این نظر پیر محمد ملازهی، کارشناس مسائل شبهقاره هند است که تحولات افغانستان را به دقت دنبال میکند. به اعتقاد وی، طالبان به نقشآفرینی خود در افغانستان ادامه خواهد داد، هر چند نمیتواند شرایط را به دوران قبل از اشغال آمریکا بازگرداند. نظرات وی را درباره تحولات اخیر افغانستان میخوانیم.
- به تازگی رابطه بین آمریکا و افغانستان تیره شده و انتقادهای تند و تیزی از هم مطرح میکنند. یکی از مطبوعات آمریکایی نوشت اوباما به خارجکردن تمام نیروهای این کشور از افغانستان فکر میکند. علت این تیرگی روابط چیست؟
تبلیغات در این زمینه بیشتر از واقعیتی است که در پشت پرده وجود دارد. بعد از آنکه طالبان دفتری را با تابلوی « امارت اسلامی افغانستان» و پرچم خود در قطر گشود، کرزی نسبت به اهداف آمریکاییها دچار تردید شد. به تصور وی، آنها دولت افغانستان را دور میزنند و با طالبان معاملهای را علیه منافع دولت مرکزی افغانستان انجام میدهند. از آن زمان، کرزی موضع سختی گرفت؛ یعنی مذاکرات امنیتیای را که در جریان بود، به حالت تعلیق درآورد و گفت در این مذاکرات شرکت نمیکند و شورایعالی صلح به قطر نمیرود. موضع کرزی آمریکاییها را تا حدی زیر فشار قرارداد. اینکه اوباما گفت اگر افغانستان با پیمان امنیتی موافقت نکند، گزینه صفر را مدنظر قرار خواهد داد، برای وارد آوردن فشار بر کرزی بود تا قدری مواضع خود را تعدیل کند. اما این تصور که آمریکاییها پس از هزینهای که در افغانستان کردهاند و کشتههایی که دادهاند و 12سال درگیر بودهاند، بهطور کامل افغانستان را ترک کنند، بهنظر من قدری با واقعیتهایی که در جریان است، همخوانی ندارد. بهنظر میآید که آمریکا در نهایت پیمان امنیتیای را با افغانستان امضا میکند، اما شرایط خاص خود را بر آن اعمال خواهد کرد. نگرانی کرزی این است که از یک طرف آمریکاییها با طالبان معامله کنند و مناطق پشتوننشین را در اختیار آنان بگذارند که این موضوع از نظر دولت مرکزی باعث حکومت دوگانه میشود؛ یعنی یک حکومت در کابل و یک حکومت در مناطق پشتوننشین شرق و جنوب افغانستان و از طرف دیگر اگر آمریکاییها آنگونه که میگویند افغانستان را کلا ترک کنند، امکان بازگشت طالبان به قدرت وجود دارد؛ به این معنا که طالبان به مناطقی که به لحاظ قومی به آن تعلق دارند، قناعت نخواهند کرد و حتی از طریق نظامی یا سیاسی و انتخابات میتوانند به قدرت بازگردند.
بنابراین، کرزی بهدنبال این است که اولا پیمان امنیتیای را با آمریکاییها در شرایطی امضا کند که خودش یا برادرش یا یکی از نزدیکان خویش و خط حاکم که تکنوکراتهای غربگرا هستند، در قدرت باقی بمانند و هم اینکه چند شرط از 6شرطی را که کرزی برای امضای پیمان امنیتی گذاشته است، به آمریکا بقبولاند. البته آمریکاییها این امر را رد کردهاند، زیرا 3، 2 شرط اساسا با قانون اساسی آمریکا سازگاری ندارد؛ ازجمله محاکمه سربازان آمریکاییای که در افغانستان مرتکب جرم شوند در این کشور توسط قوه قضاییه این کشور. آمریکا تحت هیچ شرایطی این را نخواهد پذیرفت. بنابراین آنچه الان شدت گرفتن اختلاف بین کرزی و دولت اوباما بهنظر میرسد، به اعتقاد من بیشتر تبلیغات است، زیرا نوعی دادوستد پشت پرده بین کرزی و آمریکاییها صورت میگیرد. اگر به گزارشی که رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا به سنا داده است و نیز صحبتهای وی در کابل توجه کنید، درمییابید که آمریکا امیدوار است این پیمان ظرف 3یا 4ماه آینده امضا شود و دستکم 9پایگاه را براساس شروطی که خود تعیین میکنند، حفظ کنند. البته برخی شروطی که کرزی تعیین کرده برای آمریکا مسئلهای نیست، مثلا اینکه برای پایگاهها اجاره دهد. به هر حال آمریکاییها هر جا که پایگاه دارند، اجاره میدهند و اینطور نیست که وجهی نپردازند. در نهایت این افغانستان است که کوتاه خواهد آمد، چون میداند اگر آمریکاییها بهطور کامل از افغانستان خارج شوند، امکان بقای این حکومت خیلی ضعیف است، مضافا اینکه جنگ تمام نمیشود و طالبان به سادگی کنار نمیآید و حتی ممکن است گروههای قومی شمالی دست به سلاح ببرند و با طالبان وارد جنگ شوند. از این رو، مصلحت حاکمیت کنونی افغانستان در این است که با آمریکا کنار بیاید.
