آژانس جاسوسی آمریکا «سیا» به «کودتای نوژه» امید زیادی بسته بود و آن را ضربه نهایی و قطعی بر پیکر نظام نوپای جمهوری اسلامی میپنداشت و اهمیت آن را بیش از تجاوز نظامی صدام ارزیابی میکرد.
به گفته سران «کودتای نوژه» مدتی بر سر تقدم «کودتای نوژه» یا آغاز جنگ تحمیلی بحث شد و سرانجام، بعد از سفر بنیعامری(از عناصرکودتا) به پاریس در اسفندماه، این طرح (آغاز جنگ تحمیلی) در «تقدم 2» قرار گرفت و «تقدم 1» به کودتا داده شد.
این کودتا، از لحاظ تجهیزات نظامی که قرار بود از داخل و خارج در جریان آن به کار گرفته شود در تاریخ کودتاهای جهان بیسابقه بود و چنان دقیق طرحریزی شده که سیا موفقیت آن را قطعی میدانست. امید به موفقیت کودتا تا بدان حد بود که حتی اعلامیه پیروزی آن نیز آماده شده و خانهای نیز برای انتقال شریعتمداری به تهران اجاره شده بود. شریعتمداری باید در این خانه مستقر میشد و به عنوان «رهبر مذهبی»! کودتا، آن را تأیید میکرد.
یکی از سران کودتا در دادگاه انقلاب، نقش سازمان سیا و ارتجاع عرب و جریانهای سیاسی راست مرتبط با کودتا را چنین توضیح میدهد:
- «دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اولین تماس بین مأمورین «سیا» و یکی از دوستان بنیعامری در اروپا برقرار شد و آنها بنیعامری را در خط بختیار قرار دادند. تمام هماهنگیهای لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام گرفت...هماهنگی بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق توسط نماینده سیا که در دفتر دکتر بختیار در پاریس است انجام میگرفته است. (طبق اظهارنظرهای بنیعامری نه تنها به من بلکه به خیلی از افراد...) تأمین هزینههای مادی چه به صورت مستقیم (احتمالاً) و چه به صورت غیرمستقیم (حتماً) نظیر چک ده میلیون دلاری عربستان سعودی، توسط آمریکا صورت گرفته است...
شناسائی افراد مخالف در کشور یا در خارج از کشور و معرفی آنها به بختیار و تقویت امکانات آنها یا در اختیار گذاردن امکانات لازم به آنها نظیر معرفی پالیزبان که در یکی از دهات عراق مخفی بوده و توسط سازمان جاسوسی اسرائیل شناسائی و معرفی و هماهنگی لازم را بین او و بختیار انجام داده است.... آقای مهندس قاضی در جواب ایشان (در جواب تیمسار محققی) گفتند که ما با روحانیت(!) پیشرفت خوبی داشتهایم و توانستهایم به توافق برسیم، مثلاً با آقای شریعتمداری. با پسر ایشان وارد صحبت شدیم، پسرشان از جانب آقای شریعتمداری قول همهگونه همکاری را دادند. حتی منزلی در حوالی یوسفآباد برای ایشان اجاره کرده و قرار بود که ایشان بلافاصله به تهران منتقل بشوند... تا اینکه زمان به اصطلاح آماده شود، و مکان آماده شود، رادیو تلویزیون تصرف بشود که یا ایشان مستقیماً خودشان از رادیو تلویزیون صحبت بکنند یا اینکه نوار و اعلامیهشان پخش شود و از ایشان کمک گرفته شود.»
کودتاچیان پس از جلب برخی از روحانینمایان «متنفذ» مانند شریعتمداری با استفاده از ده میلیون دلاری که ارتجاع عرب، از طریق سعودی، در اختیار گذارده بود، مخفیانه به جذب نیرو پرداختند.
سران کودتا از طریق بختیار با «کومهله» و «حزب دمکرات» نیز تماس گرفته و بختیار در جریان ملاقاتهای متعدد با قاسملو و عزالدین حسینی موافقت آنها را جلب کرده بود.
کودتاچیان با جریانهای سیاسی دیگر نیز مصالحه کرده بودند:
- «... توضیحی که مهندس قاضی به تیمسار مهدیون و محققی میداد به این ترتیب بود که ما در حال مذاکره با هر دو گروه هستیم، هم مجاهدین و هم فدائیان خلق. میگفت که با فدائیان خلق ما زیاد تمایلی نداریم چون مارکسیست هستند... ولی با مجاهدین خلق نه، صحبت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که در آن روز ازشان بخواهیم که به نفع ما وارد کار نشوند، ما احتیاجی نداریم که آنها به نفع ما وارد عمل بشوند... وی میگفت که ما این قول را از مجاهدین خلق گرفتهایم که آن روز بیطرف بمانند، در عوض اینکه آنروز بیطرف میمانند بهشان قول دادهایم که آزادی فعالیت سیاسی داشته باشند و هر نوع فعالیت سیاسی که بخواهند در نهایت آزادی انجام بدهند.»
«طبق اسناد و مدارکی که به دست آمده، تماسهایی میان کودتاگران و موسی خیابانی صورت گرفته بود و ضمن پیشنهادی که رهبران کودتا به سازمان مجاهدین داده بودند، موافقت شده بود که سازمان مجاهدین در مقابل پستی که به مسعود رجوی واگذار میشود، به نفع کودتاگران از موضعگیری در مقابل عمل کودتا خود را کنار بکشد.»
عملیات کودتا قرار بود به طور هم زمان در تهران و سایر شهرهای بزرگ به اجرا درآید و اماکنی مانند مدرسه فیضیه، اقامتگاه امام، کمیته مرکزی، نخستوزیری، میعادگاههای نماز جمعه و... توسط هواپیماها بمباران شود. بنا بود کودتاگران در این بمباران از بمبهای خوشهای و آتشزا استفاده کنند. آنان در حدود 30 فروند هواپیما، 60 نفر خلبان و حدود 500 نفر افراد فنی و نظامی را برای شرکت در عملیات آماده کرده بودند.
