آلبرت دوم، پادشاه بلژیک، تازهترین شاهی است که اعلام کنارهگیری کرده است. وی اعلام کرده روز 30تیر از اریکه سلطنت پایین میآید و جای خود را به شاهزاده فیلیپ ولیعهد 53ساله میدهد. آلبرت دوم که 79ساله است، علت کنارهگیری خود را کهولت سن و ضعف جسمانی بیان کرده است. وی در خلال سلطنت 20ساله خود پادشاه کشوری بود که عملا بین والونیهای فرانسویزبان که در جنوب ساکن هستند و فلمینگهای هلندیزبان که در شمال ثروتمند زندگی میکنند، تقسیم شده است.
وی توانست در این مدت مانند وزنه تعادل عمل کرده و بهرغم اختلافهای شدید بین 2 گروه، ثبات کشور را حفظ کند. اما در سال2010 آلبرت با چالش بزرگی روبهرو شد و آن، بدون دولتماندن کشور بهمدت 541روز بود؛ چون مجلس نتوانست اکثریت لازم را برای ایجاد ائتلاف فراهم کند. در ژانویه 2012، وی اعلام کرد که خانواده سلطنتی دیگر از بودجه دولتی استفاده نمیکند و از پول خود برای اداره کاخهای سلطنتی استفاده میکند. اما شاید بزرگترین مشکل وی مربوط به ادعای زنی به نام دلفین بوئل است که مدعی شده فرزند نامشروع وی است. بوئل به دادگاه شکایت کرده است تا ثابت کند از خون خانواده سلطنتی است. آلبرت هیچ وقت وجود دختری دیگر را نپذیرفته اما اخیرا گفته که در دهه1960، در زندگی زناشویی به مشکل برخورده بود. برخی تحلیلگران معتقدند که استعفای آلبرت از سلطنت بیارتباط با شکایت یادشده نیست. پس از کنارهگیری، دیگر وی از مصونیت قضایی برخوردار نیست و باید در ماههای بعد منتظر جنجال بیشتری در این زمینه بود.
آلبرت کنارهگیری خود را حدودا یک هفته پس از استعفای حمدبنخلیفه آلثانی از امیری قطر اعلام کرد. شیخ حمد 18سال قبل در کودتایی بدون خونریزی پدرش را هنگام مسافرت به اروپا از اریکه سلطنت خلع کرد و خود به جایش نشست. وی برای خود و کشورش مأموریت پیشتازی در جهان عرب قائل بود و به همین علت به سرنگونی قذافی در لیبی کمک کرد و از حامیان پروپا قرص اخوانالمسلمین در مصر بود. اکنون هم دوحه از حامیان مالی و تسلیحاتی طیفی از مخالفان دولت سوریه است. درباره علت کنارهگیری امیر قطر به نفع پسرش شیخ تمیم 33ساله، یک گمانهزنی عمده وجود دارد که به وضعیت جسمانی وی مربوط میشود. در محافل سیاسی منطقه مدتها بود گفته میشد که شیخ حمد 61ساله دچار بیماری کبد است. با این حال، کنارهگیری یک پادشاه در جهان عرب رویدادی بیسابقه است و معمولا پادشاهان و امیران تا دم مرگ از اریکه قدرت پایین نمیآیند و از این نظر کار شیخ حمد کمنظیر بود.
اروپا در اردیبهشت شاهد کنارهگیری یکی دیگر از سلاطین بود. بئاتریکس ملکه هلند به نفع پسرش ویلم الکساندر کنارهگیری کرد و اریکه را به ولیعهد 46ساله سپرد. البته در هلند چنین کاری تعجبآور نبود زیرا مادر و مادربزرگ بئاتریکس هم به همین شکل از سلطنت کنار رفته بودند. اما میان مشاغلی که تنها مرگ نقطه پایان آنها به شمار میرود، کنارهگیری پاپ مسلما یکی از شگفتانگیزترین رخدادها بود. در زمستان سال گذشته، پاپ بندیکت شانزدهم در 86سالگی عطای ردای پاپی را به لقایش بخشید و اعلام کرد که بهدلیل ضعف جسمانی قادر به انجام وظایف مربوط به رهبری کاتولیکهای جهان نیست و از این منصب کناره میگیرد؛ هر چند که تحلیلگران برخی مشکلات مربوط به اداره واتیکان را بیتأثیر در بازنشستگی ناگهانی وی نمیدانستند. اعلام این خبر باعث ناباوری بسیاری شد زیرا تازهترین مورد استعفای پاپ بیش از 6 قرن قبل رخ داده بود و اصولا ذهن مردم با چنین موضوعی آشنا نبود.
