این سخن، اندیشه حاکم بر سیاستهای یکجانبهگرایانه نومحافظهکاران آمریکایی در 8سال دولت جورج بوش بود.نارضایتی نومحافظهکاران افراطی چون بولتون از سازمان ملل، در شرایطی بوده و هست که این سازمان بهخاطر تهدیدهای مالی و سیاسی آمریکا توان مقاومت دربرابر خواستههای واشنگتن را ندارد.
بهترین نمونه این عدممقاومت، فشار بر ایران به بهانه برنامه هستهای و عدمفشار بر اسرائیل بهخاطر همه زورگوییها و اقداماتش در نقض قوانین و حقوق بینالملل است. بنابراین بیاعتنایی نومحافظهکاران آمریکایی به سازمان ملل و تمایل آنها به یکجانبهگرایی، بهخاطر همراه نشدن این سازمان با سیاستهای واشنگتن نیست. نومحافظهکاران اساسا نیازی به اجماع درون یک سازمان جهانی نمیبینند.
اما واقعیت این است که سازمان ملل هر بار در بزنگاههای مهم جهانی، ناکارآمدی خود را نشان داده و میدهد و ضرورت اصلاح ساختار و قوانین و شیوه کار این سازمان هر روز بیشتر مشخص میشود. جهان امروز، جهان آگاهی است. دیگر کوچکترین خبر و رویدادی در نقاط دور و نزدیک، از چشم و گوش افکار عمومی پنهان نمیماند. این جهان آگاه شده، بیشتر از همیشه دربرابر تمایل کشورهای غربی برای تأمین منافعشان به بهای نقض حقوق و قوانین بینالمللی مقاومت میکند. به همینخاطر است که اکنون دولتهای آمریکا و انگلیس در داخل با دهها پرسش درباره انگیزهها و پیامدهای اقدام نظامی علیه سوریه روبهرو شدهاند.
اما در این روزها بار دیگر ناکارآمدی سازمان ملل در عمل به وظیفهای که نام این سازمان ایجاب میکند، خودش را به رخ میکشد. آمریکاییها میگویند براساس دکترینی در منشور سازمان ملل قصد اقدام نظامی علیه سوریه را دارند که به دکترین مسئولیت حفاظت یا Responsibility to Protect معروف است. این دکترین میگوید اگر دولتی در عمل به مسئولیت خود در دفاع از شهروندان غیرنظامی کوتاهی کرد، جامعه جهانی باید در این زمینه وارد عمل شود. اما این عبارت، بسیار کلی است و هیچ کدام از واژههای آن تعریف مشخصی نشدهاند.
به همینخاطر آمریکا در پاسخ به مخالفانی که میگویند بدون اجازه سازمان ملل نباید به سوریه حمله کرد میگوید، براساس دکترین سازمان ملل وظیفه اخلاقی دارد. از سوی دیگر، در سازمان ملل تصمیمات مهم در مجمعی کوچک به نام شورای امنیت اتخاذ میشود که نوعی هیأت ژوری یا منصفه یا شورای داوری است. اما چهکسی است که نداند این شورا، هیأت منصفه نیست چرا که اعضای آن، در همه پروندههایی که دربارهاشان تصمیمگیری کرده و رأی صادر میکنند، منفعتی دارند و رایشان براساس این منفعت صادر میشود.
آمریکا بهعنوان یکی از اعضای این هیأت بهاصطلاح منصفه، نمیگذارد شورای امنیت علیه اسرائیل موضع بگیرد و روسیه بهعنوان عضوی دیگر، نمیگذارد سوریه در این شورا محکوم شود. همین تضاد منافع باعث انفعال سازمان ملل در بزنگاههای مهم جهانی و سوءاستفاده از این انفعال توسط آمریکا و متحدان غربیاش شدهاست. کار سازمان ملل تنها اعزام هیأت تحقیق و نیروی امداد بعد از انجام حمله شیمیایی نیست. کار دبیرکل هم فقط ابراز نگرانی نیست.
سازمان ملل اگر سازمانی کارآمد باشد، باید کاری برای عدمتولید و استفاده چنین سلاح هولناکی کند. جهان وقتی هنوز به یاد دارد که آمریکا در دهه 1980دربرابر استفاده صدام از سلاح شیمیایی علیه ایران سکوت کرد، حق دارد که هیاهوی کنونی واشنگتن علیه سوریه را با دیده تردید بنگرد. بیاعتمادی به سازمان مللی که اکنون بیش از همیشه متفرق هستند، بهانه خوبی برای توجیه اقدامات یکجانبه واشنگتن است.