تاریخ انتشار: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۰۷:۰۶

از گذشته‌های بسیار دور و در طول تاریخ، خلیج‌فارس نه‌تنها بخشی از خاک ایران محسوب می‌شده و حاکمیت آن در دست ایرانی‌ها بوده است بلکه به اذعان تمام منابع تاریخی موجود این پهنه آبی با عناوینی نظیر خلیج‌فارس، خلیج عجم، دریای فارس یا بحر فارس شناخته شده است.

نام «خلیج‌فارس» ازجمله نام‌های تاریخی است که از گذشته بسیار دور تاکنون در اسناد، قراردادها و مکاتبات مورد استفاده همه اقوام و ملت‌‌های دور و نزدیک آن، از فارس ، عرب، ترک و هندی گرفته تا اروپاییان بوده است. از این‌رو خلیج‌فارس به‌عنوان مهم‌ترین گذرگاه نفتی جهان با موقعیت تمدنی ایران پیوندی تنگاتنگ داشته و دارد. با این حال در دهه‌های گذشته برخی از همسایگان در اقدامی که با روح همزیستی مسالمت‌آمیز ملل و فرهنگ‌های منطقه ناسازگار بوده، به جای استفاده از نام معتبر «خلیج‌فارس»، نام‌هایی مجعول را به‌کار گرفته‌اند و بیشتر به‌نظر می‌رسد در جهان عرب، از زمان جمال عبدالناصر، انگلیسی‌ها بانی تبلیغات منفی برای مبارزه با واژه تاریخی و چند هزار ساله خلیج‌فارس بوده‌اند. اما با توجه به اینکه این نام در جغرافیای جهان نامی ثبت شده است از این‌رو ما نیز به بررسی سابقه تاریخی نام خلیج‌فارس می‌پردازیم.

نام خلیج‌فارس پیش از اسلام

ایرانیان در روزگار هخامنشی این دریا را «پارسا درایا» یا دریای پارس می‌خواندند. در کتیبه‌هایی که از داریوش در تنگه هرمز نیز یافت شده، عبارتی پیرامون دریایی که از «پارس‌رود» سرچشمه می‌گرفته است به چشم می‌خورد. در آن زمان تمام سواحل و جزایر خلیج‌فارس تحت نفوذ ایران قرار داشتند و ملوانان ایرانی با کشتی‌های خود در سرتاسر آن با حمایت دولت مقتدر هخامنشی که تمامی کشورهای بزرگ آن زمان را از پای درآورده بود، به سیر و سیاحت مشغول بودند. زمانی که داریوش اول در هند بود (512ق. م) سفاینی ساخت و «اسکیلاس»، دریانورد یونانی را مأمور کرد تا درباره خلیج‌فارس و دریای عمان تحقیق و بررسی کند. این ماموریت اکتشافات جغرافیایی مهمی دربرداشت که در پی آن ایران توانست از طریق بنادر و جزایر خلیج‌فارس با سرزمین‌های دوردست، ازجمله عربستان، هندوستان، چین و آفریقا به تجارت بپردازد. به‌احتمال زیاد می‌توان ادعا کرد که ایران، تا دوران تسلط پرتغالی‌ها بر خلیج‌فارس، چنین وضعیت و نفوذی در منطقه داشته است.

داریوش هخامنشی در سال ٥١٧ پیش از میلاد ، به «مودرایه» (مصر) رفت و به دستور او کانالی از دریای عرب (سرخ) به شاخه‌ای از رود «پی‌رَوَ» (نیل) متصل و راه آبی مهم اقیانوس اریتره (هند) به دریای مغرب (مدیترانه) گشوده شد و «اسکیلاس» دریا‌سالار داریوش، نخستین کسی بود که ناوگان او از دریای پارس (عمان)، عربستان را دور زد و از دریای‌سرخ وارد دریای غرب شد (٢٠٠‌سال قبل از اسکندر). وقتی این آبراهه ایجاد شد به دستور داریوش بر لوحی از سنگ خارای قرمز رنگ به ابعاد ١٧ در ١٦٧‌سانتی‌متر ضمن شرح کانال، نام «دریایی که از پارس بدان روند» نیز نگاشته شد و بدین‌ترتیب نام «دریای پارس» برای نخستین بار ثبت تاریخ شد (حدود ٢٥٠٠سال پیش). یکی از مورخان یونانی به نام آریان که در قرن دوم میلادی می‌زیسته است، در یکی از تالیفات خود که «آنابازیس» یا تاریخ سفرهای جنگی اسکندر نام دارد، ضمن شرح دریانوردی «نئارخوس» که به فرمان اسکندر ماموریت یافته بود که رود سند را تا انتهای خلیج‌فارس سیاحت کند، از خلیج‌فارس به اسم «پرسیکون کا‌ای تاس» نام برده است. استرابن، جغرافی‌دان معروف یونانی که در نیمه دوم قرن اول میلادی می‌زیسته، در کتاب خود به کرات همین نام را در مورد خلیج‌فارس آورده است. بطلمیوس منجم، ریاضی‌دان و جغرافی‌دان معروف حوزه اسکندریه قرن دوم میلادی نیز در اثر معروف خود به نام «مجسطی» از خلیج‌فارس به نام «پرسیکوس سینوس» یاد کرده است. در کتاب‌هایی که به زبان لاتین تالیف شده‌اند اصطلاح مذکور را غالبا «سینوس پرسیکوس» یا «ماره پرسیکوم»، یعنی دریای‌پارس نوشته‌اند.