بهنظر میرسد مواردی از این دست که شامل کنارهگیری پادشاه، ملکه و پاپ و بازنشستگی پیش از مرگ میشود، نشاندهنده شکلگیری منطق جدیدی است که از امکانپذیربودن کنارهگیری در این قبیل مناصب حکایت میکند. پارهای از تحلیلگران معتقدند که در خلال یکی، 2 دهه گذشته نهاد سلطنت بهگونهای دستخوش تغییر شده که اکنون محبوبیت پادشاه و ملکه بیش از پیش اهمیت پیدا کرده است؛ از این رو، گروهی از پادشاهان و ملکهها به این نتیجه رسیدهاند که بهتر است به جای آنکه تا دم مرگ، از اریکه پایین نیایند، در زمان مناسب از سمت خود کنار روند تا نامی نیک از خود به جا بگذارند. با این حال، هنوز پادشاهان و ملکههایی پیدا میشوند که ظاهرا ترجیح میدهند به سبک نیاکان خود تا دم مرگ سلطنت کنند. خوان کارلوس، پادشاه 75ساله اسپانیا از این دست پادشاهان است که بهرغم بیماریهای فراوان، جنجال و انتشار اخبار مربوط به فساد در خانواده سلطنتی، قصد ندارد از اریکه سلطنت کناره بگیرد. منتقدان میگویند که اسپانیا پس از حدود 40سال سلطنت کارلوس، نیاز به چهرهای جدید دارد. آنان معتقدند که وی به سرعت اعتبار خود را از دست میدهد و مشکل جسمانی هم مزید بر علت است؛ ضمن آنکه فیلیپ ولیعهد آماده نشستن بر اریکه سلطنت است.
همچنین بهنظر میرسد الیزابت ملکه 87ساله انگلیس عزم خود را برای ادامه سلطنت تا دم مرگ جزم کرده است و هیچ قصدی برای پایینآمدن از اریکه سلطنت به نفع ولیعهد خود چارلز که 64ساله است، ندارد. مارگرته دوم، ملکه دانمارک نیز تصریح کرده است که تا دم مرگ سلطنت خواهد کرد. در نروژ و سوئد نیز نشانی از تغییر در خانواده سلطنتی به چشم نمیخورد. روی هم رفته، خانوادههای سلطنتی در کشورهای اروپایی شامل بلژیک، انگلیس، دانمارک، لیختن اشتاین، لوکزامبورگ، موناکو، نروژ، اسپانیا و سوئد سرسخت بودهاند. اعضای این خانوادههای سلطنتی از تغییراتی که باعث شده است اعتماد عمومی به سیاستمداران کاهش یابد، درامان نبوده و آنان نیز زیر ذرهبین قرار داشتهاند. درحالیکه اسپانیا با بحران بیکاری دست و پنجه نرم میکند، انتشار خبر سفر پرهزینه خوان کارلوس به آفریقا برای شکار فیل تأثیر بدی بر وجهه وی گذاشت و او را ناچار از عذرخواهی کرد. روزنامه ال پائیس چندماه پیش نتایج یک نظرسنجی را منتشر کرد که نشان میداد میزان مقبولیت کارلوس برای نخستینبار منفی شده و به منفی 11درصد رسیده است و 53درصد پاسخدهندگان از چگونگی ایفای وظایف وی ناراضی هستند. آن 43درصدی که از وی راضی بودند احتمالا کسانی بودند که نقش وی در ایجاد دمکراسی پس از پایان حکومت دیکتاتوری فرانکو در سال1975 و مداخلهاش برای متوقفکردن کودتا در سال 1981 را به یاد دارند. افزون بر این، همه ماجرای ادامهدار شاهزاده چارلز و دایانا همسرش را بهخاطر دارند که باعث بدنامی خاندان سلطنتی انگلیس شد.
با این حال، طرفداران سلطنت در این کشورها میگویند که بهرغم جنجالها، این نهاد میتواند کانون وحدت ملی در کشور باشد. آنان مادر ویلم الکساندر، ملکه الیزابت و ملکه مارگرته را نماد این کارکرد میدانند. به اعتقاد آنان مشکلاتی که نهاد سلطنت با آن روبهرو است، کمابیش گریبانگیر دیگر نهادها مانند مجلس، رهبران مذهبی، پلیس و بانک شده است. در عوض، جمهوریخواهان خاطرنشان میکنند این نقشی است که سران انتخابی کشورها میتوانند و باید ایفا کنند. بهنظر میرسد در روزگار جدید، از این پس باید منتظر کنارهگیری شاهان و ملکههای بیشتری بود و سلطنت مادام العمر پدیده کمیابتری میشود.