تاریخ انتشار: ۲۸ فروردین ۱۳۹۲ - ۰۵:۴۹

محمود پوروهاب: لاستیک، قوطی، دمپایی پاره

ته‌مانده‌ی سیگار

شیشه‌های خالی

کاغذ مچاله

نه، نمی‌توان یافت

توی رودخانه

ذره‌ای زباله

چون که دوست دارند

رود شهرشان را

عاشقانه مردم

دوستی در این‌جا

آن‌قدَر وسیع است

که نمی‌شود گم

دوستی مگر چیست؟

همدلی، محبت

رودخانه، شاعر

شاعر طبیعت

او پیام‌های

دور و دور دارد

طعم برف‌ها را

روح دشت‌ها را

عطر باغ‌ها را

با خودش هزاران

شعر و شور دارد

روی سبزه بنشین

ساعتی کنارش

تا که بشنوی باز

شعر آبدارش

رنگ آسمان است

شیشه‌ی دل او

چند خانواده

فرش پهن کرده

روی ساحل او

منبع: همشهری آنلاین