برخی از عناصر دستگیر شده، اهداف تعیین شده برای بمباران در تهران را به این ترتیب نام بردند:
بیت امام در جماران، فرودگاه مهرآباد، مقر نخستوزیری، ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، ستاد مرکزی کمیته انقلاب اسلامی، پادگان ولی عصر (عج)، پادگان امام حسین(ع)، پادگان خلیج، کمیته انقلاب اسلامی منطقه 9، کمیته انقلاب اسلامی منطقه 4، کاخ سعدآباد (چون آنجا را انبار مهمات میدانستند) و پادگان نوجوانان در لویزان.
به گفته همه افراد دستگیر شده از جمله تیمسار محققی، «بیت امام» نخستین و مهمترین هدفی بود که باید بلافاصله بمباران میشد. حمله به بیت امام مرکز ثقل کودتا را تشکیل میداد و به معنای به دست آوردن کلید پیروزی کودتا بود. برای سران کودتا کاملاً مشخص بود تا زمانی که امام زنده است، مردم با یک کلمه ایشان به خیابانها ریخته و عمل کودتا را عقیم خواهند کرد... به همین جهت از بین بردن امام یکی از مهمترین هدفهای کودتا بود و برای اجرای آن بیش از سایر هدفها، هواپیما و مهمات سنگین در نظر گرفته شده بود.
در مورد نقش سازمان «سیا» و سایر کشورهای خارجی در این کودتا، ستوان ناصر رکنی در اعترافاتش میگوید:
- «دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب، اولین تماس بین مأمورین سیا و یکی از دوستان بنیعامری در اروپا برقرار میشود و آنها بنیعامری را با بختیار مرتبط میسازند. تمامی هماهنگیهای لازم بین کشورهای عضو بازار مشترک اروپا و ستاد دکتر بختیار در پاریس از طریق «سیا» انجام میگرفته است. هماهنگی بین اسرائیل و کشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق، توسط نماینده سازمان «سیا» که در دفتر دکتر بختیار در پاریس است انجام میگرفته است.»
«رضا مرزبان» که از عناصر ستاد سیاسی بختیار بوده و در اواسط بهمن ماه 1358 به پاریس عزیمت کرد تا بختیار را در جریان تحولات ایران قرار دهد اظهار میدارد:
- «من از ایشان (بختیار) و جواد خادم خواستم به من نیم ساعت فرصت بدهند تا آنها را از وضع کشور و آنچه از نزدیک شاهد آن بودهام آگاه کنم و سپس شروع کردم به تفسیر دربارهی جو سیاسی موجود مملکت،وضعیت نیروهای سیاسی دستاندرکار مثل حزب جمهوری اسلامی، سازمان مجاهدین خلق، فداییان خلق، حزب توده، سازمان پیکار و گروههای مختلف. سپس به وضعیت پوسیده جبهه ملی و احزاب وابسته به آن پرداختم و اینکه در تهران به کمک دوستان خیلی سعی کردیم یک جبهه ملی فعال و دربرگیرنده نسل جوان ایجاد کنیم اما به هر در که زدیم به سنگ خورد... سپس برای ایشان شرح دادم که مسأله گروگانگیری روی اقتصاد ایران اثر گذاشته و اثراتش در بهار آینده (1359) شدیدتر میشود. به خصوص که کشورهای دوست آمریکا ممکن است عکسالعمل نشان دهند... در مورد پاکسازی در ارتش نیز صحبت کردم و این که ارتش به شدت لطمه خورده است. سپس به وضع عراق پرداختم و این که صدام حسین از قراداد 1975 و شکست 1973 سخت شرمزده است و ممکن است از ضعف ارتش ایران بهرهبرداری کند و ...»
با چنین گزارشی که مرزبان ارایه داد، مسلماً بختیار باید خرسند میشد،زیرا طبق تصویر ارایه شده از وضع داخلی، نظام جمهوری اسلامی هم به اعتبار شرایط حاد داخلی و هم به دلیل مواضع خصمانه غرب و ارتجاع منطقه، بایستی روند فلج شدن را طی کرده و مستعد ضربهپذیری میبود. در پی سفر مرزبان به پاریس و اطلاع بختیار از شرایط تازه کشور، بنی عامری نیز در روز پانزدهم اسفند ایران را به قصد فرانسه ترک کرد. او در پاریس به اعضای ستاد نظامی بختیار یعنی تیمسار امیر فضلی (رییس هواپیمایی ملی در دولت شریف امامی) و سرهنگ بای احمدی و پالیزبان و نیز با خود بختیار، جواد خادم و ... ملاقات و گفتگو کرد.
گزارش بنیعامری از تدارکات فراهم شده در نیروهای مسلح، مکمل تحلیل مرزبان از وضعیت آسیبپذیر جمهوری اسلامی شد و ستاد بختیار را به این نتیجه رساند که در بهار آینده (1359) این «تزلزل» در اوج است و چون از یک سو جمهوری اسلامی در بعد داخلی رو به فرسایش است و در بعد خارجی با فشارهای سنگین سیاسی و اقتصادی ناتو و آمریکا، و خطر نظامی رژیم عراق مواجه است و از سوی دیگر زمینههایی نیز بین برخی از نظامیان و «رجال» سیاسی و تعدادی از روحانیون فراهم آمده، لازم است طرح اول تا نتیجه انجام «کار بزرگ» به بوته تعویق سپرده شود. کم و کیف «کار بزرگ» به واسطه فرار قادسی (از مسؤولین کودتا) از ایران همچنان پوشیده ماند ولی پس از شکست ماجرای طبس و متعاقب ملاقات سفرای آمریکا و انگلیس در پاریس با بختیار برای کودتا، ضربالاجل آن تعیین گردید. البته حق تقدم کودتا نسبت به طرحهای دیگر از قبیل حمله عراق به ایران و تصرف خوزستان و اعلام «ایران آزاد»، پس از مسافرت بنیعامری به پاریس در 15 اسفند 1358، مشخص شده بود. لازم به توضیح است که در تصویب اولویت کودتا نظرات نمایندگان «سیا»ی آمریکا و «موساد» اسرائیل و «استخبارات» عراق نقش مهمی داشت.
