محمدجواد حقشناس همچنین با اشاره به اینکه اصلاحطلبان از حضور خاتمی در انتخابات متضرر میشوند، خاطرنشان کرد: مواضع عسگراولادی درباره وقایع سال 88 هم هوشمندانه، هم سودجویانه و هم مبتنی بر منافع ملی بود. مهمترین اظهارات جواد حق شناس به نقل از ایسنا در زیر آمده است:
- واژههایی مثل «فتنه»، «انحراف» و «اصلاحطلب بدلی» دچار گرفتاری شدهاند. گسترش این واژهها به نفع فضای سیاست کشور نیست. اگر کسی خود را اصلاحطلب میداند باید شاخصهای اصلاحطلبی را بیان کند و این با مشی اصلاحطلبی سازگار نیست که بگوییم اگر کسی مرا قبول نداشت یا با دیدگاههای مورد نظر من همراهی نکرد او اصلاحطلب بدلی است.
- اصلاحطلبان حتی در دوره حاکمیت خود نیز از بعد رسانه دچار مضیقه بودند. اکنون رسانه ملی، روزنامهها و خبرگزاریها در اختیار تشکیلات حکومتی است. در مقابل، اکثر روزنامههای جریان اصلاحطلبی تعطیل شده و حتی اصلاحطلبان امکان حضور 10 دقیقهای در رسانههای عمومی را نداشتند اما تفکر اصلاحطلبی جریان ریشهداری در کشور است و ریشه آن هم به قبل از انقلاب برمیگردد. دولتهای جنگ، سازندگی و اصلاحات وجوه مختلفی از جریان اصلاحطلب بودهاند. شاید در هشت سال اخیر اصلاحطلبان از حاکمیت رانده شدهاند و در اداره کشور حضور نداشتند اما طیف اصلاحطلبی هم در بدنه جامعه و هم در میان نخبگان جایگاه مشخصی دارد. در انتخابات ریاستجمهوری 84 میبینیم که مجموعه سبد رای اصلاحطلبان بیشتر از سبد اصولگرایان بوده است. در انتخابات 88 هم بر طبق نتایج رسمی کف رای اصلاحطلبان 14 میلیون اعلام شد. این بدنه و آرای اصلاحطلبان همچنان وجود دارد و حتی در چهار سال اخیر نیز به دلیل عملکرد نامناسب سیستم اجرایی و مجموعه اصولگرایان به گونهای بوده که ریزشهای جدی از آرای آنها وجود داشته است و بخش بزرگی از این آراء بالقوه در اختیار اصلاحطلبان قرار گرفته است. اصلاحطلبان اگر بتوانند در یک انتخابات رقابتی حضور داشته باشند، قادرند که آرای مردم که دارای قدرت فهم و اندیشه هستند را جذب کنند.
- من اعتقاد ندارم که اگر در مورد نامزدهای انتخابات 88 موضعگیری شود این امر موجب ریزش آرای اصلاحطلبان میشود. من معتقدم که آرای اصلاحطلبان نه تنها در هشت سال اخیر دچار ریزش نشده، بلکه برعکس با نوع عملکرد اصولگرایان در هشت سال اخیر مطمئن هستم آرای اصلاحطلبان کاهش نداشته بلکه افزایش چشمگیری نیز داشته است. اگر انتخابات رقابتی داشته باشیم به خوبی روشن میشود که وضعیت اصلاحطلبان چگونه است.
- این امر بستگی به شرایط دارد و اگر انتخاباتی رقابتی و برابر برگزار شود و اصلاحطلبان بتوانند از گزینه حداکثری خود بهره بگیرند، کف رای اصلاحطلبی در انتخابات 88 را حفظ خواهیم کرد و حتی امکان افزایش و ارتقای آرای اصلاحطلبان وجود دارد.
- محمد خاتمی کسی است که امتحان خود را پس داده است. او کسی است که در کسوت ریاستجمهوری حضور داشته و دارای موقعیتی است که در میان مردم نیاز به تبلیغ ندارد. او هشت سال اداره کشور را بر عهده داشته است. همراهی ایشان با رهبری، قوه قضاییه و مقننه، جایگاه و موقعیت ایشان در منطقه و نظام بینالملل و رفتار ایشان در هشت سال اخیر نشان میدهد که خاتمی بیش از هر چیز به منافع ملی، قانون اساسی و جمهوری اسلامی ایران اعتقاد و پایبندی دارد و هیچ چیزی را با آن عوض نمیکند.
- موفقیت شریعتمداری، کواکبیان و عارف را زیاد نمیدانم اما فکر میکنم که جریان اصلاحطلبی اگر با نامزد حداکثری خود حضور یابد قطعا در مرحله اول انتخابات برنده انتخابات است و اگر این امکان برایش فراهم نشود عملا یک سرمایه ملی از کشور گرفته شده است. من حضور خاتمی را در انتخابات به نفع جریان اصلاحطلبی و خاتمی نمیدانم اما اگر یک پیروز برای حضور خاتمی در انتخابات قائل باشیم آن پیروز جمهوری اسلامی ایران و مردم هستند.
- یعنی اگر خاتمی در انتخابات وارد و پیروز شود، در واقع حاکمیت پیروز میشود؛ قطعا؛ در وهله اول مردم و حاکمیت پیروزند. اگر از حضور خاتمی در انتخابات یک جریان خواسته باشد ضرر کند، آن جریان، جریان اصلاحطلبی و خود خاتمی است.