- اکنون مذاکرات بین طالبان با آمریکا و افغانستان در چه وضعیتی است؟
طالبان پس از فشاری که متحمل شد، دفتر خود را در دوحه تعطیل کرد و این دفتر حالا فعال نیست اما بهنظر میرسد از کانالهای دیگر همچنان صحبتهای پشتپردهای برای بازگشت طالبان به قطر، کوتاهآمدن دولت کرزی از مواضع سرسختانه و مشارکت شورایعالی صلح در مذاکرات در جریان است. فکر میکنم نهایتا کرزی از زاویه دیگری به مذاکرات قطر فکر میکند و آن امر این است که انتظاراتی که وی از آمریکا برای حمایت از کابل در برابر پاکستان دارد، قابل تحقق نیست. سرتاجعزیز، مشاور امنیتی و خارجی نوازشریف اخیرا به کابل رفت و موضع بسیار سختی گرفت، بهطوری که مقامات افغانستان از این امر ناامید شدند که آمریکا برای تغییر مواضع طالبان به پاکستان فشار آورد. حقیقت این است که طالبان دولت کرزی و قانون اساسی افغانستان را به رسمیت نمیشناسد و آمریکاییها را طرف مذاکره خود میداند. تا زمانی که موضع طالبان این باشد، بهنظرم کرزی تمایلی برای شرکت در مذاکرات قطر پیدا نمیکند اما این آخرین موضع کرزی نیست، همچنان که انتظار نمیرود مذاکره نکردن با وی آخرین موضع طالبان باشد.
- طالبان جز پاکستان از حمایت چه کشوری برخوردار است؟
طالبان را یک گروه کوچک تصور نکنید بلکه طالبان یک تفکر است که هم پایگاه قومی میان پشتونها دارد که تعدادشان در منطقه به 42تا 45میلیون نفر میرسد و هم پایگاه ایدئولوژیک، زیرا آنان پیرو مکتب دیوبندی هستند که بزرگترین مکتب در میان اهل سنت است و هم به لحاظ ایدئولوژیک ارتباطاتی با کشورهای عرب حوزه خلیجفارس مانند عربستان سعودی، امارات متحده عربی، کویت و قطر دارند. وقتی مجموعه این عوامل را درنظر میگیریم، میبینیم که موقعیت طالبان بهعنوان تفکری ارزیابی میشود که میان پشتونها و کشورهای عرب منطقه جایگاه دارد.
بهنظرم دولت کرزی دیر یا زود متوجه این واقعیت خواهد شد که نمیتواند با طالبان بهعنوان گروهی شورشی برخورد کند. طالبان نیروی قدرتمندی است که انگیزه مذهبی بالایی دارد. افرادی که عملیات انتحاری انجام میدهند، برای پول و دنیا این کار را نمیکنند بلکه معتقدند وقتی - از دید خودشان- برای هدف مقدسی جهاد میکنند و شهید میشوند، پاداش اخروی دریافت میکنند. بنابراین، به اعتقاد من طالبان را باید بهعنوان یک بازیگر مهم در تحولات آینده افغانستان درنظر بگیریم. البته پاکستان، عربستان و دیگر کشورهای حوزه خلیجفارس اهداف خاص خودشان را در افغانستان دارند. کشورهای عربی علاقهمندند تفکر سلفی وهابی را در میان اهل سنت گسترش دهند. به این دلیل هم امکانات فکری برای طالبان ایجاد میکنند و هم امکانات مالی. این امکانات نه فقط از سوی این دولتها بلکه افراد ثروتمند و مؤسسههای خیریه انجام میشود.
- با روی کار آمدن دولت نواز شریف در پاکستان، آیا تغییری در سیاستهای اسلامآباد در قبال افغانستان رخ خواهد داد؟
پاکستان در موقعیت بسیار دشواری قرار دارد. در محاسبه سود و زیان برای پاکستان، رشد عناصر افراطی دارای تفکر طالبانی یا سلفی وهابی به زیان دولت این کشور است. اکنون ارتش با تحریک طالبان درگیر و موضعی بسیار شکننده پیدا کرده است، بهطوری که برخی معتقدند پاکستان را باید در زمره کشورهای ورشکسته به شمار آورد. بنابراین پاکستانیها بیمیل نیستند که تغییر محسوسی در سیاستهای خود در قبال افغانستان و حتی هند بدهند و سیاست واقعبینانهتری را در قبال این دوکشور در پیش بگیرند. اما باید درنظر داشت که این دولت حزبی در پاکستان نیست که سیاست راهبردی کشور را طراحی و پیگیری میکند بلکه این ارتش بهخصوص هسته مرکزی آن که به ایاسای مشهور است تصمیم میگیرد چه سیاستهایی را در قبال افغانستان و هند پیگیری کند. از سال1947 که پاکستان از هند جدا شد، فلسفه ارتش این کشور یک فلسفه جهادی است که تا به حال 2کارکرد داشته است؛ اول اینکه کشمیر را از هند جدا و به پاکستان متصل کند. بخشی از نیروهایی که به این منظور تربیت کرده است مانند لشکر طیبه، حزب مجاهدین و گروههای کشمیری در پی تجزیه کشمیر از هند و انضمام آن بودهاند. کارکرد دوم آن در افغانستان و تربیت نیروهای جهادگر است که بتوانند شرایطی را در این کشور ایجاد کنند که یک قدرت کاملا هماهنگ با پاکستان در کابل روی کار بیاید. به باور من اکنون 2دیدگاه در پاکستان وجود دارد؛ نخست اینکه دولت حزبی میتواند نفوذ پاکستان را در افغانستان حفظ کند، اما این نفوذ سیاسی از طریق سیاسی بهدست میآید. دوم دیدگاه ارتش است که معتقد است همچنان باید فشار نظامی را حفظ کند تا به اهداف راهبردی در افغانستان دست یابد و حکومت دستنشاندهای را در کابل حاکم کند.
- آمریکا همانطور که از مدتی قبل اعلام کرده است، قصد دارد سال آینده بیشتر نیروهای خود را از افغانستان خارج کند. این در حالی است که جنگ افغانستان کاملا نیمهتمام بهنظر میرسد. افغانستان امروز با افغانستان یک دهه قبل چه تفاوتی دارد؟
قضاوت واقعا خیلی دشوار است. اگر واقعبینانهتر و بدون پیشداوری نگاه کنیم، حکومتی که اکنون در کابل سر کار است و نسل تکنوکراتی که در این مدت رشد کرده و خیلی چیزهای دیگری که در افغانستان نشدنی مینمود، شکل گرفته است. ما با قشر روشنفکر دانشگاهی و قشری از زنان تحصیلکرده روبهرو هستیم که در حال رشد هستند و مطالبات خاص خود را دارند. همچنین با قشری از جوامع قومی روبهرو هستیم - البته منهای پشتونها - که کاملا به حق و حقوق خودشان واقف شدهاند و میتوانند از این به بعد بهعنوان یک بخش از قومیتها بهدنبال حقوق خود بروند.
با قانون اساسی روبهرو هستیم که برای نخستین بار، شیعه را در افغانستان به رسمیت شناخته و در قانون معین شده است که معاون دوم رئیسجمهور، باید شیعهمذهب باشد. به هر حال اینها تغییراتی است که در افغانستان روی دادهاست. البته باید به این نکته توجه داشت که دخالت نظامی خسارت بالایی را هم به همراه داشته و کشتهها زیاد است اما فکر میکنم اگر نقاط ضعف و قوت را در کنار هم ببینیم، آمریکاییها توانستهاند تفکر آزادی مطبوعات، حقوق زنان و رشد فکری جوامع قومی را تا حدودی تثبیت کنند، بهگونهای که اگر طالبان یا هر گروه دیگری از پشتونها به قدرت بازگردد، نخواهد توانست به سادگی آنها را نادیده بگیرد و شرایط را به دوره پیش از اشغال برگرداند.