شق منفی سیاست زدگی به این معنی است که بخش سیاسی کار به جای اینکه در راستای منافع سیاسی کشور باشد بیشتر جنبه جناحی، حزبی، گروهی و قبیلهای به خود گرفته و به انحراف کشیده میشود.
در این حالت هر اقدام و تصمیمی که صورت میگیرد با ملاحظات سیاسی است که جنبه انحرافی سیاست زدگی بر آن حاکم بوده و حتی ممکن است در مقیاسهای کوچکتری چون مدیریتهای میانی نیز اتفاق افتد.اگر چه دادن وجه قویای از سیاست به اقتصاد بعضا از سوی خیلی از اقتصاددانان زیر سؤال رفته است اما در حالت اول فرض بر این است که در راستای منافع ملی سیاست را به اقتصاد ترجیح دادیم و در حالت دوم منافع و مصالح را به خطر میاندازیم که منافع جریانها، گروهها و حتی در برخی کشورها منافع طبقات اجتماعی را به خطر میاندازیم؛ مثلا جنبش وال استریت سعی کرد شعار سادهای را ترجمان بخشد وآن اینکه «هیأت حاکمه 99درصد و مردم یک درصد از سهم اقتصاد را شامل میشوند».
یعنی جریانات سیاسی که پشت صحنه و در کانونهای قدرت قرار دارند هدایت جریانات را در تولید ملی به سمتی میبرند که منافع اصلی متوجه طیف و جریانی است که از آن بهعنوان یک درصد نام بردند و 99درصدی که باید محور تصمیمگیری و منافع و مصالح ملی باشند در حاشیه هستند.
در کشور خودمان اشکال اصلی ما بعد از جنگ است؛ اینکه خیلی از روسای قوه مجریه باورها و سلایق شخصی خود را بدون اینکه در مسیر جریان کارشناسی و تأیید یک فرایند تخصصی و کارشناسی قرار گیرد اساس تصمیمگیری قرار میدهند. در چنین حالتی ممکن است این باورهای شخصی ریشه در همان جریانات سیاسی و حزبی داشته باشد.
بنابراین این نوع تصمیمگیریها قطعا بازتابی جز اتلاف منابع و عدمتخصیص بهینه منابع ندارد و منافع ملی را به خطر میاندازد.
مثلا در نوسانات نرخ ارز این شائبهوجود داشت که دولت واردات را در مقطعی آزاد یا برعکس متوقف میکند یا نرخ ارز را بالا و پایین میبرد و بعد معلوم میشود خروجی این تصمیم یک فرصت اقتصادی را به یک جریان و طیف مورد نظر برای تأمین منابع و کسب قدرت اقتصادی داده است. این اتفاق مصداق یک نوع سیاسیگرایی در حوزه اقتصاد با ملاحظات صنفی- جناحی است.
یا مثلا ایدهای چون اعطای هزار متر زمین به هر کس در کشور جدا از اینکه یک پدیده کمدی بوده در عین حال این بحث را دنبال میکند که چرا نظام جمهوری اسلامی به چنین انحرافهایی مبتلا میشود و چنین اظهارنظرهایی از مقامات در راس کشور عنوان میشود؟ مگر املاک کشور ملک لاینفک افراد است؟
یا طرحی چون مسکن مهر که درحال حاضر شکست آن به خوبی معلوم است؛ یک ایده شخصی بدون کار کار شناسی بود؛ یک جریان سیاسی قصد داشت با ورود به بحث مسکن اینگونه القا کند که این کار مهم را جریان من انجام داده تا به مقاصد سیاسی خاص خود برسد اما متأسفانه منابع کشور در ذیل اجرای این طرح هدر رفت و این طرح اقتصادی با رویکرد سیاسی منجر به اتلاف منابع بانکها شد و در حال حاضر بانک مسکن در وضعیت مخاطرهانگیزی قرار دارد و این میشود تبعات یک اقتصادی که در بنبست سیاستزدگی است.
* استاد اقتصاد دانشگاه تهران