همشهری آنلاین: صادق زیباکلام معتقد است همه اصلاح‌طلبان اکنون باید پشت سر هاشمی جمع شوند و افرادی مانند خوئینی‌ها، گنجی، عبدی و قوچانی که زمانی به هاشمی لقب «عالی‌جناب سرخ‌پوش» اعطا کردند بزرگترین اشتباه ممکن را مرتکب شدند.

صادق زیباکلام‌ طی روزهایی که صحبت‌هایی در زمینه حضور یافتن و یا حضور نیافتن علی اکبر هاشمی رفسنجانی به عنوان نامزد انتخابات ریاست جمهوری مطرح بود، با قاطعیت از حضور این چهره در انتخابات سخن‌ گفت. مهمترین اظهارات وی به نقل از فارس در زیر آمده است:

  • خودم کسی بودم که بیشترین مقالات، مصاحبه‌ها و مطالب را در رابطه با آمدن هاشمی به عرصه انتخابات یازدهم، ارائه کرده بودم. آنقدر قرص و محکم از آمدن آقای هاشمی گفتم که برای خیلی‌ها باعث تعجب شده بود. در مصاحبه با روزنامه آرمان در 20 اردیبهشت وقتی خبرنگار این روزنامه از من پرسید وقتی همسر آقای هاشمی، از نیامدن آقای هاشمی سخن گفته، فاطمه هاشمی هم بیان کرده که وی نمی‌آید، فائزه هاشمی در این زمینه سکوت کرده، محسن هاشمی گفته بعید است، حسین مرعشی به عنوان دست راست آقای هاشمی اظهار تردید کرده و شما هم گفته‌اید که آخرین بار در تیر سال 88 آقای هاشمی را دیده‌اید، اینک چگونه از آمدن آقای هاشمی تا این اندازه مطمئن هستید و شما دیدید که در بعدازظهر همین روز، آقای هاشمی برای ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم، به وزارت کشور رفت.
  • من در تمام این مدت ضمن اینکه با تمام قدرت می‌گفتم هاشمی می‌آید این موضوع را هم اشاره کرده بودم که با آمدن هاشمی، زلزله‌ای در بین اصولگرایان به وجود می‌آید.
  • اما نکته‌ای که به عنوان یک مسئله اساسی و بنیادی، من از آن غفلت کردم و در هیچ یک از مصاحبه‌هایی که در رابطه با آمدن هاشمی داشتم، به این موضوع اشاره نکردم و حتی به مخیله من هم خطور نکرده بود، آن احساس شور، شعف و روحیه‌ای است که ثبت نام هاشمی در کشور به وجود آورده است.
  • از همه مهم‌تر و شاید باورتان نشود بسیاری پیام فرستادند و گفتند قصد شرکت در انتخابات نداشتیم اما بعد از ثبت نام آقای هاشمی، شور و شعفی در ما به وجود آمده و اکنون تصمیم گرفتیم در انتخابات شرکت کنیم و رای دهیم.
  • مسئله مهم مربوط به مشایی است، داستان مشایی همچنان ادامه دارد و هنوز بسته نشده و ظرف چند روز آینده بسته می‌شود. اگر تایید صلاحیت شود در آن صورت به هاشمی و اصلاح‌طلبان لطمه وارد می‌شود چراکه مشایی آرای خود را از سبد اصلاح‌طلبان می‌گیرد. اصولگرایان به هیچ وجه به مشایی رای نمی‌دهند اما فکر می‌کنم آرایی که هاشمی به خود اختصاص می‌دهد باز هم سبب برنده شدن وی می‌شود.
  • شاید برخی اصولگرایان با دیدگاه آمدن هاشمی، بگویند چه اشکالی دارد مشایی را هم تایید صلاحیت کنیم که در برابر هاشمی و اصلاح‌طلبان قرار گیرد، بعید نیست این فکر به مخیله بسیاری از اصولگرایان خطور کند. ممکن است برای اینکه مانع پیروزی اصلاح‌طلبان و آقای هاشمی شوند، شوخی شوخی اجازه دهند که مشایی وارد عرصه انتخابات شود.
  •  کشورهای غربی، اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها از ورود هاشمی به عرصه انتخابات استقبال کردند، جهان عرب و همینطور کشور‌های حاشیه خلیج فارس هم از این ورود استقبال کردند و هاشمی را به عنوان یک سیاست‌مدار واقع‌بین قبول دارند، به عنوان سیاست‌مداری که به دنبال رویا و صدور انقلاب نیست و واقعیت‌های موجود را می‌بیند، وی را به عنوان رهبری می‌شناسند که نسبت به مذاکرات هسته‌ای ایران تا حدودی می‌تواند این روند را به جلو ببرد، اگر هاشمی رئیس ‌جمهور شود ممکن است سیاست ایران در قبال سوریه و حمایت همه‌جانبه از این کشور، تغییر کند چون آقای هاشمی مخالفت می‌کند که منافع جمهوری اسلامی به کشوری گره زده شود که در حال سقوط است و با حمایت خارجی‌ها اکنون بر سر کار است.
  • یکی از دغدغه‌های آقای هاشمی برای آمدن، همین مسئله بود. احمدی‌نژاد در حالی دولت را تا دو ماه دیگر تحویل می‌دهد که هزاران میلیارد تومان بدهی دارد. احمدی‌نژاد در شرایطی دولت را واگذار می‌کند که ظرف سه سال گذشته، به نزدیک به 74 میلیون ایرانی یارانه 45هزار و 500 تومانی پرداخت می‌کرده و تازه می‌خواسته این مبلغ را به 250 هزار تومان هم برساند که البته نتوانست. شما هیچ کشوری را پیدا نمی‌کنید که به حدود 90 درصد از جمعیت خود، به صورت فله‌ای ماهانه 45 هزار و 500 تومان یارانه پرداخت کند، این کار نمی‌شود.