وظیفه سه نماینده مذکور به ترتیب عبارت بود از: هماهنگی برنامههای ستاد بختیار با سیاستهای آمریکا، قراردادن تجربیات جنگی برقآسای رژیم اشغالگر قدس و بهرهجویی از نیروهای هوایی در ضربات نخست تهاجم توسط گروه نظامی ستاد، و ایجاد هماهنگی میان ستاد کودتا و نیروهای پالیزبان و طرحهای تجاوزگرانه رژیم عراق.
در مورد دیگر افرادی که در کودتا مشارکت داشتند، در یکی از اسناد محرمانه سپاه پاسداران چنین آمده است:
«آقای مهندس اسفندیار درویش، مشاور صنعتی ریاست جمهوری، به همراه افرادی که از دیدگاه ما کاملاً مشخص میباشند، در کودتای نافرجام نوژه نقش فعال داشته با منوچهر قربانیفر، سرشاخه مالی کودتاچیان همکاری نزدیک دارد و قبل و بعد از کودتا میلیونها تومان پول رد و بدل کرده است. لازم به توضیح است که منوچهر قربانیفر از سال 1974 جزو منابع سری سازمان «سیا» بوده است.
ستوان ناصر رکنی در بخشی از اعترافاتش در مورد رابطه حملات عراق به ایران در بهار سال 1359 با طرح کودتا میگوید:
- «آشنایی کامل آمریکا با امکانات و مشخصات و نارساییهای ارتش ایران باعث میگردید پیشنهادات بنیعامری، مهدیون و محققی به سرعت مورد قبول قرار گرفته و روی آن اقدام لازم به عمل آید. برای روشن شدن مطلب ناچارم یک مسأله را دقیقاً شرح دهم ... محققی و مهدیون نگران این موضوع بودند که چنانچه روابط خصمانه ایران و عراق به حالت عادی تبدیل شود، مهمات سنگین هواپیماها از روی آنها پیاده شده و به انبارها منتقل گردد؛ در نتیجه در روز کودتا، هواپیمای مسلح در اختیار نباشد، و به همین دلیل به حکومت جمهوری اسلامی فرصت مجهز شدن و مقابله داده شود. از این رو به بنیعامری پیشنهاد کردند که از طریق پاریس این مشکل حل شود تا حالت خصمانه هم چنان داغ نگه داشته شود.»
حملات گاه به گاه هوایی یا توپخانه ارتش عراق در بهار سال 1359 (قبل از کودتا)، ناشی از درخواست بنیعامری و هماهنگی نمایندگان «سیا» و «موساد» و عراق بود تا ارتش و نیروی هوایی (ایران) مجبور باشند هواپیماها را در زیر مهمات سنگین نگهدارند.
«کودتای نوژه»، که نمونههای بسیار کوچکتر آن رژیمهای بسیاری را در سراسر جهان سرنگون کرده بود و به جرأت میتوان ادعا کرد که کودتای 28 مرداد 1332 در مقایسه با آن بازی کودکانهای بیش نبود، در تاریخ 18 تیر ماه 1359 خنثی شد. اما «سیا» و «اینتلیجنس سرویس» از این شکست درس نگرفتند و به تلاشهای خود برای اجرای طرحهای براندازی دیگر ادامه دادند. در فاصله شکست «کودتای نوژه» تا «کودتای قطبزاده ـ شریعتمداری» (فروردین 1361)، یعنی در طول 1.5 سال، سه توطئه کودتائی دیگر نیز به سرنوشت «نوژه» دچار شد.
حجتالاسلام ریشهری، رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش، در گزارش مطبوعاتی خود گفت :
- ... اولین گروه براندازی «پارس» بود، که مخفف «پاسداران رژیم سلطنتی» است. دومین گروه براندازی «نمارا» بود و سومین گروه «نیما» نام داشت و چهارمین گروه که آقای قطبزاده نام آن را «نجات انقلاب ایران» گذارده بود. ارتباط تمامی این گروهها با واسطهیابی واسطه به سازمان جاسوسی «سیا» و شیطان بزرگ برمیگردد. طبق مدارکی که در دست است، شخصی بنام آرمین با نام مستعار «آرش» ضمن تماس با خانوادة منحوس پهلوی در مصر و ژنرال علا در آن کشور گروه «پارس» را تشکیل میدهد، که اعضای این گروه حدود یکسال و نیم قبل دستگیر شدند. از اعضای این باند، مهاجری با قطبزاده تماس داشته است. پس از دستگیری این باند، متوجه توطئه باند و شبکه دیگری بنام «نمارا» شدیم. عامل ارتباطی این شبکه پزشکپور بود، که در تماس مستقیم با اسرائیل بود و رهبر آن سرهنگ رضازاده بود. بعد از دستگیری اینها شبکه دیگری بنام «نیما» کشف شد، که حدود یک ماه قبل برادران سپاه موفق به کشف این شبکه و دستگیری اعضایش شدند، که در این رابطه حدود 25 نفر شناسائی و دستگیر شدند. خط ارتباطی این شبکه با سازمان «سیا»، «جبهه ملی» و دکتر منوچهر شایگان بوده است. جالب این است که این افراد حتی کابینه خود را هم تشکیل داده بودند.»
این طرحهای ناموفق کودتائی برای «سیا» هزینههای بسیار سنگینی دربرداشت. در پی چنین شکستهای متوالی بود که «بنیاد هریتج» اعلام داشت:
- «انقلاب ایران خود را مستحکم کرده و مخالفین خود را در هم کوبیده تا حدی که یک انقلاب یا کودتا در آینده نزدیک غیرممکن است.»
پایگاه نوژه : مبدا و محور عملیات
از نظر رهبران کودتا فتح تهران مساوی با پیروزی در سراسر کشور تلقی می شد . آنان با تجربه و تصویری که از چگونگی کودتای 28 مرداد 1332 و پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357 داشتند تصور می کردند که با سقوط تهران مراکز نظامی ـ اداری سایر شهرها با توجه به ضرباتی که همزمان با عملیات تهران توسط شاخه های کودتا در سراسر کشور بر آنها وارد می شد و به تعبیت از تغییر قدرت در مرکز با رهبران کودتا اعلام همبستگی می کنند و مترصد اجرای فرمان های « شورای نظامی » می شوند.
با این تصور طبیعی تر این بود که مبدا و مرکز عملیات کودتا در تهران شناسایی می شد و نه در نزدیکی همدان . البته در طرح اولیه کودتا پایگاه یکم نیروی هوایی در مهرآباد به عنوان مرکز ثقل کودتا انتخاب شده بود. اما بزرگترین نقطه قوت این پایگاه همان امتیازی بود که بزرگترین نقطه ضعف آن نیز محسوب می شد. پایگاه در تهران بود و این امتیاز بزرگی بود. اما این پایگاه در مناطق مسکونی محصور و در دسترس مردم بود و این ضعف بزرگی محسوب می گردید. کودتاگران از این بیم داشتند که در روز عملیات پس از پروازهای نخستین و بمباران اهداف تعیین شده مردم از هر سو به پایگاه هجوم برند و پس از خارج کردن پایگاه از دست محافظین در سطح باندها پراکنده شوند و امکان فرود و صعود را از هواپیماها بگیرند و کودتا با شکست مواجه شوند. لذا آنان درصدد شناسایی پایگاهی برآمدند که:
1 ـ دارای هواپیما باشد .
2 ـ به تهران نزدیک باشد .
3 ـ خارج از شهر باشد .
4 ـ عناصر مستعد و قابل جذب داشته باشد .
5 ـ رهبران عملیات هوایی کودتا حداکثر آشنایی را با پرسنل و امکان آن داشته باشند.
« پایگاه نوژه » در آن زمان و در ارتباط با کودتاگران به دلیل امتیازاتی که داشت برای اهداف کودتا مطلوب تشخیص داده شد :
- اول از نظر داشتن هواپیماهای قابل تجهیز به سلاح سنگین بر پایگاه مهرآباد برتری داشت .
- دوم نزدیک ترین پایگاه به تهران بود.
- سوم در 60 کیلومتری همدان (دور از دسترس مردم ) قرار داشت .
- چهارم تیمسار محققی (او قبلا فرمانده پایگاه یکم مهرآباد بود. اما این به تنهایی برای طرح عملیات هوایی کودتا کافی نبود) تیمسار مهدیون سروان نعمتی سروان ایران نژاد سروان پوررضایی و... در آنجا خدمت کرده و اماکن و پرسنل پایگاه را می شناختند.
طرح اشغال پایگاه نوژه و آغاز عملیات
برای تصرف پایگاه نوژه به عنوان کلید عملیاتی کودتا 12 هدف تعیین شده بود و برای نیل به اهداف تعیین شده 12 تیم مرکز از کلاه سبزهای تیپ نوهد (حدود 100 نفر) 300 تا 400 نفراز فریب خوردگان ایل بختیاری و 12 نفر راهنما (از داخل پایگاه ) درنظر گرفته شده بود. قرار بود با شروع عملیات تسخیر پایگاه نوژه توسط عوامل نفوذی کودتا در مخابرات کلیه ارتباط داخل پایگاه به جز برج کنترل که خود دارای بیسیم بود قطع شود.
پس از تصرف کامل پایگاه نوژه تیمسار محققی برای شروع و رهبری عملیات هوایی در اتاق فرماندهی عملیات هوایی استقرار می یافت و همزمان با استقرار او در پست فرماندهی سروان حمید نعمتی سروان محمد ملک ; سروان کیومرث آبتین و سروان فرخ زاد جهانگیری که هر کدام سرپرست یک تیم بودند آماده به پرواز در آوردن نخستین اسکادران هوایی شامل 16 هواپیما از 53 فروند هواپیمای مجهز به سلاح سنگین که برای عملیات در نظر گرفته شده بود می شدند.
در مجموعه عملیات نظامی کودتا عملیات هوایی در تضمین پیروزی نقش محوری داشت و برگ برنده کودتا محسوب می شد. لذا برای عدم برخورد عملیات هوایی با هر گونه مانع احتمالی باید تا لحظه شروع کودتا اقدامات از هر جهت طبق طرح کودتا پیش می رفت . یکی از نیازهای اساسی این بود که در روز کودتا هواپیماها باید مسلح به سلاح سنگین و آماده پرواز باشند.
وجود جو خصومت میان عراق و ایران می توانست زمینه ساز چنین تمهیدی باشد. ولی تیمسار محققی و مهدیون که بیش از دیگران به عملیات هوایی حساس بودند از این بیم داشتند که مبادا به هر دلیل جو خصمانه میان عراق و ایران کاهش یابد و بر سر راه مسلح شدن هواپیماها اشکال اساسی پیش آید. از این رو از بنی عامری درخواست کردند که موضوع را با ستاد پاریس در میان گذارد تا چاره اندیشی های لازم به عمل آید :
- « محققی و مهدیون نگران این موضوع بودند که چنانچه روابط خصمانه ایران و عراق به حالت عادی تبدیل شود مهمات سنگین هواپیماها از روی آنها پیاده شده و به انبارها منتقل گردد. در نتیجه در روز کودتا هواپیماهای مسلح در اختیار نباشد. در نتیجه به حکومت جمهوری اسلامی فرصت مجهز شدن و مقابله داده شود (مسلح کردن هر هواپیما اگر همه امکانات در اختیار باشد حداقل 2 ساعت زمان می برد) به همین جهت به بنی عامری پیشنهاد کردند که از طریق پاریس این مشکل حل شود تا حالت خصمانه همچنان داغ نگه داشته شود . حملات گاه به گاه هوایی با توپخانه ارتش عراق در بهار سال 59 (قبل از کودتا) ناشی از درخواست بنی عامری و هماهنگی نمایندگان سیا و موساد و عراق بود تا ارتش و نیروی هوایی مجبور باشد هواپیماها را در زیر مهمات سنگین نگه دارد »
پیرو هماهنگی های ایجاد شده بین دوستان تهران و پاریس حملات زمینی و هوایی عراق علیه ایران با نزدیک شدن زمان کودتا گسترش یافت . در مقایسه با 139 حمله ای که عراق در فاصله 1358 1 13 تا 1359 2 31 انجام داد از 1359 3 1 تا 1359 4 19 (آغاز کودتا) 115 حمله هوایی و زمینی به ایران صورت گرفت . در روز 1359 4 18 (روز قبل از کودتا) منطقه باویسی تپه رش پاسگاه شورشیرین و پاسگاه انجیر مورد حمله زمینی و سومار و نخجیر مورد حمله هوایی رژیم عراق قرار گرفت . همچنین در روز 1359 4 19 حوالی سنندج آماج حمله هوایی و ارتفاعات غرب پاوه هدف حمله زمینی قرار گرفت .
