به گزارش خبرنگار بخش ادبیات خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا) دومین روز از همایش «حافظ و دوستی» عصر روز گذشته، چهارشنبه (17 مهر ماه) در مرکز فرهنگی شهر کتاب برگزار شد.
دیوان حافظ، دیوان محبت است
مهدی محبتی-پژوهشگر و استاد دانشگاه- در اشاره به تحول مفهوم دوست در شعر حافظ تاکید کرد: حافظ بیش از 61 هزار واژه را در دیوان شعر خود استفاده کرده است که از این تعداد 50 بار واژه «دوست» را به کار برده است و اگر واژههای مترادف آن چون یار، معشوق، دلدار و غیره را هم در نظر بگیریم، این واژهها به 1300 واژه میرسند. اگر واژههایی هم که به صورت استعاری به این معنا گرفته شدهاند را هم حساب کنیم، بیش از 40 درصد واژگان این دیوان را به خود اختصاص میدهند. این سبب میشود که دیوان حافظ را دیوان محبت بنامیم. حافظ ممکن است قهرمان مبارزه با ریا هم باشد، اما بیش از همه از محبت گفته است. او قهرمان پیاندازی مفهوم دوستی و محبت و مکتب عاشقی است.
او ادامه داد: ما هیچ ترتیب زمانی برای غزلهای حافظ نداریم و فکر نمیکنم بتوانیم چنین ترتیبی را در آینده هم مشخص کنیم، برای همین ترسیم سیر تحول فکری او ممکن نیست. پس بر اساس زمان خطی نمیتوانیم غزلیات او را تنظیم کنیم. بنابراین باید زمان را حلقوی در نظر بگیریم و بر اساس زمان روحی حافظ پیش برویم.
محبتی در توصیف مفهوم دوست در غزلهای حافظ تاکید کرد: دوست برای حافظ امر زمانبندی شدهای نیست. قبل از حافظ بوده، با حافظ هست و بعد از او هم خواهد بود. حافظ تعابیر زیادی را هم در این میان میگیرد و برای مثال 140 بار حافظ باد صبا را واسطهی آوردن پیام دوست قرار میدهد. این زمانی است که تلفن همراه و ایمیل و فیسبوک نیست و آنقدر روح عاشق و معشوق لطیف میشود که پیام یکدیگر را، از دهان باد صبا میشنوند.
این استاد دانشگاه با اشاره به راهکاری که حافظ برای مقابله با دشواری عشق دوست بیان میکند، گفت: او دوستی را ارزشمندتر از هر چیزی ترسیم میکند و سایرین را مجاب میکند که دوست چقدر ارشمند است و بعد راهکار را در دادن هرچه که داری و چشم برداشتن از آنچه داری عنوان میکند.
او ادامه داد: دوست به مثابهی یک دایره است که در دایرهای که او سلوک میکند به نقطه آغاز میرود، جهان در دل حافظ جان میگیرد و مکتب دوستی حافظ به اوج میرسد.
عشق و دوستی دیوان حافظ را شکل داده است
در ادامه بهاالدین خرمشاهی- حافظشناس برجسته- هم با اشاره به تحقیقهای خود در زمینه عشق در دیوان حافظ بیان کرد: دیوان حافظ دیوان دوستی است و انتخاب کردن از دیوان او کار دشواری است و هر جایی از دیوان او را باز کنید، حرفی از دوستی و معشوق و جان و جانان و یار و رفیق هست.
او افزود: حافظ سه جور عشق و دوستی را در غزلهاش آورده است: یکی دوستی و عشق الهی، عشق انسانی و دیگری دوستی ادبی که شاعر در اینجا مضمون پردازی شاعری کرده و برای گذران شعر مدد گرفته است.
خرمشاهی با اشاره به اینکه غزل حافظ با دوستی و عشق شکل گرفته است، گفت: در دیوان حافظ 250 بار کلمه عشق به کار فته است. اما تعداد واژه عقل که برای عشق مشکلزایی میکند کمتر است. حافظ سه دستاورد بزرگ در شعرش دارد که رندی، عشق و دوستی است و عشق و دوستی این دیوان را شکل داده است.
تصویرگری از دیوان حافظ به روح شعر او نرسیده
در ادامه آیدین آغداشلو- پژوهشگر و نقاش- هم درباره تصویرگران حافظ و دیوان حافظ سخن گفت و تاکید کرد: سنت کتابآرایی ایرانی، سنتی است که در آن خوشنویس کتاب را مینویسد و بخشی را برای نگارگر باقی میگذارد تا تصویر کند. بنابراین او حالتی انفعالی نسبت به خوشنویس داشته و نمیتوانسته که غزلی را که دوست داشته، تصویر کند. شاید غلو نباشد که عنوان کنم در میان هزاران نمونهای که از این دیوان ترسیم شده، کم بودهاند نگارگریهایی که به روح غزل حافظ نزدیک شوند. اگر چه هدف هم همین بوده است.
او ادامه داد: رابطه نقاش در طول هزارسال کتابآرایی ایران، رابطهای نسبی بوده و او میدانسته به این نمیرسد که همه غزل حافظ را تصویر کند، بنابراین به تصویر بخشی از غزل بسنده میکرده است و این رابطه تقلیلی است؛ یعنی غزل به یک بیت تقلیل داده میشده و بعد آسانترین بخش هم تصویر میشده است. این را در مقابل غزل حافظ که دستنیافتنی است، قرار بدهید. در شعر شاعرانی چون نظامی یا فردوسی امکان تصویر مجلس بیشتر است؛ مثلا تصویر لحظه مرگ سهراب آسانتر بوده اما تصویر شعر سعدی و حافظ بسیار دشوار است. اما به هر حال نگارگری با تصویر بهشت رنگین توانسته دیوان حافظ را به تصویر بکشد اما حقیقت این است که نتوانسته از پس روح حافظ برآید.
این نقاش پیشکسوت درباره نگارگری در قرن نهم و دهم هم گفت: در تمام نمونههایی که در قرن نهم و دهم داریم با بهترین طراحیها و نقاشیها از شعر حافظ مواجه هستیم اما مگر میشود با تصویر، چیزی به غزل حافظ اضافه کرد. یکی از زیباترین نقطههای اوج این نگارگری نقاشی سلطانمحمد نقاش است که از غزل «دوش ملائک در میخانه زدند / گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند» نقاشی شده است و این نزدیکترین نقاشی به شعر حافظ است و نتوانسته کل غزل را ترسیم کند اما نمونههای دیگر فاصلههای بسیار دارد. درباره سعدی و خیام هم همین شرایط هست اما بعد تصویرگری رو به سقوط میرود تا جایی که کار مضحک میشود. خصوصا از دوره قاجار به بعد که هنر نفسانی میشود و کار به یک مسخرهبازی غریب بدل میشود که با آمدن صنعت چاپ به ایران این سقوط به نهایت میرسد و برهنگی در کار میآید که در نگارگری ایران حضور نداشته است. کل تصاویر برهنه ایرانی در نگارگری بیش از 200 تا نیست. آنها یک موضوع عظیم را به یک امر نفسانی نزدیک میکنند و من نمیتوانم این را بر نگارگری ایرانی ببخشم چون آنها از نظر توانایی پایین نبودند اما تصویر شعر حافظ را به مغازله و عاشق و معشوق میرسانند. این نوع تصویرگری جا میافتد و به نظر میرسد که دیگر قصه همین است. این بحث با چاپ نسخههای رنگی از دیوان حافظ به پایان میرسد.
آغداشلو تأکید کرد: اما به هر حال در تذهیب باغ بهشت ایرانی میتوان نقاطی را دید که به آن تکیه کرد اما امید دارم نسل جدید بتواند حامل آن روح بزرگ باشد، هر قدر دور و هر چه غیر مستقیم.
مجسمهای از حافظ در شیراز نیست
در ادامه کوروش کمالی سروستانی-مدیر مرکز سعدیشناسی و حافظ شناس- هم با اشاره به اینکه در شیراز مجسمهای از حافظ نیست، گفت: هیچ مجسمهای از حافظ در شیراز نیست چون هیچ مجسمهای از او مورد تأکید حافظشناسان و هنرمندان نیست. ما تأکید کردیم تصویری از او با کمک حافظ شناسان تصویر کنیم و آغداشلو هم اتودی زدند. اما گفتند این هم تصویر حافظ نیست، بنابراین مجسمهای ساخته نشد.
آغداشلو هم در پاسخ به این پرسشها گفت: من میتوانم بگویم اکثر نقاشیها و مجسمهها از حافظ پیرمرد محترمی با دستار و قیافه متفکر است و چطور میشود روح حافظ را که در چهره او باید باشد، تصویر کرد؟ و من با نهایت احترام برای همه، هیچ کسی را نمیشناسم که بتواند این تصویر را ایجاد کند.
ابوالحسنخان صدیقی از ابوعلیسینا، سعدی و فردوسی تصاویر کشید که توانست آنها را بقبولاند اما اگر از حافظ نمیشود به دلیل کمبود استعداد نیست، بلکه به این معناست که فاصله با هنر آکادمیک زیاد شده و ما کمتر استادی را داریم که اندام انسان را خوب بشناسد و بتواند آن را با روح ادبیات بیامیزد. چون این نیست هر گونه پول خرج کردنی در این زمینه بیفایده است.
*** حافظ چیز دیگری است
در ادامه غلامحسین ابراهیمی دینانی- حافظشناس و فیلسوف پیشکسوت- درباره صدق در غزل حافظ گفت: از حافظ تنها یک کتاب مانده که در زمره ادبیات است و این شعری جاودانه است و هر کسی گمشدهی خودش را در این شعر پیدا میکند. شعر او سهل و ممنتع است. آسان است و روان و هر که چیزی از او میفهمد اما بسیار سخت و پیچیده هم هست.
او ادامه داد: کتابی در تاریخ به عمق انسانشناسی حافظ نیست. او روی تمام ابعاد روحی انسان انگشت گذاشته است. انسان در مقابل تصویر مقاومت میکند و به ادراک شما تن نمیدهد. اما حافظ توانسته است روی همه انسانها انگشت بگذارد. او تمام عمرش روی انسان کار کرده و به هیچ، کار نداشته است. اما چند مطلب در نظر او اهمیت دارد، یکی صدق و عدم ریا است و دیگر توکل و همت. ما شاعران خوب بسیاری داریم اما در میان همه شاعران حافظ چیزی دیگری است. پیچیدگیها در کلام حافظ اوج پیدا کرده و شرح حال انسان است. غزلیات او تأکید بیپایان بر صدق و مبارزه با ریاکاری است و او در کارش این را به اوج خود رسانده و کاش این ریاکاری از جامعه ما رخت برمیبست.