برپاکنندگان این سمینار مسئولان جشنواره بینالمللیتــلویـزیـونی خارکف، شهرداری خارکف و دانشگاه بینالمللی اوکراین بودند. این سمینار 5 سخنران از کشورهای یونان، آفریقایجنوبی، روسیه، اوکراین و ایران داشت که مقالات خود را ارائه کردند و سپس درباره موضوع سمینار و سخنرانیهای خود به تبادلنظر با حاضران پرداختند. حضار این سمینار هم اعضای هیأت داوران بینالمللی جشنواره یاد شده، استادان، دانشجویان و برخی صاحبنظران حوزه ارتباطات، سینما و تلویزیون بودند. از ایران مهندس محسن چینیفروشان به عنوان دبیرکل سیفژ (موسسه بینالمللی فیلم کودک و نوجوان) یکی از سخنرانان این سمینار بود که ابتدا راجع به جهانیشدن و سپس درباره نقش تلویزیون و درنهایت ارتباط دوسویه ایندو موضوع صحبت کرد. مطلب پیشرو، از متن سخنرانی وی مهیا شده است.
«جهانیشدن» ایده تازهای نیست. از حدود 3هزار سال قبل که متفکر بزرگی چون افلاطون ایجاد مدینه فاضله یا اتوپیا را مطرح کرد و برای آن قوانین خاصی پیشنهاد داد، تا ظهور ادیانی مثل یهودیت، مسیحیت و اسلام و مکاتبی مانند کمونیسم و کاپیتالیسم یا ابراز آرای متفکرانی مانند فرانسیس بیکن، لایپ نیتس، کانت، دکارت و هربرت مارکوزه، همه به دنبال تحقق یک جامعه انسانی پیشرفته و یک زندگی خوب برای مردمان این سیاره شگفتانگیز که زمین نام دارد، بودهاند. با این حال جهانیسازی به مفهوم جدید آن از حدود 400سال قبل و پس از انقلاب صنعتی در اروپا و با تشکیل کمپانیهایی مثل «هند شرقی» و «هادسونبای» که توسط انگلیس و با مشارکت کشورهای هلند و فرانسه اداره میشدند، شکل گرفت و پس از جنگ دوم جهانی سرعت و شتاب فراوانی یافت. پس از آن نظریهپردازانی مثل مارشال مکلوهان در سال 1965 با طرح «دهکده جهانی» در کتاب «درک رسانه، توسعه ابعاد وجودی انسان» و ساموئل هانتینگتون، موضوع جهانیشدن را ابعاد وسیعتری بخشیدند و ما اکنون در اوایل قرن بیستویکم شاهد نتایج و اثرات این «جهانیسازی» هستیم.
جهانی با یک اندیشه
«جهانیسازی» را به 2صورت میتوان نگاه کرد؛در نگاه اول جهانیشدن یعنی تسلط یک فکر و یک اندیشه بر همه عالم. در این صورت برای تحقق آن ضروری است در همه حوزههای فکر و اندیشه و اقتصاد، ابزار لازم به وجود آید. در حوزه اقتصادی، تجارت آزاد مبنای مبادلات خواهد بود و لذا موسساتی مثل «بانک جهانی»، «صندوق بینالمللی پول»، «سازمان تجارت جهانی- گات» و شرکتهای چندملیتی شکل گرفتند. در حوزه فرهنگی، ماهواره، اینترنت و شبکههای بینالمللی ایجاد شدند که در همه نقاط جهان قابل دسترسی باشند به گونهای که استفینال.تالبوت، زمین را یک سیاره سیمکشی شده توصیف میکند. تفکر جهانیشدن با ایده تسلط یک فکر و اندیشه بر همه عالم در حوزه نظامی نیز ارتشهای پرقدرت و قدرتهای انحصاری اتمی را به وجود آورد.
این اتفاقی است که در دنیای ما رخ داده؛ شرکتهای کوچک بومی و محلی از بین رفتهاند و ابرشرکتهای بینالمللی جای آنها را گرفتهاند؛ به عنوان نمونه توجه کنید به گزارش اخیر برنامه محیطزیست سازمان ملل متحد(UNEP) که اعلام کرده است در قاره آفریقا250کشتی غولپیکر کشورهای غربی صیدماهی دریاها را به عهده دارند و سهم اندکی از این ماهیها به مردم بومی میرسد و اکثر آنها روانه بازارهای اروپایی میشوند. لنجها و قایقهای کوچک صیادان آفریقایی و تورهای کوچکشان توان رقابت با غربیان را ندارند و برای همین بومیان سخت در فشارند و این در حالی است که اتحادیه اروپا سالانه 5/1میلیارد دلار یارانه در اختیار این ناوگان صیدماهی قرارمیدهد. وجود چنین نگرشی به جهانی شدن، تروریسم بینالمللی، عدم امنیت جهانی، موادمخدر، فاصله عمیق کشورهای غنی و فقیر، خشونت و سکس را برای جهان امروز به ارمغان آورده است؛ مسائلی که نگرانیهای جدی برای متفکران و اندیشمندان ایجاد میکند.
تبادل بهجای تسلط
در نگاه دیگر، جهانی شدن یعنی «تبادل فرهنگی» به جای «تسلط فرهنگی»، «تجارت عادلانه» به جای «تجارت آزاد»، «حکومتهای ملی، بومی و منطقهای» به جای «دخالت قدرتهای بزرگ در سرنوشت ملتها»، «صلح و دوستی» به جای «خشونت»، وجود «نهادهای مدنی» به جای «نهادهای بینالمللی مداخلهگرایانه» و «تنوع فرهنگی» به جای «یکدستی فرهنگی»؛ این است جامعهای که از دیرباز فلاسفه، حکما و پیامبران به دنبال آن بودهاند و اگر قرار باشد دنیایی داشته باشیم پر از صلح و صفا که زندگی از پول و سرمایه اهمیت بیشتری داشته باشد باید به این سو حرکت کنیم. در این صورت است که «تنوع» برای جهانیشدن یک «نقص» نیست بلکه یک امتیاز محسوب میشود و تنوع فرهنگها و آداب میتواند جای اخلاق سودجویانه و ماتریالیستی را بگیرد. این تنوع حتی در حوزه محیطزیست هم امتیاز خواهد بود و کشورها به جای «تکمحصولی شدن» به سمت تنوع محصولات و تنوع گونههای گیاهی پیش خواهند رفت.
نکته مهمی که وجود دارد این است که این نوع نگاه، هیچ منافاتی با تکنولوژی و پیشرفتهای علمی ندارد چون تکنولوژی یک ابزار است. مهم این است که با چه رویکردی از این ابزار استفاده شود. نگاه ما همان نگاهی است که اجلاس دادگاههای اجتماعی- جهانی داشت که در سالهای 2000 و2001 در برزیل تشکیل شد و این پیام را اعلام کرد که «جهان دیگری امکانپذیر است».
تلویزیون، فرصت و تهدید
ذکر چند نکته درباره تلویزیون و این قاب جادویی که کودکان و نوجوانان ما را مسحور خود کرده است و روزانه بین 3تا 5ساعت آنها را پای خود مینشاند خالی از لطف نیست. ویلبر شرام، محقق رسانههای جمعی میگوید:«تلویزیون لذت سرگرمشدن و فراموش کردن مشکلات زندگی و در جهانی تخیلی زیستن را به ما عطا میکند».
تلویزیون گروه خانواده را دور هم جمع و ارتباط بین انسانها را آسان میکند. بچهها را با دنیای اطرافشان آشنا میسازد و آنها را برای ایفای نقش اجتماعیشان آماده میکند. واژگان زبانی آنها را غنی میسازد و ارزشها و فرهنگ را به آنان منتقل میکند و آنها را سرگرم میسازد؛ در عین حال اگر از تلویزیون درست استفاده نشود ضررهای فراوانی متوجه کودکان و نوجوانان میشود؛ گسترش خشونت، کمتحرکی، کاهش خلاقیت، سکس زود هنگام، زندگی مجازی به جای زندگی حقیقی و اختلالات روانی از آثار مخرب تلویزیون است. پژوهشگر معروف، نیوتون مینو گفته است:«در سال1981 نگران بودم که فرزندانم نخواهند توانست از تلویزیون منفعتی ببرند ولی 30سال بعد نگرانی من از این بابت بود که آیا نوههایم از صدمههای تلویزیون درامان میمانند»؟
آلبرت باندورا در پژوهش مفصل خود تحت عنوان «Bobe doll» آزمایش جالبی ارائه میدهد. در این آزمایش 2گروه ازکودکان 14ساله انتخاب میشوند؛ برای یک گروه ابتدا فیلمی از مشت زدن، لگدزدن و زمین زدن یک عروسک پلاستیکی بزرگ به نمایش درمیآید و بعد آنها را به اتاق دیگر برده و همان عروسک پلاستیکی را در اختیار کودکان میگذارند. مشاهده میشود که تمامی کودکان همان حرکات را انجام میدهند در حالی که گروه دیگر که آن فیلم را ندیده بودند چنین عکسالعملی نشان نمیدهند.
یک تحقیق دیگر نشان میدهد که کودکان آمریکایی تا سن 14سالگی به طور متوسط شاهد 11هزار قتل و جنایت از تلویزیون هستند. تقلید، همذاتپنداری، تحریکشدگی و زندگی در فضای مجازی از عواملی است که تاثیر تلویزیون را نسبت به سایر عوامل آموزشی بیشتر کرده است. کیت مودی، روانشناس معروف میگوید:«کودکان هرسال کمتر و کمتر مطالعه و بیشتر تلویزیون تماشا میکنند».
تلویزیون در دنیای بدون سلطه
حالا برگردیم به موضوع اصلی کنفرانس که جهانی شدن، سینما، تلویزیون و کودکان و نوجوانان است.
اگر بخواهیم تلویزیون را با نگاه اول در مورد جهانی شدن که تسلط یک فرهنگ و اقتصاد بر جهان است، اداره کنیم و نظرات افرادی مثل مک لوهان که در کتاب «نظریه جبرگرایی رسانهای» میگوید:« باوجود تلویزیون از
دولت- ملتهای مجزا دور شده و یک دهکده جهانی خواهیم داشت»، ملاک نظر باشد؛ همین وضعی که در حال حاضر در جهان میبینیم، ادامه خواهد یافت؛ دنیایی پراز تضاد، تنش، فقر، فساد، موادمخدر و تخریب محیط زیست. در حالی که اگر جهانی شدن را با نگاه دوم که همکاری ملتها و دولتها براساس تنوع و تبادل فرهنگی و اقتصادی است قبول داشته باشیم، در آن صورت دنیایی خواهیم داشت پر از صلح و دوستی، توزیع عادلانه ثروت و اخلاقمدار که برای ساختن چنین دنیایی، ما به عنوان کارشناس، هنرمند، نویسنده و دستاندرکار سینما و تلویزیون وظیفه مهمتری برعهده داریم؛ چراکه آینده را کودکان امروز میسازند.
برای رسیدن به چنین آیندهای است که جهانی شدن را میتوانیم در فیلمهایی با مضامینی همچون:
فرهنگها، سنتها و عادات بومی
مفاهیم اخلاقی و فطری مثل راستگویی، صلح، امانت و نیکی به دیگران
سرگرمیهای سازنده و فکری
ارائه قهرمانان، تیپها و الگوهای تصویری انسانی خصوصا در انیمیشن ترسیم کرده و در سینماها و تلویزیونها نمایش دهیم. فقط یادمان باشد خیلی فرصت نداریم و به قول یکی از شعرای فارسیزبان،«ناگهان، چقدر زود دیر میشود» و ما باید مراقب باشیم دیر نشود.