هایدیماری شوئرمر69 ساله یک روز صبح از خواب بیدار شد و فکر کرد که دیگر دلش نمیخواهد مثل گذشته زندگی کند! و زندگی خود را تغییر داد.
او دوست نداشت از روی عادت همشیگی هر روز مسیر آپارتمان به مطب روانپزشکی و برعکس را طی کند. هایدی ۵۰ سال داشت که تصمیم بزرگ یعنی تغییر روش زندگیاش را گرفت.
او که در حال حاضر، خود را برای سن ۷۰ سالگی آماده میکند، متوجه شد؛ ۱۶ سال است که بدون داشتن پول زندگی کرده است. برنامه و هدفی که تنها برای یکسال برنامهریزی شده بود.
سبک زندگی و انتخاب عجیب او باعث شد، فیلم مستندی نیز به نام "زندگی بدون پول" درباره روش زندگی او ساخته شود.
در یک مصاحبه او گفته است؛ تغییر ناگهانی شیوه زندگی او به یکباره صورت نگرفته است. بلکه او در طول زندگیاش، شیفته پیداکردن راههایی برای زندگی بدون پول بوده است.
او میگوید: من متوجه شدم که هر روز کمتر و کمتر به پول نیاز دارم و بنابراین فکر کردم که زندگی بدون پول را برای یک سال امتحان کنم.
به همین خاطر قبل از هرکاری آپارتمانم را فروختم. بعد چمدان کوچکی برای ۱۲ ماه آماده کردم. زمانی که چمدانم را برای این پروژه یکساله میبستم، هرگز فکر این را نمیکردم که این کار و سفر من ۱۶ سال طول بکشد.
چرا که من فقط میخواستم این نوع زندگی را برای یکسال آزمایش کنم. اما متوجه شدم که زندگی جدیدی رو شروع کردم و دیگر نمیخواهم به زندگی گذشته خود برگردم. اکثر هم سن و سالهای من الان در باغ خانه خود نشستهاند، اما من میخواهم تا آخر عمرسفر کرده و به توسعه و تبلیغ این نوع زندگی بپردازم.
هایدی یک دکتر روانپزشک آلمانی است. به عبارتی دکتر روانپزشک سابق و جهانگرد بیپول حاضر... او در تجربه این نوع زندگی هرگز برای سکونت در شهرهای مختلف هتل و مسافرخانه نمیگرفت، بلکه مستقیم در خانهها را زده و در قبال کار، خوراک و محل خواب درخواست میکرد... کارهایی چون؛ نظافت منزل، آشپزی، باغبانی، شیشهشوری، پرستاری بچه و... برای او نوع کار فرقی نمیکرد.
او هر کمکی را یک معجزه میدانست. هایدی از هدایای مردم استقبال میکند. حتی اگر این هدایا لباس کهنه یا غذای مانده باشد.
برنامهریزی و زمانبندی او خیلی دقیق تنظیم شده بود. چرا که او بیش از یک هفته در هیچ شهری ساکن میشد. و در آخرین روز اسکانش در شهر یک سخنرانی درباره اشتغال و راههای "زندگی بیپول" انجام داده و راهی شهر دیگری میشد.
او میگوید؛ من همیشه فکر میکنم که چطور میتوانم چیزهای بهتری برای زندگی تو دنیا بدست بیاورم؟ من خود را چیزی شبیه سفبر صلح میدانم. از شهری به شهری و خانهای به خانهای دیگر میروم تا فلسفه زندگیام را با مردم به اشتراک بگذارم.
دوستان هایدی از شیوه زندگی و رفت و آمدهای او نا امید شده و با او قطع ارتباط کردند. ولی در عوض او دوستان بسیاری در این سفرها بدست آورد که او را برای گسترش ملاقاتها، دعوت میکردند. حتی افرادی که به او اصرار میکردند که برای همیشه با انها زندگی کند. اما هایدی قبول نکرده و به راه خود ادامه داده است.
او میگوید؛ من برای اقامت طولانی و سکون فرصتی ندارم، چون احساس میکنم باید در سفر باشم. به عبارتی شغل من در جهان بودن با مردم است.
فلسفه اقتصادی او مبادله کالا به کالا یا کالا با خدمات است. او این روش را به بچهها هم آموزش میدهد. " یک مداد بده، یک میوه بگیر!"
او میگوید؛ من میخواهم بدانم چه در ذهن این انسان زمینی میگذرد؟ و واقعا به دنبال چه میگردد؟ من تجربههای بسیار در این مدت اندوختهام ولی گویا برای شناخت واقعی یک انسان هنوز بسیار ناچیز است.
هایدی از همسرش جدا شده است و دارای دو دختر است. او میگوید؛ زمانی که تصمیم به این کار گرفتم دخترانم تا حد مرگ نگران بودند و ناراضی از این کارو دوستانم این کار را دیوانگی محض میدانستند. ولی در حال حاضر آنها مرا در این کار حمایت نیز میکنند.
در فیلم مستندی که از زندگی او ساخته شده است، "زندگی بدون پول"، هایدی را میبینید که در بین آشغالهای یک بازار میوه دنبال غذا میگردد!
به همین خاطر، خبرنگاری از او میپرسد؛ چه فرقی بین او و بیخانمانها هست؟ هایدی در پاسخ میگوید: شما نمیتوانید من را با بیخانمانها مقایسه کنید. داستان انها داستان دیگری است. آنها دوستان خوبی به حساب نمیایند و به خانههای مردم دعوت نمیشنوند.
به نظر من، ما همه از یک چشمه هستیم. جهان یک موجود زنده است و ما تعدادی سلول هستیم که باید با همدیگر کار کنیم. این فلسفه زندگی هیچ بیخانمانی نیست!
هایدی وبسایتی به نام خود دارد که در آن ارتباطات وسیعی با مردم برقرار کرده است. او در این سایت به سوالهای بسیار مردم در زمینه این نوع زندگی پاسخ میدهد. او میگوید نگرانی از آیندهای که ندیدهاید کار احمقانهای است. او هرگز از پیر شدن و درماندن نمیهراسد. چرا که مشتاقانه به دنبال شناخت هر چه بیشتر نوع بشر و دنیای آنها است.