«... وارد برج که شدم، زیاد از لابی درندشت و نقاشیهای قهوهای و کرمیرنگ روی دیوارها خوشم نیامد. مردی با یونیفورم آبیرنگ، انگار انتظارم را میکشید. روی سینهاش اتیکت نسبتا بزرگی نصب شده بود که اسم برج(به انگلیسی) روی آن خودنمایی میکرد.
سراغ رئیس برج را از او گرفتم. «برای خرید آمدید؟» و من از این بازی خوشم آمد: «بله!»
حالا وضعیت عوض شده بود. مشتریای بودم که تعریف این برج را از دوستان مایهدارم شنیده و سر از پا نشناخته، خودم را رسانده بودم تا مبادا واحدی گیرم نیاید. آدرس و شماره تماس آقایی را داد که رئیس، سازنده و مسئول فروش برج بود. به آدرس نگاه کردم؛ مشاور املاکی در همان نزدیکیها بود.
با اعتماد به نفس عجیبی وارد بنگاه مسکن شدم و خواستم واحدهای برج را نشانم بدهند؛ برجی که واحدهای طبقه اولش با پایه هر متر 5/4میلیون تومان معامله میشد و به ازای هر طبقه بالاتر، 2درصد به قیمت هر متر اضافه میشد.
7000متر مربع زیربنای برج و 5000 متر مربع مشائات، از این برج و حواشیاش یک رویا ساخته است؛ 33طبقه که حتی طبقه اول آن نیز به دلیل ساختهشدن در ارتفاعی به اندازه 6طبقه بالای زمین، نمای تمام تهران را دارد. این برج یک مجموعه ورزشی را در کنار خود دارد که شامل استخر، سونا، جکوزی، زمین پیادهروی، زمین تنیس و زمین اسکواش میشود. در بالای این برج، 3 تیپ پنتهاوس وجود دارد که بزرگترین آن 1700متر مربع است؛ یعنی 400متر مربع بزرگتر از گرانترین پنتهاوس دنیا در نیویورک.
این برج 2 سالن اجتماعات و 130 پارکینگ برای مهمانها دارد و به هر واحد نیز تا سقف 6 پارکینگ و 6 خط تلفن اختصاص پیدا میکند که یکی از آنها سانترال است.
شومینههای استیل ساخت انگلیس، کلیدهای برق ساخت آلمان و کابینتهای قراردادی با ست و امدیاف چشمت را درمیآورد و وقتی به حمام وارد میشوی، وانهای جکوزیدار حال و هوایت را عوض میکند.
یک لابی شیشهای، ساکنان این برج را به مجموعه ورزشی راهنمایی میکند و 4 آسانسور که دو تا از آنها آکواریومی است. با این 2 آسانسور، دیدن نمای غرب تهران برایت میسر میشود. پنتهاوس 1700 متری این برج را خانم و آقای مسنی خریدهاند که به تعداد فرزندانشان نیز واحد در این برج معامله کردهاند.
این برج گرانترین برج الهیه و طبیعتا تهران و طبیعیتر، ایران است. دیدار از واحدهای 192 متری و 305 متری طبقه 16 خوابت را به چیزی در مایههای هفت پادشاه تبدیل میکند و نمیدانی با این بیپولی، اسمش را باید «رؤیا» بگذاری یا «کابوس».
زیر شیروانی یا پشت انبار
وقتی بچهتر بودم با نوار قصههایی سر میکردم که من را به حال و هوای عجیبی میبرد؛ «جن پینهدوز»، «پینوکیو»، «سیندرلا» و «گربههای اشرافی». این آخری خیلی دوستداشتنی بود؛ یک مشت گربه لوس و بامزه که وارث مال و منال خانم ادلا بودند.
این گربههای اشرافی به خاطر بدجنسی خدمتکار خانم ادلا، از خانه رانده شدند و با گربههای بیپول و خیابانی حشر و نشر پیدا کردند؛ گربههایی که برای گربههای اشرافی میخواندند: «...جامون همیشه پناه دیوار... زیر شیروونی یا پشت انبار... هیچکس به ماها غذا نمیده... جای گرم و نرم و آب نمیده... متحد بشیم بهتره والا... با هم رفیق بشیم بهتره والا...».
آن سالها که من «گربههای اشرافی» را با جان و دل گوش میکردم، «شیروانی» به انباریها یا اتاقکهایی گفته میشد که زیر سقف خانهها قرار داشت و به دلیل اینکه با پلههای زیاد از طبقات اصلی ساختمان جدا میشد، گاهی به عنوان محل اقامت خدمتکاران هم مورد استفاده قرار میگرفت.
ما پای خیلی از داستانها و فیلمها و کارتونها به خاطر زندگی شخصیت اصلی و بدبخت آن در زیر شیروانی سرد و نمور گریه کردیم، غافل از اینکه چند سال بعد برای خریدن یکی از این شیروانیها باید نقرهداغ شویم!
جادوی خانه نقاشی
از اواسط قرن19، آپارتمانهای ساختهشده در دنیا بلند و بلندتر شدند و امکان نصب آسانسور در همه آنها فراهم شد. همین قضیه باعث شد که طبقات بالاتر با دید متفاوتی که داشتند به ملکهایی گران تبدیل شوند. کمکم ماهیت «طبقه آخر» عوض شد و شیروانیها با نام جدید و خوشگل «پنتهاوس»، وارد ادبیات مسکونی شدند.
حالا دیگر از سردی و نمناکی و حتی موشهای گنده در این شیروانیهای جدید خبری نبود. سقفهای بلند، شومینههای زیبا و شیشهکاریهای منحصربهفرد، به بخشهای جدانشدنی پنتهاوسها تبدیل شدند. این پنتهاوسها با لوکسترین وسایل مبله میشدند و پشتبامی را به صاحبانشان ارزانی میکردند که این روزها در شهرهای بزرگ به سختی پیدا میشود.
خدمتکاران هنوز هم در شیروانیها به سر میبرند با این تفاوت که آنجا دیگر خوابگاهشان نیست بلکه محل کار کردن و پذیرایی از خانم و آقای خانه است.
داشتن نمای یک شهر بزرگ زیر پا، رؤیایی است که امروزه دل خیلیها را برده. این روزها زندگی در پنتهاوسها به قدری حسادتبرانگیز و جادویی است که حتی در این مورد، کتاب نیز نوشته شده است. «زندگی در پنتهاوسها» عنوان کتابی از جاناتان بل است که بالای برج زندگیکردن را زندگی در دنیایی متفاوت با چشماندازهایی بینظیر میداند.
رویای داشتن چشمانداز وسیع و زیبا تنها دلیل محبوبیت پنتهاوسها نیست. در اصل این ملکها از قانون «کم باش، عزیز باش» پیروی میکنند. تعداد موارد فروش پنتهاوسها کم است و اگر یکی از آنها را از دست بدهی خیلی دیر میتوانی یکی دیگر، جایگزینش کنی؛ در صورتی که در برجی با 100واحد مسکونی اگر برای خرید یکی از واحدها به توافق نرسی، گزینههای زیاد دیگری در همان برج برایت وجود دارد.
از طرف دیگر دارندگان پنتهاوسها بهراحتی آن را از دست نمیدهند و اگر شما روزی به اندازه کافی پولدار باشید، خیلی طول میکشد تا بتوانید مخ کسی را که پنتهاوسش را پسندیدهاید، بزنید.
بعضی کارشناسان معتقدند که نام این خانهها در اصل «پینتهاوس» بوده به این قرینه که در فرانسه قدیم، نقاشان به سراغ خرید این ملکها میرفتهاند زیرا از نور و نمای بسیار خوبی برخوردار بوده و در اصل جان میداده برای نقاشیکشیدن و حس گرفتن که به همین دلیل هم به «خانه نقاشی» معروف بودهاند.مدت زیادی از زمانی که پنتهاوسها جذابیت و خواهان زیادی نداشتند، نمیگذرد.
کسی حاضر نبود برای خرید یک پنتهاوس منتظر بماند در حالی که الان مردی مجرد و بازنشسته برای خرید «آخرین و بهترین خانه زندگیاش» مدتهاست که منتظر پایان ساخت بهترین پنتهاوس سانفرانسیسکو است. حالا دیگر خیلیها معتقدند که بهترین خانه، یک پنتهاوس است و نه ملکی دیگر.
ژانگولرهای عجیب
برجهایی که راه و بیراه گوشه و کنار دنیا ساخته میشوند روز به روز قد میکشند و کشورها در ساختن برجهای بلندتر با هم رقابت زیادی دارند. برجهای مسکونی با توجه به تراکم جمعیت در کلانشهرها ساخته شدند و رفتهرفته خیلی از آدمها، برج را بر خیلی از ملکهای دیگر ترجیح دادند.
واحدهای برجها با استقبال خوبی از طرف خریداران مواجه شدند و پنتهاوسها نیز به تبع این امر روز به روز محبوبتر و گرانتر شدند. تهران ما هم برج و باروهای خودش را دارد. از دامنههای البرز و منطقه سرسبز نیاوران و الهیه و محمودیه و زعفرانیه گرفته تا حاشیه اتوبان کردستان، پر از برجهای کوتاه و بلندی است که با قیمتهای مختلف جیب خریداران را خالی میکنند. برجهای الهیه و فرشته در این میان از شهرت بخصوصی برخوردارند.
دلیل این شهرت شاید آب و هوای خوب و نیز سطح مالی ساکنان و نیز وجود امکانات زیاد و بوتیکها و پاتوقهای لوکس و شیکی است که سرتاسر این منطقه را تسخیر کردهاند.
این برجها با قیمتهای بالایی معامله میشوند و سازندگان آنها هر روز در پی افزودن امکانات ویژه و ژانگولرهای عجیب و غریب به ملکهایشان هستند تا بتوانند در گردونه رقابت مسکنهای شیکوپیک، نبض فروش را در دست بگیرند. سرمایهداران یا به قول خودمان «مایهدارها»ی ایرانی این روزها بدشان نمیآید در محیطی شیک و آرام با چشماندازی خوشگل به نام «پنتهاوس» زندگی کنند. دیدن تهران از بالا، شاید شمردن پولها را راحتتر میکند.
عموما پنتهاوسها در ایران با ویژگیهای منحصربهفرد خود و عرضه کم در معاملات، قیمتهای بالایی دارند؛ پنتهاوسهایی زیبا و کلاسیک که فضای اشرافی نابی را در شمال شهر برایت دست و پا میکنند. تا پیش از این گرانترین پنتهاوسی که در تهران به فروش رسیده بود، ملکی 800متری بود که با 500متر تراس مشجر و دید 4 طرف، 5میلیارد تومان ناقابل خرج رویدست صاحبش گذاشت.
بعد از آن پنتهاوسی در زعفرانیه با 470متر مربع، رکورد قیمت 3میلیارد و 960میلیون تومان را به خود اختصاص داد. اما روایت ما تمامی ندارد. به تازگی پنتهاوسی در الهیه تهران در بالای یک برج 33طبقه به قیمت 24میلیارد تومان به خانم و آقای مسنی فروخته شد تا یاد بگیریم که تهران ما هم بله!
نوار قصههای بچگی را پیدا میکنم. نوار سبز رنگ، «گربههای اشرافی» است. میچپانمش توی ضبط و: «جامون همیشه پناه دیوار...زیر شیروونی یا پشت انبار...». گربههای اشرافی این روزها باید بیخیال خانه مجلل خانم ادلا شوند. شیروونی گربههای خیابانی این روزها طرفدار و محبوبیت بیشتری دارد؛ پنتهاوسهایی که اگر خوشبین باشیم، به احتمال زیاد با ارث رسیده از خانم ادلا، قابل خرید هستند.