قرار بر این بود که در پی حملات هوایی عراق آژیر قرمز پایگاه که در عین حال به معنای رمز عملیات هوایی کودتا بود به صدا در آید و پرسنل هوایی به آماده کردن هواپیماها مشغول شوند. پس از آماده شدن هواپیماها و پس از روشن شدن هوا خلبانان وابسته به کودتا در ظاهر برای حرکت به سمت مرزها و تلافی حملات عراق و در واقع برای حرکت به سوی تهران و بمباران اهداف از پیش تعیین شده از روی باند پرواز می کردند. به جز دو فروند ـ یکی برای تامین پوشش هوایی پایگاه نوژه و دیگری جهت حرکت به دزفول برای تهدید پایگاه وحدتی به پیوستن به عملیات کودتا یا خنثی ماندن در برابر آن ـ بقیه به سمت تهران حرکت می کردند.
نکته قابل تامل در ارتباط با نیروی هوایی این است که این نیرو در دوران انقلاب با میثاق خود با امام در 19 دی ماه 1357 و درگیری با گارد در روزهای 21 و 22 بهمن 1357 در پیروزی انقلاب نقش مهمی ایفا کرد . و حال برای شکست انقلاب زوج « لیبرالیسم » (بختیار) و « فاشیسم » (اویسی ) نیز تمامی امید خود را به نیروی هوایی بسته بودند. چنانکه عراق نیز در حمله به ایران در وهله اول انهدام مراکز هوایی را هدف قرار داد.
اهداف تعیین شده برای بمباران
با رسیدن هواپیماها به تهران نقاط زیر مورد حمله قرار می گرفت:
- بیت امام در جماران
- مهرآباد
- نخست وزیری
- ستاد مرکزی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
- ستاد مرکزی کمیته های انقلاب اسلامی (میدان بهارستان)
- پادگان ولی عصر(عج) (پادگان امام حسین (ع)
- پادگان خلیج (شهید بهشتی)
- کمیته انقلاب اسلامی منطقه 9
- کمیته انقلاب اسلامی منطقه 4
- کاخ سعدآباد (چون آنجا را انبار مهمات می دانستند)
- لویزان (پادگان نوجوانان )
به گفته همه افراد دستگیر شده از جمله تیمسار محققی بیت امام نخستین و مهم ترین هدفی بود که باید بلافاصله بمباران میشد:
« نقاطی که در طرح بود قبل از هر عملیات دیگر منزل امام و بعد زدن باندهای مهرآباد و عبور سوپر سونیک یعنی شکستن دیوار صوتی بر روی تهران و حفظ برتری هوایی از این جهت که پایگاه های دیگر نتوانند بر ضد ما وارد عمل شوند . »
بیت امام نه فقط اولین هدف عملیات هوایی را تشکیل می داد بلکه بمباران آن نیز با سایر اهداف کاملا متفاوت بود . برای این منظور 3 هواپیما به خلبانی سه تن از بهترین خلبانان کودتا در نظر گرفته شده بود . هواپیمای اول به خلبانی سروان نعمتی ماموریت داشت 4 بمب 750 پوندی (شعاع تخریبی از مرکز اصابت 750 فوت ) بر روی هدف رها کند . هواپیمای دوم دو عدد موشک (ماوریک ) (از دقیق ترین موشک ها در زدن اهداف ثابت و متحرک ) شلیک می کرد. جماران تنها هدفی بود که برای حمله به آن از موشک استفاده می شد . و ماموریت هواپیمای سوم پرتاب 4 بمب نفر خوشه ای (هر بمب مرکز از 650 نارنجک تاخیری از صفر تا 30 دقیقه ) بود . پس از پایان بمباران های مکرر و متنوع جماران هواپیمای نعمتی به سمت رادیو و تلویزیون می رفت و دو هواپیمای دیگر محدوده بمباران شده جماران را زیر رگبار مسلسل می گرفتند و چنانچه میزان انهدام را کافی تشخیص نمی دادند از هواپیماهای دیگر کمک می گرفتند. پس از بمباران جماران و بمباران مهرآباد (به جهت سلب قدرت مقابله هوایی از جمهوری اسلامی ) با شکستن دیوار صوتی پیروزی نخستین مرحله کودتا (عملیات هوایی ) به نیروی زمینی اعلام و علامت آغاز مرحله دوم کودتا یعنی تسخیر مراکز زمینی بوسیله قوای مسلح داده می شد.
حمله به بیت امام مرکز ثقل کودتا را تشکیل می داد و به معنای بدست آوردن کلید پیروزی کودتا بود :
- « بر سران کودتا کاملا مشخص بود که تا زمانی که امام زنده است مردم با یک کلمه ایشان به خیابان ها ریخته و عمل کودتا را عقیم خواهند کرد... به همین جهت از بین بردن امام یکی از مهم ترین هدف های کودتا بود و برای اجرای آن بیش از سایر هدف ها هواپیما و مهمات سنگین در نظر گرفته شده بود » .
اهداف تعیین شده برای تسخیر
پس از بمباران های هوایی و شکسته شدن دیوار صوتی در تهران این مراکز باید اشغال می شد :
- رادیو تلویزیون
- فرودگاه مهرآباد
- ستاد نیروی دریایی
- ستاد ارتش جمهوری اسلامی
- پادگان حر
- پادگان قصر
- پادگان جمشیدیه
- زندان اوین .
پس از تسخیر صدا و سیما گروه سیاسی کودتا که قبلا 24 ساعت تمرین کرده بود در آنجا استقرار یافته و فعالیت خود را در جهت تثبیت کودتا آغاز می کرد . سرهنگ ابراهیم تحملی که قبلا 40 ـ50 اطلاعیه تهیه کرده بود از جمله افرادی بود که در رادیو و تلویزیون مستقر می شد تا بر پخش اطلاعیه ها و اعلامیه های کودتا نظارت کند.
کودتاگران در صورتی که از تصرف رادیو و تلویزیون عاجز می ماندند قصد داشتند آن را بمباران کنند تا این رسانه همگانی موثر در بسیج مردم علیه کودتا از دست جمهوری اسلامی خارج بشود.
زندان اوین پس از اشغال بوسیله یک گروه 80 نفره از لشکر 2 با تعدادی تانک و نفربر مورد محافظت قرار می گرفت . هواداران سلطنت بلافاصله مسلح و ضمیمه نیروهای کودتا می شدند همین اقدام در مورد زندان جمشیدیه نیز باید عملی می شد.
عوامل کودتا در قرارگاه نیروی دریایی علاوه بر بازداشت مخالفین در قرارگاه وظیفه داشتند تا ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران را اشغال کنند و « شورای نظامی کودتا » آنجا را مقر فرماندهی خود قرار دهد.
گروه های عملیاتی تا 24 ساعت برنامه داشتند و بعد از آن آزاد بودند تا به ابتکار خود عملیات را پیش برند .
« عواملی در مخابرات بودند که قرار بود هنگام اجرای نقشه (کودتا) تلفن قسمتی از تهران قطع شود » . این عوامل برای نشان دادن توانایی و آمادگی خود در انجام ماموریت محوله در خرداد ماه بیش از 500 دستگاه گوشی تلفن در سطح شهر را قطع کردند .
در سطح شهر تهران نیز باید بین 100 تا 200 نفر از دژبان مرکز تعدادی از لشگرهای 1 و 2 تعدادی از مزدوران سرسپردگان در برخی عشایر ملبس به پوشش نظامی گروه های اوباش مسلح به سلاح سرد و گرم پخش می شدند و با اعمال خشونت و ارعاب مردم سعی در قرق کردن شهر می کردند. همچنین در نظر بود تعدادی غیر نظامی مسلح به اضافه شماری از مامورین ساواک منحله و عده ای تک تیرانداز ماهر و گروه ویژه بنی عامری به نام « گروه نجات گروگان » به دنبال بمباران های هوایی منازل مسکونی و مسئولین جمهوری اسلامی ایران را مورد حمله قرار دهند و در صورت کمترین مقاومت در جا حکم اعدام را اجرا کنند.
در بین کلیه مراکز تعیین شده اشغال رادیو و تلویزیون هدف محوری و گام مکمل بمباران جماران برای تضمین پیروزی کودتا بود. پس از استقرار گروه سیاسی در ساختمان صدا و سیما با پخش برنامه های از پیش تعیین شده در جهت سلب اراده مردم و تخریب روحیه آنان تلاش می شد. باید بطور مداوم خبر بمباران جماران و شهادت حضرت امام پخش می گردید و در حاشیه آن با مارش های نظامی و رعب انگیز اخبار بازداشت و ترور مسئولین جمهوری اسلامی سقوط مراکز نظام یکی پس از دیگری اعلام همبستگی شخصیت ها و گروه ها و مراکز نظامی و... خوانده می شد. در کنار همه این ها باید مکررا پیام شریعتمداری مبنی بر غلط بودن فتاوی امام و تایید کودتا به عنوان « اقتضای مصالح دین و ملت » و دعوت مردم به آرامش و پرهیز از خشونت و .. پخش می شد.
کودتا در شهرستان ها
همزمان با پخش خبر بمباران جماران و دیگر مراکز نظامی و سیاسی و اعلام اسامی مراکز تخلیه شده در شمال غربی و غرب و جنوب و شرق ایران نیروهای زیر وارد عمل می شدند :
در آذربایجان شرقی : بقایای « حزب جمهوری خلق مسلمان » در آذربایجان غربی : صنار و چنگیز مامدی در باختران: پالیزبان در خوزستان : بخشی از لشگر 92 زرهی اهواز به اضافه افراد خودفروخته عشایر به فرماندهی سرهنگ عزیز مرادی در اصفهان و کهکیلویه : دسته هایی از عوامل کودتا در عشایر ایل بختیاری و بویراحمدی در فارس : باند خسرو قشقایی در خراسان : قسمتی از لشکر 77 پیاده مشهد در بلوچستان : سرداران مرتبط با کودتا.
پس از کودتا
1 ـ تثبیت قدرت: پس از تسخیر رادیو و تلویزیون بلافاصله به مدت 3 شبانه روز (72 ساعت ) حکومت نظامی اعلام می شد در این مدت با سه ترفند ارعاب مردم به طرق گوناگون از جمله تیرباران های خیابانی فریب مردم یا تایید کودتا بوسیله روحانیون همراه با کودتا باج دهی به مدافعین انقلاب (اعلام عفو عمومی ) و با تغذیه کودتا از طریق فراخواندن کلیه عناصر اخراجی و فراری به سر کار در اسرع وقت و... قدرت توسط نظامیان مهار می شد . اعلامیه ای که متن آن از پیش آماده شده و تاریخ 1359 4 21 (با احتساب زمان لازم برای تثبیت کودتا و یا احتمال عقب افتادن موعد کودتا) را دارد به عنوان نخستین بیانیه حکومت کودتا چنین بود:
« همقطاران عزیز! ساعت مورد فرا رسید ارتش وطن پرست ایران حکومت پوسیده آخوندها را برچید. کلیه واحدهای ارتش ژاندارمری و شهربانی اعلام همبستگی نمودند. هر گونه مقاومت به شدت سرکوب خواهد شد. آماده اخذ دستورات باشید »
شورای نظامی کشور شاخه سیاسی مصر بود که بختیار 48 ساعت پس از کودتا به ایران بیاید و در پست نخست وزیری مشغول به کار شود . اما بنی عامری که وزن چندانی برای « سیاسیون » قائل نبود تاکید داشت که بختیار نباید زودتر از یک هفته پس از کودتا به ایران بیاید!