نام خلیج‌فارس پس از ظهور اسلام

بعد از انقراض ساسانیان، در نتیجه فتوحات سپاهیان اسلام تا تاسیس سلسله آل‌بویه، خلفای بنی‌امیه و بنی‌عباس بر جزایر و سواحل خلیج‌فارس تسلط داشتند. ضمن اینکه تا حدود یک قرن بعد از جنگ نهروان (39هجری)، بحرین، عمان و جزایر دیگر خلیج‌فارس پناهگاه «خوارج» شده بودند. مورخان و جغرافی‌دانان اسلامی در آثار خود از این خلیج به نام «بحر فارس» یا «الخلیج الفارس» یا «خلیج‌فارس» یاد کرده‌اند؛ ازجمله ابن‌فقیه همدانی، ابن‌خردادبه، استخری، مسعودی، ابن‌حوقل، ابن‌بلخی، شریف ادریسی، یاقوت حموی، زکریای قزوینی، حمدالله‌مستوفی، ابن‌بطوطه، حاج‌خلیفه، مقدسی و ابوریحان بیرونی. ابوعلی احمد‌بن‌عمر معروف به ابن‌رسته در کتاب «الاعلاق النفسیه» که در سال ۲۹۰ هجری به رشته تألیف درآورده، تصریح می‌کند: «فاما البحر‌الهندی یخرج منه خلیج الی ناحیه فارس یسمی‌الخلیج‌الفارسی»؛ «اما از دریای هند خلیجی بیرون می‌آید به سمت سرزمین فارس که آن را خلیج‌فارس می‌نامند.» به گفته جرجی زیدان تاریخ‌دان عرب، بحر فارس محدود به آب‌هایی می‌شود که دنیای عرب را دور می‌زند. جرجی زیدان می‌گوید: «بحرفارس - ویراد به عندهم کل البحور المحیطیه ببلاد العرب من مصب ماء دجله فی‌العراق الی ایله فیدخل فیه مانعبر عنه الیوم بخلیج‌فارس و بحرالعرب و خلیج عدن و البحر الاحمر و خلیج العقبه...» ؛ «دریای فارس- نزد آنان مقدم بر همه دریاهایی که سرزمین‌های عرب، از مصب آب دجله گرفته تا ایله را احاطه می‌کند، به‌عنوان دریای فارس تعبیر می‌شده و از آن جمله است آنچه را که ما امروز از آن به «خلیج‌فارس» و دریای عرب و خلیج عدن و دریای سرخ و خلیج عقبه تعبیر می‌کنیم».


محمد عبدالکریم صبحی نیز در کتاب «علم ‌الخرائط» در نقشه‌هایی که با ترجمه عربی نقل کرده است، دریای جنوب ایران را «الخلیج الفارسی» و «بحر فارس» نامیده است. حتی در دوره مغولان که نام بسیاری از مکان‌های جغرافیایی تغییرکرد نام خلیج‌فارس همچنان بدون تغییر باقی ماند که محمد بن قزوینی (674هـ. ق)، شمس‌الدین الانصاری الدمشقی الصوفی (727هـ. ق)، النوبری، حمدالله مستوفی و زیدالدین عمر‌مظفر‌بن‌الوردی (749هـ. ق) و عبدالله کاتب چلبی قسطنطنی(1067هـ. ق)، ازجمله نویسندگانی هستند که در این دوره درباره خلیج‌فارس مطلب نوشته‌اند.