- پس معتقدید اگر خاتمی بیاید در واقع فداکاری انجام داده است؟؛ تعبیر من همین است و این فقط حرف من نیست؛ این حرف را در بیان عسگراولادی، باهنر و سبحانی که عقلای اصولگراها هستند گفته شده که هر کس این دولت را تحویل بگیرد کار بسیار سختی دارد. سختی عملکرد دولت بعدی مثل جوشکاری در زیر آب است. به نظر من فرقی نمیکند چه کسی رییسجمهور شود؛ هرکس قدرت را تحویل بگیرد کار بسیار سختی در آینده خواهد داشت.
- اگر خود هاشمی در انتخابات شرکت کند این پتانسیل را دارد که بخش عمدهای از آرای اصلاحطلبان از طبقه متوسط و نخبگان را جذب کند اما آرای اصلاحطلبان در طبقات پایین را نمیتوانند به سمت هاشمی گسیل کنند.
- اگر خود خاتمی در انتخابات شرکت کند میتواند 60 درصد آرا را جذب کند اما اگر خاتمی از کسی حمایت کند این حمایت به این معنا نیست که آرایی که خاتمی دارد را میتواند به سمت نفر دیگری گسیل کند. در کشور ما این اتفاق نمیافتد. مردم ما بین خود فرد و بین کسی که مورد حمایت آن فرد است تفاوت قائل میشوند. این به پتانسیل خود فرد در جذب کردن آرا بستگی دارد. ما در کشور، نظام حزبی نداریم بنابراین این خود افراد هستند که میتوانند آرا را جذب کنند.
- خاتمی نیاید اصلاحطلبان ممکن است به سمت اجماع بروند و یک نفر را از میان نامزدها داشته باشند. اگر نامزد حداکثری اصلاحطلبان و نامزد حداکثری دولت که مشایی است شانس حضور در انتخابات را داشته باشند، انتخابات وارد وضعیت سه قطبی میشود که نامزدهای مربوط به جبهه اصولگرایان، اصلاحطلبان و دولت در رقابت نسبتا پایاپایی قرار میگیرند و انتخابات به مرحله دوم کشیده میشود.
- این مشکل به خود اصلاحطلبان مربوط میشود که توانایی کادرسازی ندارند و بین افراد شاخص آنها و سایر افراد فاصله زیادی وجود دارد. این ضعف در کل مجموعه نیروهای سیاسی و هم اصولگرایان وجود دارد. در حال حاضر ما میبینیم که اصولگرایان پانزده نامزد دارند. این بیماری کل جامعه سیاسی ایران است. چون کار تشکیلاتی و حزبی انجام نمیشود پرورش نیروها را نداریم. در جامعه روحانیت مبارز، فاصله آیتالله مهدوی کنی با سایرین بسیار بیشتر از فاصله خاتمی با سایر اصلاحطلبان است.
- عسگراولادی و سایر اصولگرایان خواستند حمایت همهجانبهای که از دولت در سال 84 داشتند و این حمایت هزینههای زیادی را برای جریان اصولگرایی ایجاد کرد را جبران کنند و این بیشتر جبران اتخاذ سیاست اشتباهی بود که در سال 84 و 88 داشتند و اینکه تمام تخممرغهایشان را یک سبد گذاشتند و عملا امروز چیزی برای دفاع ندارند. این موضعگیری به نوعی بازگشت هوشمندانه به منظور نجات خود از راهی است که رفته بودند، اما اگر خوشبینانه نگاه کنیم میتوانیم بگوییم رجحان منافع ملی بر منافع جناحی آنها هم میتواند باشد. این سیاست میتواند موجب بازسازی بخشی از تفکر مردم نسبت به جریان سیاسی آنها شود و از این جهت منعفتطلبانه هم بود. البته موضعگیری عسگراولادی نشان داد که دیدگاهی که مطرح میشود مبتنی بر انصاف، اعتدال و خردورزی است. با اینکه موسوی و کروبی در جریان مخالف آنها قرار داشتند اما وقتی میخواهند درباره آنها قضاوت کنند از مسیر انصاف خارج نمیشوند. یک بازسازی از تصویر عسگراولادی هم در اذهان باقیماند. در کل، این مواضع هم هوشمندانه، هم سودجویانه و هم مبتنی بر منافع ملی بود.
- جایگاه شورای نگهبان روشن است. معیارهایی که مجلس پنجم حاکم کرد نباید تبدیل به یک اصل شود. شورای نگهبان برای اینکه لطمه نخورد باید موقعیت خود را تصحیح کند و از اشتباهاتی که در گذشته کرده است فاصله بگیرد.
- ما به پیام نوروزی رهبری در مورد حماسه سیاسی به شدت اعتقاد داریم. انتخابات میتواند تبدیل به حماسه سیاسی شود و منافع ملی را سامان دهد و زمینهساز عبور کشور از بحرانی شود که در نتیجه فضای پس از انتخابات 88 پیش آمد. انتخابات 92 را فرصتی برای مردم، نظام سیاسی و احزاب و نخبگان میدانم که موجب نزدیکی جریانهای اصلاحطلب و اصولگرا میشوند. من فکر میکنم چه جریان اصولگرا و چه جریان اصلاحطلب بعد از پیروزی در انتخابات برای پیشبرد برنامه خود به همکاری جریانهای دیگر نیاز دارند. من مطمئنم اگر اصلاحطلبان پیروز انتخابات شوند دولت حزبی تشکیل نمیدهند و از تمام نیروهایی که دغدغه مردم و قانون و شاخصههای اصلاحطلبی دارند استفاده میکنند.