا و عامدانه با هدف اینکه ایران آن را رد کند، ارائه شد. این بیش از اینکه یک پیشنهاد باشد، یک توهین است. تحریمهای تحت هدایت امریکا امور و معاملات طبقه متوسط ایران را تحت تاثیر خود قرار داده است.
از مغازه داران شهری گرفته تا صاحبان رستوران در مناطق غیرشهری، بسیاری ناچار شدهاند که کسب و کار خود را تعطیل کنند زیرا قادر نیستند از فروش کالاهای وارداتی که با دلار خریداری شده، سود ببرند. کنار گذاشته شدن ایران از نظام بانکی جهان وضعیت را برای دانشجویان ایرانی ساکن خارج که باید برای امرار معاش از خانوادههای خود پول دریافت کنند، بسیار مشکل کرده است. هدف از تحریمها علیه بانک مرکزی ایران نابود کردن اقتصاد صادراتی این کشور است و این مسئله روی زندگی همه از صادرکنندگان نفت گرفته تا قالی بافان و پسته کاران اثر گذاشته است. دولت اوباما تصور میکند با اختلال در وسیله معاش مردم ایران و سنگ اندازی در راه تحصیل آنها، اعتماد عمومی به دولت ایران را کاهش داده و مشروعیت آن را به چالش میکشد.
لازم است که بدانیم هدف از این تحریمها تنها دولت ایران نیست بلکه کل جمعیت این کشور بویژه فقرا و تاجران آن است. روزنامه واشنگتن پست به نقل از یک منبع اطلاعاتی امریکا که نامش فاش نشده، گزارش داده، «علاوه بر فشار مستقیم تحریمها روی رژیم، نظر دیگر این است که این تحریمها باعث ایجاد انزجار و نارضایتی مردم علیه دولت میشود و بدین ترتیب رهبران ایران متوجه میشوند که باید روش خود را تغییر دهند.»
این تحریمها که در حقیقت رجعتی است به دوران سیاستهای خصمانه بوش-چنی، باید بخشی از یک هجمه گستردهتر جهت ایجاد نارضایتی و ناآرامیهای اجتماعی دانسته شوند. امریکا اهداف و سیطره تحریمهای خود را گسترش داده و بخشهای بزرگی از صنایع زیربنایی ایران را هدف قرار داده است و این امر منجر شده که صنعت خودروسازی داخلی ایران با افت روبرو شده و قیمت بسیاری از داروها و تجهیزات پزشکی بیش از دو برابر شود. زندگی بیماران مبتلا به هموفیلی، تالاسمی و سرطان تحت تاثیر این تحریمها قرار گرفته چرا که دسترسی آنها به داروهای حیاتی ساخت خارج بسیار دشوار شده است. در طول دو سال گذشته، قیمت اجناس اغذیه فروشیها و سوپرمارکتها افزایش یافته است. برای اولین بار در تاریخ، یک شبکه یعنی شبکه انگلیسی زبان پرس تیوی هدف تحریم قرار گرفته و پخش آن در غرب ممنوع شده است. آفکام، اداره نظارت بر رسانههای بریتانیا که وابسته به دولت انگلیس است، این تحریم رسانهای را هدایت و آغاز کرد. اتحادیه اروپا نیز علیه محمد سرافراز مدیر پرس تیوی و ۸ مقام دیگر ممنوعیت سفر اعمال کرد.
در حالی که نویسندگان و نظریه پردازان نشریاتی همچون نیویورک تایمز و واشنگتن پست به طور مکرر ایران را به نقض قوانین بین الملل متهم میکنند، اما در مقابل هیچ تمایلی برای انتقاد از امریکا و اسرائیل به دلیل نقض قوانین بین المللی ندارند؛ بویژه نقض اصل ممنوعیت «تهدید یا استفاده از زور» در روابط بین الملل مگر اینکه کشوری مورد حمله قرار گرفته یا اتخاذ چنین سیاستی از سوی شورای امنیت سازمان ملل مجاز دانسته شده باشد. قابل انکار نیست که این نشریات و نویسندگان وابسته به آنها با به چالش نکشیدن روشهای خشونت بار واشنگتن و تل آویو، این سیاستها و دیگر تاکتیکهای تروریستی غرب مانند ترورهای فراقضایی را به صورت ضمنی تایید کردهاند. امریکا و تل آویو با نقض بارز استانداردها و اصول حقوق بین الملل و اصل بنیادین حفاظت از غیرنظامیان، ملت ایران را هدف سیاستها و تاکتیکهای تروریستی قرار دادهاند.
این حقیقت بارها و بارها به اثبات رسیده که ایران به دنبال توسعه اقتصادی، پیشرفت در زمینه فناوری و خودکفایی در تولید سوخت است. ایران همانطور که انپیتی این حق را به این کشور میدهد خواستار سوخت هستهای و آزادی در تولید اورانیوم با غنای ۲۰ درصد برای مقاصد پزشکی و صنعتی است.
تهدیدهای واشنگتن مبنی بر اعمال تحریمهای «ثانویه» علیه کشورهای ثالثی که با جمهوری اسلامی روابط تجاری دارند، حاکی از ذهنیت مافیایی سردمداران امریکاست. واشنگتن اخیرا تهدید کرده که کشور نیازمند به سوخت پاکستان را به دلیل مشارکت در پروژه خط لوله ۷.۵ میلیارد دلاری با ایران مشمول تحریم قرار دهد. پروژهای که با ایجاد ثبات منطقهای و رساندن سوخت به مناطق فقر زده پاکستان طرحی بسیار مثبت و مفید محسوب میشود.
اگر کنگره امریکا به اصرارهای خود مبنی بر لزوم کاهش تجارت چین با ایران ادامه دهد، نظام تحریمهای واشنگتن مضمحل خواهد شد. چین تسلیم چنین مداخله بارزی در امور بازرگانی خود نخواهد شد و واشنگتن نیز در جایگاهی نیست که چین را تحریم کند زیرا این کشور از ایران نفت میخرد و امریکا در این میان نقشی ندارد.
اگر پکن دست واشنگتن را بخواند و تسلیم تهدید و بلوفهای امریکا نشود، دیگر اقتصادهای در حال رشد غیر غربی مانند هند، مالزی و کره جنوبی نیز هراس کمتری از داشتن روابط تجاری با ایران و خرید نفت این کشور نشان خواهند داد. به نظر میرسد واشنگتن قصد دارد با به اسارت گرفتن مردم ایران به تحریمهای خود تا زمانی که دولت این کشور تسلیم شود یا مردم علیه دولت شورش کنند، ادامه دهد. یکی از بهترین نمونهها برای نشان دادن منطق منحرفی که در پشت پرده موضع امریکا در قبال ایران وجود دارد، اظهارات اخیر جو بایدن معاون رئیس جمهور امریکاست که گفت «ما همچنین روشن ساختیم که رهبران ایران نباید مردم خود را در معرض محرومیت اقتصادی قرار دهند.» چنین اظهاراتی حاکی از منطق وارونه سیاست پردازان واشنگتن است؛ سیاست پردازانی که از یک سو ادعاهای اخلاقی دارند و از سوی دیگر علیه مردم ایران به تروریسم و هجمهای اقتصادی و نظامی روی آوردهاند - وضعیت فعلی نمیتواند ادامه پیدا کند.