همیشه با پدرم دعوا دارم. او به شلوارم گیر میدهد و میگوید: کمربندت را بالاتر ببند، اما من گوشم بدهکار نیست. من با این سرووضعی که به ظاهرم دادهام، شهرتی در مدرسه برای خودم دست و پا کردهام و بچهمعروف شدهام. دیروز آبتین میخواست مرا با خودش به خرید ببرد تا از سلیقهی من در خرید لباس کمک بگیرد. خب چه چیزی بهتر از این؟ پدرم از مدل شلوار پوشیدن من ایراد میگیرد و به چنین مدی لعنت و نفرین میفرستد، اما نمیداند که من با لباسهایم چه شهرت و اعتباری برای خودم بههم زدهام. من از این شهرت لذت میبرم.
امیرعلی با دستهایش خط ریش عجیب و غریبش را لمس میکند و میگوید، امروز سر امتحان همهی بچهها حواسشان به این خط ریش بود و من هم که زرنگ، اسم آرایشگاه را لو ندادم!
پشت یکی از پلکهای امیرعلی نقش یک پرنده افتاده است! میخواهم اشارهای هم به این نقش بکنم، اما میبینم آویزهای رنگارنگی به کمربندش بسته است. امیرعلی نگاهم را دنبال میکند و دستی به آویزهای کمربند میکشد و میگوید: این ایدهی خودم بود، وقتی دوستانم این آویزها را دیدند، کفشان برید! هرکدام از این آویزها یک معنی دارند...
امیرعلی 17سال دارد، با این حال میگوید او نه تنها در مدرسه، بلکه در کل محلهشان هم مشهور است. او از این شهرت لذت میبرد و میگوید: شهرت، شهرت است دیگر. همه که نباید «استیو جابز» و «بیل گیتس» باشند. منفی و مثبت ندارد. شهرت خیلی لذتبخش است. تا وقتی مشهور نباشید نمیتوانید لذت آن را بچشید!
اولین کسی که قربانی میشود
نگاه امیرعلی و نوجوانانی مانند امیرعلی را به شهرت، با«فرامرز کیانی»، نویسنده، محقق و پژوهشگر فعال در حوزهی کودک و نوجوان در میان میگذاریم. او دربارهی امیرعلی و عشق نوجوانانی مانند او به شهرت میگوید: «نباید هیچ ایرادی به این نوجوان گرفت. طبق تحقیق تازهای که من داشتهام، درصد بسیار زیادی از نوجوانان حتی تا سن 20یا22 سالگی شخصیتی وابسته دارند. آنها تقریباً استقلال کمی هنگام تصمیمگیری دربارهی روش زندگی و آنچه میتوانند باشند و آنچه قرار است باشند، دارند.»
- یعنی علاقهی نوجوانها به شهرت با مراحل شکلگیری شخصیت آنها ارتباط دارد؟
-بله، تمام این حالات برمیگردد به بحران هویت در این سن. نوجوانها خودشان بهتر از هرکسی میدانند که در این سن دوست دارند هرچه زودتر تکلیفشان با خودشان روشن شود و بفهمند کیستند. متأسفانه اکثراً در این بحران، از جامعه الگو میگیرند و از محیطی که در آن در حال رشد هستند. اگر ایدههای بکری به آنها تزریق نشده باشد و تحت یک آموزش درست چه از طرف خانواده و چه از طرف جامعه قرار نگرفته باشند، تصمیمهای غلطی در نحوهی بودن خودشان میگیرند و هویت اشتباهی را برای خود انتخاب میکنند.
- در این میان شهرت چه نقشی دارد؟
- شهرت همیشه به کمک هویت میآید و در تصویری که نوجوان از هویت خودش میخواهد بسازد، او را یاری میکند. اگر یک نوجوان مشهور، در بستر نامناسبی قرار بگیرد، این شهرت به زیانش تمام میشود و برعکس اگر در بستر مناسبی قرار بگیرد این شهرت باعث بالنده شدنش میشود.
امیرعلی راست میگوید، شهرت، شهرت است. اما بستگی دارد که در چه محیطی گریبانگیر نوجوان شود. وقتی امیرعلی پدری دارد که او را بهخاطر نحوهی پوشش مورد عتاب قرار میدهد و در عوض دوستان و همسالانش شیفتهی سر و ظاهر عجیب او هستند، پس این بستر کمک زیادی به او کرده تا روز به روز بیشتر در جهت کسب شهرتی عجیب پیش برود. امروز پشت پلکش را خالکوبی کند و فردا نرمهی گوشش را با طرحی عجیب شکل بدهد. امیرعلی برای اینکه از هویت خودساختهاش در برابر پدرش دفاع کند، به دوستانش پناه آورده است. دوستان او که شاید هرکدام در محدودیت و فضایی بسته نفس میکشند، شیفتهی سرپیچی و نافرمانی او میشوند و آرزوهای خود را در وجود او میبینند. اما در این میان اولین کسی که قربانی میشود امیرعلی است. او از خلاقیت، هیجان و سرکشی طبیعی نوجوانیاش استفادهی درستی نکرده و در بستر نامناسبی همهی اینها را بههم آمیخته و معجون ناهنجاری بر روی خودش پیاده کرده است.
- پس میشود گفت که بهطور کلی علاقهی نوجوانها به شهرت مذموم نیست؟
- بله، من به هیچ عنوان عشق به شهرت را در دوران نوجوانی تقبیح نمیکنم و آن را تلاشی طبیعی برای بازیابی هویت میبینم. من این تلاش را موتور محرکهی یک جامعه میپندارم. شاید انگیزهی کسی برای تبدیل شدن به یک دکتر حسابی یا یک کمالالملک فقط کسب شهرت و عشق به شهرت بوده باشد، اما همین انگیزه باعث شده که او خدمت بزرگی به جامعهاش بکند و به قلهای برسد که برای همه جا ندارد.
در یک جامعهی طبیعی، پدر، فرزند نوجوانش را بهخاطر پوشش مؤاخذه نمیکند. همکلاسیهای این نوجوان هم در انتخاب پوشش آزاد هستند، پس اگر بخواهند میتوانند مثل او یا بهتر از او لباس بپوشند، پس این نوجوان تافتهی جدابافته نیست، شیفتهی شهرتی پوشالی و منحصربهفرد نخواهد شد و فقط تجربه خواهد کرد. او در عمق غرق نمیشود و بعد از هرتجربهای به سطح بازمیگردد و روش تازهای در پیش میگیرد و در نهایت با درایت و تجربه، هویتی ماندگار و عمیق برای خودش پیدا خواهد کرد.