کودتای 1359 4 19 چنانکه طراحی شده بود باید به منصه ظهور میرسید:
از نظر ایفای نقش اوباش به نسخه دوم کودتای 28 مرداد 1332 (در قیاس وسیعتر)
از جهت آمادگی برای کشتار میلیونی تالی کودتای 1965 ژنرال سوهارتو علیه سوکارنو . (البته در مقیاس پنج تا ده برابر در کودتای اندونزی بین 500 هزار تا یک میلیون نفر از مردم کشته شدند . در صورتیکه سروان حمید نعمتی به یکی از خلبانان گفته بود : « ما میتوانیم تا پنج میلیون نفر را بکشیم»)
از لحاظ نقش کلیدی عملیات هوایی در عملیات کودتا مهم تر از جنگ 6 روزه اسراییل در سال 1967 (به دلیل نقش اطلاعاتی و مشورتی « موساد » در ستاد پاریس) بود. اما علاوه بر همه اینها آنچه که به این کودتا ویژگی می بخشید بعد « مذهبی » کودتا یا « کودتای مذهبی » شریعتمداری و قمی و زنجانی و روحانی و امثالهم علیه مذهب راستین و اصیل و یورش « اسلام آمریکایی » بر « اسلام ناب محمدی (ص)».
2 ـ دستگیری بنی صدر: بنی صدر در این زمان به عنوان رئیس جمهور قانونی کشور شناخته می شد و هنوز خیانتهای او آشکار نشده بود. بنی صدر ابتدا در لیست کسانی بوده که باید ترور می شد. اما بعدا تصمیم گرفته شد او را دستگیر کنند و از کشتن او صرف نظر شد. نکته قابل توجه اینجاست که کودتاگران چرا از کشتن بنی صدر به عنوان بالاترین مقام اجرایی کشور صرف نظر می شود در صورتیکه افرادی با مسئولیت های به مراتب پایین تر ترور میشوند.
3 ـ کودتا و قدرت های جهانی: «جهت جلوگیری از هرگونه تهاجم احتمالی از طرف شمال کشور نیروی دریایی وظیفه داشت که بلافاصله در صورت مشاهده چنین عملی تنگه هرمز را بسته تا به این وسیله دولت های غربی مجبور به مداخله و معارضه با شوروی شوند. ولی مهندس قادسی با اطمینان خاطر اظهار می داشت که چنین اتفاقی نخواهد افتاد و طبق اظهار دکتر بختیار شوروی در این توافق (انجام کودتا) سهیم است».
در این رابطه در جای دیگر چنین میگوید: «بنی عامری روزی خوشحال و خندان وارد می شود که مژده ! از پاریس خبر داده اند که شما به محض اینکه عملیات را شروع کردید چنانچه تا دو ساعت احساس کردید که در حال شکست هستید یا آمریکا مستقیما وارد عمل خواهد شد و یا قدرت شرق . بنی عامری در منزل نعمتی به وی اطمینان می دهد که شوروی نیز جزو کشورهای مورد توافق است به شرط اینکه استان های شمالی کشور آرام شوند».
افشای کودتا
سه روز مانده به موعد کودتا یکی از خلبانان که برای همکاری انتخاب شده بود، در تهران با سروان حمید نعمتی(از عناصر مؤثر کودتا) ملاقات می کند، حمید نعمتی به او می گوید مأموریت تو بمباران بیت امام(ره) است و ما می توانیم تا 5 میلیون نفر را بکشیم. گویا شگردحمید نعمتی این بود که در نخستین دیدار توجیهی کودتا به خلبانان عضوگیری شده چنین جمله ای را می گفت تا از میزان آمادگی آنها برای شرکت در کودتا و کشتار میلیونی مردم اطلاع یابد. خلبان یاد شده در مقابل نوع مأموریت و وسعت کشتار مردم غافلگیر و مردد شد، اما به دلیل ترس از سران کودتا نمی دانست چه باید کند. وی پس از خروج از خانه حمید نعمتی، تشویش و نگرانی بر او مسلط شده و می خواست موضوع را با کسی در میان بگذارد. آن شب در خانه موضوع کودتا را با برادر و مادرش در میان می گذارد و مادر که به شدت ناراحت شده بود پاسخ داد:
تو نه تنها نباید این کار را بکنی، بلکه باید به انقلابیون خبر دهی و جلوی این کار را بگیری که اگر غیر از این باشد شیرم حلالت نیست.
این سخن مادر موجب شد در نخستین دقایق بامداد چهارشنبه خلبان یاد شده تصمیم خود را بگیرد و با پذیرش احتمال کشته شدن توسط سران کودتا، ماجرای کودتا را افشا کند. او از خانه خارج می شود و پس از پرس و جوها و دوندگی های مختلف، حدود اذان صبح منزل حضرت آیت الله خامنه ای را یافته و خود را به آنجا می رساند.
مقام معظم رهبری این واقعه را چنین تعریف میکنند:
- شبی حدود اذان صبح دیدم که در منزل ما را به شدت می زنند، من رفتم دیدم می گویند یک ارتشی آمده و با شما کار واجب دارد، دیدم یک نفر تکیه داده به دیوار، با حال کسل و آشفته و خسته سرش را فرو برده، گفتم شما با من کار دارید؟ بلند شد و گفت: بله. گفتم: چکار دارید؟ گفت: کار واجبی دارم و فقط به خودتان می گویم... من به حرفش حساس شدم احتمال این بود که سوءنیتی داشته باشد، اما دیدم نمی شود به حرفش گوش نداد. یک جایی گوشه حیاط نشستیم، آثار بیخوابی و خیابانگردی و خستگی و هیجان در او پیدا بود. خلاصه آنچه گفت این بود که در پایگاه همدان اجتماعی تشکیل شده و تصمیمی بر کودتایی گرفته و پولهایی به افراد زیادی داده اند، به خود من هم پول داده اند. قرار است جماران و چند جای دیگر را بمباران کنیم پرسیدم: کی قرار است این کودتا انجام شود، گفت: امشب. من دیدم مسئله خیلی جدی است و باید آن را پیگیری کنم، در این بین این احتمال را می دادم که یک سیاست باشد و بخواهند ما را سرگرم کنند، اما در عین حال اصل قضیه آنقدر مهم بود که با وجود این احتمالات، لازم بود آن را پیگیری کنیم. فردای آن روزمطبوعات نوشتند که "کودتا لو رفت" و این کودتا به نام "احساسات مادری" نام گرفت.