تلاشی واهی برای تغییر نام

درباره نام خلیج‌فارس تا اوایل دهه ۱۹۶۰‌میلادی هیچ‌گونه بحث و جدلی در میان نبوده و در تمام منابع اروپایی، آسیایی، آمریکایی، دانشنامه‌ها و نقشه‌های جغرافیایی این کشورها از خلیج‌فارس در تمام زبان‌ها به همین نام یادشده‌است. اصطلاح مجعول برای خلیج فارس برای نخستین بار در دوره تحت قیمومت شیخ‌نشین‌های خلیج‌فارس توسط کارگزاران انگلیس و به‌طور ویژه از طرف یکی از نمایندگان سیاسی انگلیس مقیم خلیج‌فارس به نام رودریک اوون در کتابی که در سال۱۹۵۸ به کار رفت او نوشته بود: «من در تمام کتب و نقشه‌های جغرافیایی نامی غیر از خلیج‌فارس ندیده بودم ولی در چند سال اقامت در سواحل خلیج‌فارس متوجه شدم که ساکنان ساحل، عرب هستند بنابراین ادب حکم می‌کند که این خلیج را ع‌رب‌ی بنامیم». وی و فرد دیگری به نام سر چارلز بلگریو به قصد تفرقه انداختن بین ایران و کشورهای عرب این موضوع را مطرح کردند.

سر چارلز بلگریو که بیش از ۳۰ سال نماینده سیاسی و کارگزار دولت انگلیس در خلیج‌فارس بود، پس از بازگشت به انگلستان در سال ۱۹۶۶ کتابی درباره سواحل جنوبی خلیج‌فارس منتشر کرد و در آن نوشت که «عرب‌ها ترجیح می‌دهند خلیج‌فارس را خلیج‌ع‌رب‌ی بنامند». بلافاصله پس از انتشار کتاب سرچارلز بلگریو که نام قبلی سواحل جنوبی خلیج‌فارس، یعنی «ساحل دزدان» را روی کتاب خود نهاده بود اصطلاح «الخلیج ال‌ع‌رب‌ی» در مطبوعات کشورهای عربی رواج پیدا کرد و در مکاتبات رسمی به زبان انگلیسی نیز اصطلاح «عربین گلف» جایگزین اصطلاح معمول و رایج قدیمی «پرشین گلف» شد. در 20 سال گذشته، مقالات و کتاب‌هایی که در دفاع از تغییر نام خلیج‌فارس در همین کشورهای تازه تأسیس منتشر شده، بر سه موضوع استوار است:
1)کتابی که همان کارگزار انگلیسی در سال‌۱۷۶۲ نوشته‌است او نوشته که سواحل خلیج‌فارس تابع دولت ایران نیست!
2)کشورهای عربی بیشتر از ایران هستند.
3) فقط ایرانی‌ها آن آبراه را خلیج‌فارس می‌نامند!
اگر‌چه دولت ایران در همان زمان در قبال این عمل واکنش نشان داد و از قبول محموله‌هایی که نام خلیج‌ع‌رب‌ی را به‌خود داشتند خودداری می‌کرد اما دیپلمات بریتانیایی- در راستای سیاست قدیمی «تفرقه بینداز و حکومت کن» کار خود را کرده و اعراب را با واژه تازه‌ای آشنا کرده بود که بیش از پیش به جنگ لفظی عرب و عجم دامن می‌زد، از این‌رو دولت‌های حاشیه خلیج‌فارس تبلیغات سیاسی، مکاتبات دیپلماتیک و محور برنامه‌های آموزشی خود را بر نام خلیج‌ع‌رب‌ی متمرکز کردند. همچنین در سال 1958، سرهنگ عبدالکریم قاسم با کودتایی در عراق به حکومت رسید و پس از مدتی داعیه‌دار رهبری جهان عرب شد ودر راستای چنین اندیشه‌ای از تاکتیک دشمن‌تراشی برای تحریک احساسات عمومی ملی سود جست و برای نخستین بار خلیج‌فارس را به نام جعلی خلیج‌ع‌رب‌ی خواند. قاسم که با این عمل قصد داشت با مطرح کردن ایران به‌عنوان دشمن اصلی اعراب، توجه جهان عرب را از قاهره به بغداد جلب کند و به رهبری خود در جهان عرب دامن زند، با شکست مواجه شد. به شهادت اسنادی که در همان دوران در عراق و حتی از سوی دانشگاه بغداد چاپ و منتشر شد، ‌قاسم حتی نتوانست توجه مقامات رسمی دانشگاهی عراق را نیز به‌خود جلب کند.

واقعیت مطلب این است که خلیج‌فارس یک نام کهن تاریخی است که از بدو تاریخ روی این خلیج گذاشته شده است و انگیزه تلاش حساب شده‌ای که برای تغییر این نام به عمل می‌آید جز ایجاد فتنه و اختلاف بین کشورهای این منطقه نیست. همچنان که ژان ژاک پرینی، نویسنده کتاب خلیج‌فارس اعتراف می‌کند که «ملل و طوایف بسیاری بر کرانه‌های خلیج‌فارس استیلا یافته و فرمانروایی کرده‌اند ولی روزگارشان سپری شده و منقرض شده‌اند. تنها قوم پارس است که با هوش و درایت خود همچنان پا‌برجا زیسته و میراث حاکمیت خود را تاکنون نگهداری کرده است».