  • بسیاری از کسانی که این یارانه را دریافت می‌کنند نباید شامل دریافت این مبلغ شوند و بسیاری هم که این مبلغ 45 هزار و 500 تومان ماهانه را می‌گیرند باید مبلغ بیشتری دریافت کنند، اما تقسیم یارانه توسط احمدی‌نژاد به صورت فله‌ای است، به صادق زیباکلام که ماهی سه میلیون تومان از دانشگاه تهران حقوق می‌گیرد هم این یارانه را پرداخت می‌کند و به آن فردی که در نقطه‌ای محروم و با حداقل امکانات زندگی می‌کند هم همین مبلغ را پرداخت می‌کند، هیچ نظامی در دنیا چنین شیوه‌ای ندارد.
  • این ارثیه شوم و مرگباری است که برای دولت هاشمی باقی‌ می‌ماند، اگر هاشمی این سیاست غلط را ادامه دهد و به همه کسانی هم که درآمد بالا دارند یارانه پرداخت کند و تفکیک قائل نشود، این بزرگ‌ترین ستم به عدالت است، اگر هم این یارانه را پرداخت نکند اقشار کم درآمد شروع به ناسزا گفتن به هاشمی می‌کنند.
  • مشکل دیگر هاشمی این است که اصولگرایان، طی هشت سال گذشته کشوری که سرش به تنش بیرزد را باقی نگذاشتند که به دشمن ما تبدیل نشده باشد؛ هاشمی باید تنش‌زایی کند.
  • مشکل بعدی هاشمی، تحریم‌هایی است که پایه‌های اقتصاد ملی را می‌خورند، باید در این مسئله فکری اندیشیده شود. هاشمی باید سرمایه‌هایی که ظرف هشت سال اخیر از کشور رفت و صاحبان این سرمایه‌ها را که در کشورهای مالزی، برزیل، آرژانتین،ترکیه، چین و ... سرمایه‌گذاری کردند را مجاب کند که سرمایه‌های خود را به کشور برگردانند.
  • هاشمی باید با بی‌کاری وحشتناکی که دامن‌گیر جوانان است، مبارزه کند، با فساد، اعتیاد و آمار طلاق که به صورت وحشتناک افزایش یافته.
  • کسانی که وی را عالیجناب سرخ‌پوش یاد می‌کردند امروز به اشتباه هولناک خود پی بردند، اصلاح‌طلبان تندرو مانند اکبر گنجی، عباس عبدی، موسوی خویینی‌ها و محمد قوچانی متوجه شدند ضربه‌ای که به هاشمی وارد می‌کردند به ضرر اصلاحات بود و آنگونه که وی را مورد هجمه قرار دادند اشتباه‌ترین سیاست ممکنه بود و شاخه‌ای را می‌بریدند که خود بر روی آن نشسته بودند. امروز شاهد هستیم که آقای خاتمی رهبری اصلاح‌طلبان، با همه وجود از آقای هاشمی حمایت می‌کند.
  • تفاوت هاشمی با سال 68 این است که متوجه شده مسئله توسعه سیاسی، آزادی و دموکراسی فقط شعارهای زیبایی نیست که داده شود، متوجه شده که آزادی مطبوعات همان اندازه مهم است که اقتصاد آدام اسمیت دارای اهمیت است. هاشمی در سال 68 فقط به اقتصاد آدام اسمیت فکر می‌کرد و امروز متوجه شده نبود زندانی سیاسی، نبود سانسور، آزاد بودن اندیشه‌ها و ... هم علاوه بر اقتصاد آدام اسمیت، برای پیشرفت کشور لازم است.
  • اصلاح‌طلبان تندرو هم متوجه شدند که حمایت از هاشمی، گام برداشتن به سمت دموکراسی است، این افراد متوجه این قضیه شدند که زدن هاشمی منجر به آمدن فردی مانند احمدی‌نژاد می‌شود. همه ما از تجربه دوم خرداد و تجربه هاشمی، درس گرفتیم. متوجه شدیم که باید پشت‌سر هاشمی قرار بگیریم. در عین حال باید به وی کمک کنیم و هاشمی را به سمت گام برداشتن در جهت توسعه سیاسی هل دهیم و نیاییم وی را تخطئه کنیم، اینها همه به زیان دموکراسی است.
  • اصلاح‌طلبان تندرو بعد از تیر 84 بود که متوجه شدند چه اشتباه فاحشی انجام دادند که با زدن هاشمی، ژان ژاک روسو و ماندلا در ایران سر کار نمی‌آید بلکه چند گام به عقب برمی‌داریم.
  • هیچ اشکالی ندارد که فرد 80 ساله به عنوان شیخوخیت جریان اصولگرایی در مسند باشد و این سن بالا فقط زمانی مطرح است که فرد موردنظر در جبهه رقیب باشد اما اگر این فرد در جبهه خودمان باشد، اشکالی ندارد و قابل احترام است. من آرمانگرا نیستم، واقعیت این است که هاشمی 80 سال سن دارد اما ای کاش 2 جین شخصیت مثل آقای هاشمی داشتیم که به صورت بالقوه بتوانند در وضع بحرانی که برای کشور به وجود آوردند، کشور را به سمت بهبود سوق دهد. واقعیت تلخ این است که کسی که می‌تواند ایران را از بحران نجات دهد 80 ساله است و فرد دیگری را نداریم.
  • من فکر نمی‌کنم هاشمی و مشایی با هم هماهنگی داشته باشند. اما بعضی اصولگرایان چنین افکاری دارند که نماد دایی‌جان ناپلئون‌ هستند.
منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها