تاریخ انتشار: ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۲ - ۱۶:۱۵

داود لطف‌الله: قطار، سوت می‌کشد، و می‌خزد به روی ریل

تمام دل شبیه آه

تمام چشم، اشک و سیل

 

قطار می‌برد تو را

به سوی دورتر شدن

قطار خالی از تو باز

غروب می‌رسد به من

 

من و تو مثل این دو خط

همین دو خط زشت و بد

به قلب هم نمی‌رسیم

نمی‌رسیم تا ابد

 

تو با قطار می‌روی

به روی خط آهنی

برو مسافرم، برو

همیشه در دل منی

 

به تو هنوز خیره است

نگاه قلب ساده‌ام

کنار ایستگاه دل

همیشه ایستاده‌ام

 

منبع: همشهری آنلاین