افشاگری دومین نفر
چند ساعت پس از افشای کودتا به وسیله خلبان یاد شده، یکی از درجه داران تیپ 23 نوهد نیز به کمیته مستقر در اداره دوم ستاد مشترک مراجعه می کند و پس از افشای کودتا و اعتراف به اینکه قرار است به همراه عده ای دیگر در براندازی جمهوری اسلامی شرکت کند، یک پاکت حاوی بخشی از طرح عملیات کودتا را در اختیار کمیته فوق قرار می دهد، به این ترتیب به فاصله چند ساعت از سوی 2 عنصر جذب شده به کودتا، اقدام به ضد کودتا تبدیل می شود و انقلاب در برابر خطری که در چند قدمی اش کمین کرده بود آگاه می شود.
این ضد کودتا، گرچه به وسیله 2 فرد که از اقدام یکدیگر بی اطلاع بودند صورت گرفت اما عمل این 2 نفر در واقع ترجمان اراده فرزندان ارتشی یک ملت انقلابی برای دفاع از انقلابشان بود.
آغاز عملیات خنثی سازی
از همان زمان که احتمال وقوع کودتا احساس شده بود، ستادی مرکب از واحدهای اطلاعات سپاه همدان، گروه مهندسی سپاه همدان، انجمن اسلامی نیروی هوایی، تعدادی از پرسنل مؤمن نیروی زمینی و تیپ نوهد به نام "ستاد خنثی سازی کودتا" تشکیل شد، اما این ستاد اطلاعات مؤثر و دقیقی از کودتا در اختیار نداشت، ولی اطلاعات با افشای کودتا توسط خلبان یاد شده و تا حدود کمتری توسط درجه دار تیپ 23 نوهد، در اختیار ستاد خنثی سازی کودتا قرار گرفت و عملاً از عملیات کودتا، توسط این 2 نفر آگاه شدند. با جمع بندی اطلاعات و تکمیل آن و با اطلاعاتی که از قبل جمع آوری شده بود عملیات مقابله با کودتای قریب الوقوع، به سرعت در دو محور پارک لاله و پایگاه شهید نوژه طرح ریزی شد.
پارک لاله محل تجمع 40 تن از خلبانانی بود که قرار بود با اتوبوس به پایگاه هوایی نوژه بروند و به دیگر خلبانان کودتا بپیوندند.
عمده نیروهای به کار گرفته شده برای خنثی سازی کودتا، در پایگاه شهید نوژه متمرکز شد و عملیات مربوط به پایگاه نوژه در 2 قسمت داخل و خارج پایگاه به اجرا گذاشته شد. به این ترتیب همزمان با شروع کودتا، نیروهای انقلاب متشکل از برادران سپاهی و پرسنل متعهد و فداکار نیروی هوایی، وارد عمل شدند و آنچنان درسی به خائنان و اربابان مستکبرشان دادند که برای همیشه در تاریخ انقلاب خواهد درخشید.
امام خمینی(ره) و کودتای نوژه
امام خمینی پس از خنثی سازی کودتا در 20/4/1359 در حسینیه جماران به ایراد سخن پرداختند و در جمع روحانیون و ائمه جماعات تهران فرمودند: توطئه ای که معلوم است چنانچه موفق به کشفش هم نشده بودیم و قیام هم کرده بودند مردم آن را خفه می کردند، این احمق ها نفهمیدند که اگر چنانچه فرضا هم شما از پایگاه همدان پا شده بودید و آمده بودید، فرض کنید چند تا جا هم کوبیده بودید، شما بالاخره باید زمین هم بیایید، یا همان آسمان می مانید، ما از این امور نمی ترسیم.
بنیان گذار انقلاب اسلامی محکم و استوار از کنار توطئه کودتا (که ممکن است هر رهبری را پریشان سازد) می گذرد و آن را در کنار عظمت و قدرت لایزال الهی و نیز وحدت و انسجام ملت ایران، هیچ می داند و شب کودتا علیرغم اطلاع از ماجرا محل سکونت خود را ترک نکردند.
نتیجه
کودتای آمریکایی به اصطلاح"نجات انقلاب ایران" در کنار مداخلات و صدها توطئه سیاسی، نظامی، امنیتی، اقتصادی، فرهنگی و دیپلماتیک دیگر حاکی از خصومت همه جانبه آمریکا نسبت به ملت ایران و انقلاب اسلامی است، مردم انقلابی و خداجوی کشورمان با تمسک به اسلام و ایمان به خداوند، در سایه پیروی از ولایت مطلقه فقیه این توطئه را نیز مانند سایر تهدیدات و فتنه های استکبار جهانی نقش بر آب کرد.
کودتای نوژه اولین حرکت براندازانه مستکبران در مسیر انقلاب اسلامی نبوده و آخرین آن نیز نخواهد بود و نشان می دهد که آمریکا نه تنها تحلیل و شناخت درستی از اوضاع داخلی ایران ندارد بلکه طرح ها و برنامه هایش نیز به تعبیر امام خمینی(ره) احمقانه و بسیار ناشیانه است، اگرچه چنین حرکت هایی ممکن است در برخی کشورها که نه از مشروعیت الهی و نه از مقبولیت مردمی و از سوی دیگر از رهبری هوشمند برخوردار نیستند، توفیقاتی را کسب نمایند، لکن شعار آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند را ملت ایران برای جهانیان اثبات نمودند و کابوس شکست ناپذیری ابرقدرتهای شرق و غرب و صهیونیسم بین الملل را در هم ریختند. این گونه حرکت ها بیانگر این واقعیت است که رابطه با چنین دشمن غداری و مذاکره با او نه تنها قابل اعتماد نیست بلکه فایده ای برای نظام اسلامی ندارد و در عین حال خسارت ها و ضررهای زیادی را نیز برای ملت ایران و نظام اسلامی در پی خواهد داشت.
منبع : کتاب کودتای نوژه موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی