به گزارش خبرنگار مهر، حجت الاسلام علیرضا پناهیان از فضلای حوزه علمیه قم و خطیب مشهور هیات های مذهبی تهران است. سخنرانیهای او در باب روش سیاسی اسلام و تاکید وی بر امتزاج عینی سیاست و دیانت در سلسله سخنرانیهای او در مناسبت های مذهبی ما را بر آن داشت تا به بهانه درج مقاله جنجالی و پرانتقاد روزنامه بهار با عنوان "امام، پیشوای سیاسی و الگوی ایمانی؟"به سراغ وی برویم. مقاله ای که به دلیل نگاه خاص و پرابهامش به واقعه غدیر و انکار خلافت سیاسی ائمه معصومین(ع) و همچنین توهین به جامعه شیعیان مورد انتقاد شدید علما، گروههای مذهبی و سیاسی شده است. پناهیان در این گفتگو مقاله موهن را فاقد حداقلهای علمی و اندیشهای و سرشار از تناقض ارزیابی میکند که آن مطلبی ترویجی با «اهداف و برنامه مشخص» ارزیابی میکند.
خطیب مشهور هیاتهای مذهبی همچنین با اشاره به حساسیت بنیانگذار کبیر انقلاب به نفوذ و فعالیت «لیبرالها» در جامعه انقلابی، مطالب این مقاله را از جنس مقالات و بیانیههای گروهکهای لیبرال ابتدای انقلاب ارزیابی کرده و معتقد است مقاله نویس بدون نام بردن از حضرت امام(ره) تمام تلاش خود را برای زیر سوال بردن فلسفه و انگیزه نهضت امام خمینی(ره) و همچنین توهین به ایشان مصروف داشته است.
پناهیان معتقد است با توجه به سیاق ضدعلمی مقاله، نیازی به پاسخگویی علمی و مذهبی به این مقاله نیست به خصوص که شبهات مطرح شده در این مقاله در صدها جلد کتب و تالیفات علمای شیعه پاسخ داده شده است و نویسنده تعمدا همه میراث علمی، کلامی و فقاهتی شیعه را نادیده گرفته است؛ و برای مقابله با چنین مطالب ترویجی باید تکنیکها و فریب های جنگ روانی به کار رفته در آن را برای مردم افشا کرد.
متن کامل گفتگوی خبرگزاری مهر، با حجتالاسلام علیرضا پناهیان را در ادامه میخوانید:
- آقای پناهیان همانطور که حتما مطلع هستید روزنامه بهار روز چهارشنبه هفته گذشته در آستانه عید غدیر اقدام به انتشار مقاله ای با عنوان "امام، پیشوای سیاسی و الگوی ایمانی؟" کرده است که این مقاله بحث ها و انتقادهای فراوانی را در پی داشته است. در مورد این مقاله و میزان صحت و سقم ادعاهای تاریخی و قرآنی آن بفرمایید.
پناهیان: اولا این مقاله، مقاله ای علمی نیست و مقاله ای صرفا ترویجی است. این مقاله علیرغم ادبیات به کار گرفته شده و یا تظاهری که به استدلال و برهان دارد، کاملا مقاله ای برای تبلیغ یک نگاه غیرعالمانه است. اینکه به چه قصدی این تبلیغ و ترویج صورت گرفته عرض خواهم کرد، ولی این مقاله، مقاله ای است که اولین شرایط علمی مقاله محققانه را در خود ندارد.
نویسنده مقاله صدها جلد کتابی که در بیان براهین اثبات امامت امیرالمؤمنین(ع) و وصایت اوست را در نظر نگرفته و در نظر نگرفتن سخنان علمی و براهین علمای شیعه در طول تاریخ تشیع، بی انصافی محض و ناشی از عمدی است که نویسنده در بی اعتنایی و بی احترامی به علما دارد.
زمانی می توانستیم این مقاله را مقاله ای علمی به حساب آورد که براهین اثبات کنندگان به ساحت امیرالمؤمنین(ع) را بیاورد و علیه این براهین، استدلالهای خودش را مطرح کند. بالاتر از این، این مقاله نه تنها مقاله ای علمی نیست بلکه مقاله ای ترویجی است و مقاله ای است در جهت ضدیت سیاسی با نگاه بنیانگذار انقلاب اسلامی که براساس آن نگاه، انقلاب اسلامی ایران را شکل داد و اینکه کسی بدون اینکه اسم حضرت امام(ره) را بیاورد نظرات ایشان را ظالمانه بداند. این کار، آدم را یاد بیانیه های گروهکهای ضد انقلابی می اندازد. در واقع این مقاله، کار سیاسی سخیف است چون دیگر دیدگاه شیعی، یک دیدگاهی است که تشکیل حکومت داده و توانسته تغییر سیاسی عمده ای در عالم ایجاد کند و وقتی کسی مبانی نظری یک حکومت را دارد به عنوان ظلم و جهالت تاریخی مورد حمله قرار می دهد نمی تواند اغراض سیاسی نداشته باشد و وقتی آن همه استدلالها و براهین و مبانی نظری حضرت امام(ره) برای تشکیل حکومت اسلامی را در نظر نمی گیرد و علیه آن این گونه قلم فرسایی می کند، جز یک نگاه سیاسی امنیتی نمی توان به این مقاله داشت.
- چطور بک مقاله در حوزه مسائل فقهی و تاریخی با ظاهر علمی و اندیشهای میتواند نگاه نه تنها سیاسی بله نگاه امنیتی داشته باشد؟
این مقاله، ما را به یاد ادبیات لیبرالها در سالهای ابتدایی انقلاب و دهه شصت می اندازد. ادبیات و رفتارهایی که باعث شد حضرت امام(ره) در ماه های آخر عمرشان 10 بار یا بیشتر علیه لیبرالها مطالبی را بیان فرمودند که صریحا نامشان را ذکر کردند در سخنان خودشان در جلد 21 صحیفه امام(ره) هست و هر بار هم کلمه لیبرالها را کنار منافقین قرار دادند. بعد توضیح هم می دادند که منافقین همان کسانی هستند که گوش تا گوش سر پدر خانواده را در کنار فرزندانشان می بریدند و امام(ره) عمدا کلمه لیبرالها و منافقین را کنار همدیگر قرار می دادند و اصرار داشتند که منافقین و لیبرالها را یک حقیقت در دو لباس بدانند. منافقین در لباس تروریستی و خشن ظاهر شده بودند اما لیبرالها در لباس به ظاهر روشنفکری ظاهر می شدند.
روشنفکری، چیز خوبی است اما وقتی بدون مراعات حداقل مقررات علمی، کسی علم نمایی می کند و با رعایت برخی از ظواهر در ادبیات به توهین می پردازد نسبت به مبانی نظری انقلاب و طرفداران آن مبانی و به ویژه نگاه حضرت امام(ره)، این یک کار منافقانه است، نه کار عالمانه. ضمن اینکه اگر کسی در این روزنامه، این مقاله را قبل از انتشار خوانده بود تناقضهای مقاله را دیده بود، اگر این مقاله درباره آب آشامیدنی و گیاهان و درختان نوشته بود نباید اجازه چاپ به آن می داد.
ایشان وقتی می خواهد حکومت را از امیرالمؤمنین(ع) بگیرد، به سخن امیرالمؤمنین(ع) اتکا میکند که حضرت فرمودند: از عطسه بُزی پیش حضرت ارزشش کمتر است. حکومت چیزی است که از ارزشش از عطسه بُزی کمتر است، اما وقتی که می خواهد حکومت را به مردم واگذار کند می گوید چطور ممکن است خدا و دینش، مردم را در یک چنین امر مهمی بی اختیار قرار داده باشند. چنین مقاله ای اگر می خواست درباره یک موضوع ساده مانند ترافیک نوشته شود گردانندگان روزنامه باید می گفتند این تناقضهای آشکار نشان دهنده حماقت یا غرض ورزی نویسنده است. پس بنده تصور می کنم که این مقاله براساس کار سیاسی منطبق با روش منافقانه لیبرالها و ادبیات آنها برای ترویج و تبلیغ یک اندیشه غیرعالمانه تنظیم شده است.
- برخی سیاق ضد شیعی این مقاله و بازتکرار اندیشههای سلفی و وهابی در قالب کلمات و عبارات شیعی را مورد انتقاد قرار داده و برخی دیگر نیز توهین های پی در پی نویسنده به کلیت جامعه شیعیان و علمای بزرگ تاریخ شیعه را مورد انتقاد قرار میدهند. برای مخاطبان ما بفرمایید که مشخصا کدام بخش یا بخش های مقاله مورد انتقاد شماست. انتقاد محوری شما به کدام بخش از مقاله و یا کدام زاویه نگاه در این نوشته است؟
اما این مقاله دو بخش دارد: بخشی مربوط می شود به امیرالمؤمنین(ع) که با ادبیات کاملا احترام آمیز هرچند با محتوای غلط به این موضوع پرداخته است و بدون اعتنا به تفسیر مفسران بزرگ جهان اسلام از شیعه تا سنی بدون رعایت حداقل اصول علمی صریحا به تفسیر قرآن پرداخته است که تصور نمی کنم امروزه این روش قابل قبول باشد. اگر کسی قرار است جایی طبابت کند، می گویند شما حداقل توان پزشکی خود را باید به اثبات برسانید تا بتوانید در این باره به طبابت مردم اقدام کنید.
ولی ظاهرا قرآن مجید این قدر مورد حفاظت در جامعه ما قرار نمی گیرد که هر کسی خود را بدون اعتنا به نظر عموم مفسیرین و حتی بدون نقد دیدگاه آنها و بدون رعایت حداقل ضوابط تفسیر قرآن به ترویج نظریه تفسیری خود اقدام کند، چون این مقاله، مقاله ای ترویجی است اما از این بخش که به ظاهر با احترام به امیرالمؤمنین(ع) و با احترام به قرآن نوشته شده است هر چند غیر عالمانه بگذریم، بخش مهم مقاله، بخش توهینهایی است که به شیعیان و علمای شیعه صورت گرفته است که این بخش مقاله را کاملا مسأله امنیتی می دانم به این دلیل که این مقاله هر کسی را از نظریات شیعیان دقیقا خبر نداشته باشد علیه شیعیان تحریک می کند و با توجه به موقعیتی که ما هم اکنون در منطقه می بینیم که دشمنان ما به شدت به دنبال این هستند که نزاع بین مذاهب مختلف را تشدید کنند. این مقاله به سهم خود می تواند در بدنه های اجتماعی مقدمات ذهنی این نزاع را فراهم کند.
- یعنی شما معتقدید نویسنده در پی شکل گیری نوعی آشوب اجتماعی از طریق ایجاد شکاف های مذهبی شیعی-سنی در ایران و منطقه بوده است؟
البته توان این روزنامه یا نویسنده اینقدر بالا نیست که بتواند موجب به هم ریختگی جامعه شود ولی در این جهت حرکت کرده است. ایشان برای بیان نظر خود نیاز به اینکه به شیعیان توهین کند، نداشت. می توانست بگوید برداشت من این است اما برداشتهای دیگری هم وجود دارد اما ایشان صریحا می گوید: هر کسی برداشتی غیر از این دارد خودش را امام قرآن می داند و آن شیعه ای است که ظلم به علی بن ابیطالب(ع) کرده است و مرام امیرالمؤمنین(ع) را نپسندد. نویسنده مقاله کلمات به شدت آمرانه و توهین آمیزی نسبت به شیعیان و عالمان شیعه رواج داده که بسیاری از علمای اهل سنت از چنین ادبیاتی استفاده نمی کنند و آنجایی که هم قبول نداشته باشند علمای منصف اهل سنت می گویند لااقل در این زمینه دو نظر وجود دارد و ما این نظر را قبول داریم اما این یک نوع دیکتاتوری در وجود نویسنده است که نظر خود را قبول دارد.
ابتدا مقاله خود را یک نظر در میان نظرها اعلام می کند اما بعد از اینکه نظر خود را به تفصیل بیان میکند هر نظری به غیر از نظر خود را «ظالمانه» می داند، اگر چه علمای بیشماری در طول تاریخ نظر مقابل او را امضاء کرده باشند. بدون اینکه حتی یکی از آن دیدگاه ها را عالمانه مورد نقد قرار دهد و یا حتی اشارهای به آنها بکند. در واقع نگاه نویسنده به صورت واضحی با نگاه حضرت امام(ره) مخالف است همان نگاهی که بر اساس آن نهضت امام(ره) ایجاد شده و این نظام شکل گرفته است و مبارزه با استکبار موفق بوده است.
نگاهی که نویسنده دارد نگاهی کاملا متضاد با نگاه مقبول حضرت امام(ره) است. تصور می کنم که اگر دشمنان ما می خواستند برای تحریک لایه های اجتماعی مختلف علیه شیعه گری آغازی در مقاله نویسی روزنامه ها داشته باشند تا بتوانند ضدیتی با تفکر شیعی در لایه های پائین اجتماع ایجاد کنند دقیقا همین کار را می کردند که این نویسنده انجام داده و جز این راه دیگری نداشتند.
ما الان می بینیم کسانی که در اطراف کشور ما به عنوان عُمّال آمریکا و اسرائیل، شیعیان را با انگیزه های مذهبی سَر برمی برند دقیقا از بخشی از همین ادبیات استفاده می کنند. شما برای اینکه بتوانید یک تروریست را با انگیزه های مذهبی وادار کنید که شیعیان را به قتل برساند باید اول به آنها بگوئید که شیعیان دارند در حق علی بن ابیطالب(ع) ظلم می کنند و به خدا و پیغمبر(ص) دروغ می بندند و باید نگاه آن تروریست را به گونه ای قرار دهید که نگاه شیعی را یک نظر در کنار دیگر نظرهای اسلامی تحمل نکند. این مقاله، این کار را انجام داده است. این مقاله دعوت به کشتن شیعیان نمی کند ولی کاملا برخی از منازعاتی که نمونه اش را در سوریه می بینیم تئوریزه می کند اگر کسی علاقه به قرآن و علاقه به صحابه جلیل القدر پیامبر(ص) یعنی امیرالمؤمنین علی(ع) داشته باشد اگر اطلاعات عمیق دینی نداشته باشد راحت می تواند بعد از خواندن این مقاله معتقدین به وصایت امیرالمؤمنین(ع) را نفرین کند که چرا چنین ظلمی به آن حضرت می کنند.
به این دلیل می گویم این مقاله، یک مقاله ترویجی است؛ ترویج خشونت علیه شیعیان است. خشونت علیه شیعیان هدف این مقاله است و الا می توانست نظر عموم علمای شیعه را من جمله حضرت امام را در کنار نظر خودش لااقل محترم بداند. اشکالی ندارد که ما نظری غیر از نظر حضرت امام(ره) داشته باشیم ولی بی حرمتی کردن به دیدگاهی که مبنای یک حکومت و محور وحدت قرار گرفته است، عامل اقتدار و ثبات یک جامعه قرار گرفته است و متهم آن به ظلم و از منظر دین و قرآن علیه آن سخن گفتن یعنی تحریک اجتماعی و این مسأله کلیدی این مقاله است.
- ظاهرا این روزنامه در شماره بعدی خود ضمن عذرخواهی چند مطلب در پاسخ به مقاله مذکور هم منتشر کرده و انتشار آن را ناشی از اشتباه سهوی مسئولان روزنامه دانسته است.
من شنیدم یکی از مقالاتی که این روزنامه در جواب این مقاله منتشر کرده، حاوی توهین به صحابه بوده است. آن هم نوع دیگری از افراطی گری در مقابل این نوع از افراطی گری است که هر دو مقاله، هم مقاله حاوی توهین به شیعیان و تحریک احساسات برخی از عوام علیه شیعیان و هم مقاله توهین به صحابه هر دو در جهت یک هدف، حرکت می کنند و آن هدف چیزی نیست جز ایجاد تفرقه های قومی و مذهبی و این مسأله، مسأله ساده ای نیست.
خارج از بحث آزادی افکار و آزادی بیان است. شما می توانید با بیان ذهنیت افراد جامعه را نسبت به هم منفی کنید. اگر این مقاله علیه گروه کوچک اجتماعی بود شاید آنقدر اهمیت نداشت. اگر این مقاله بدون اینکه به ارزیابی نظرات مخالف خودش بپردازد، صرفا نظر خود را درباره برخی از آیات قرآن بیان می کرد اینقدر حساسیت نداشت ولی بسیار قابل تأمل است که این مقاله با چنین اهداف روشنی که فی نفسه دارد بدون اینکه ما با غرض نویسنده و منتشرکنندگان آن کاری داشته باشیم از چه فیلترهایی عبور کرده است؟ آیا مسئولان این روزنامه حداقل آشنایی با ضوابط روزنامه نگاری را ندارند و نمی دانند که چگونه می توان به تحریک احساسات اقوام مختلف علیه یکدیگر اقدام کرد؟ اگر چنین آگاهی ای را ندارند پس چرا به اداره یک مطبوعه اقدام می کنند. مسلما هر روزنامه نگاری از حداقلهای آثار روانی مقاله ای با این سیاق خبر دارد و این برای من خیلی سؤال ایجاد می کند.
- برخی از منتقدان این مقاله و اقداماتی از این دست را در ادامه وضعیت رسانههای مکتوب در دوران اصلاحات ارزیابی میکنند و معتقدند عدهای به دنبال تکرار همان فضا با ادبیاتی جدید هستند.
ما در دوران اصلاحات شبیه چنین مقاله هایی نداشتیم. دفاع از سکولاریزم در مقابل اسلام سیاسی و حکومتی، در مقابل تفکر شیعی که قائل به امامت به معنای حکومت است چیز تازه ای نیست، اما اینکه از منظر دین به این موضوع پرداخته شود، و خصوصا صاحبان تفکر اسلام سیاسی و امامت به معنای حکومت را ظالم تلقی کردن این حرف تازه ای است که در فضای نزاعی که دشمن می خواهد امروزه در جامعه اسلامی بین شیعه و سنی ایجاد کند، بسیار معنا دارد.
این مقاله را باید با وضعیت زمان؛ وضعیتی که ما در آن قرار داریم با هم ببینیم. با این وضعیت که در اطراف ما بسیاری از قتلها، از مؤمنین به وصایت امیرالمؤمنین(ع) صورت می گیرد. کشتارهایی که توسط تروریستهای وهابی صورت می گیرد دقیقا به همین انگیزه است.
اگر نویسنده می خواست بگوید، من آن نگاه را نگاه صحیحی نمی دانم؛ اولا لازم بود که دلایل اثبات کنندگان ولایت و امامت به معنای حکومت را رد کند و کمترین اعتنا را به آنها انجام دهد، در شرایطی که ما حکومتی مبتنی بر این اندیشه داریم. ثانیا لازم نبود به طرفداران این نظریه اینقدر توهین کند و از منظر دفاع از مقدسات دینی علیه آنها آه و ناله کند. این کارها، این مقاله را از نظر سیاسی معنادار می کند.
- برای مخاطب عام شبهه ای در مورد نحوه برخورد متدینین با این مقاله ایجاد می شود. مخاطب میپرسد که سالهاست برادران و علمای اهل سنت از این گونه حرفها زدند و به صورت طبیعی علمای ما هم با استدلال و براهین مختلف به آن پاسخ دادهاند و هیچ وقت برخورد قهری صورت نگرفته است. حال چه چیزی شما را اینقدر ناراحت کرده که در مقابل یک مقاله واکنش نشان میدهید؟
اگر در مقاله ای دروغ گفته شود، ارزش پاسخ دادن نخواهد داشت. اگر مقاله ای حداقلهای آئین نامه علمی مقاله نویسی را رعایت نکند دیگر معنای مقاله و نظر علمی که انسان بخواهد به آن پاسخ دهد را در بر نخواهد داشت. اگر در مقاله ای کتمان حقایق فاحش صورت گیرد که به هیچ وجه نتواند تصادفی قلمداد شود و ناشی از نادانی فرد تلقی شود. این دیگر بیان دیدگاه علمی نیست.
من مطئنم یک عالم اهل سنت که اهل انصاف باشد به هیچ وجه این گونه علیه شیعیان مقاله نویسی نخواهد کرد. چرا؟ این ادبیات، به ادبیات تروریستهای وهابی خیلی نزدیک است و دفاع جانانه ای از مبانی آنها دارد. می دانید که تروریستهای وهابی در تاریخ بیش از اینکه به قتل شیعیان همت کنند عالمان سنی بسیاری را به قتل رساندند.(در تاریخی که در عربستان دارند.) در کشور ما هم الان از برخی از علمای اهل سنت را تهدید میکنند یا به قتل می رسانند. این ادبیات از این جنس است، از جنس ادبیات برادران یا عالمان اهل سنت نیست.
- ابتدای انقلاب هم به بهانه وحدت عده ای و عدم تاکید بر موارد اختلافی شیعه و سنی می گفتند که مثلا مراسم و عزاداری های روز عاشورا را برگزار نکنید یا از امامت ائمه معصومین سخنی نگویید، که ظاهرا حضرت امام(ع) ورود کردند و در مورد اهمیت برگزاری باشکوه و با عظمت دستههای عزاداری عاشورا مطالبی را بیان داشتند. آیا می توان گفت لیبرالها و برخی روشنفکران لیبرال مسلک از باب رفتار تفریطی به ورطه نوعی وهابی گری داخل شیعه افتادهاند؟!
در این مقاله شما عقده و کینه ای علیه تفکر سیاسی حضرت امام(ره) مشاهده می کنید؛ نه یک نگاه منصفانه و نقادانه و علمی، ولو غلط و متفاوت نسبت به نگاه حضرت امام(ره). این مقاله جدا از اینکه بی انصافیهای فراوان، صریحا علیه کسانی که با دلایل فراوان به نگاه امامت به معنای خلافت و وصایت معتقدند و توانستند انقلاب بزرگی را در جهان ایجاد کنند و حکومت اسلامی را بر مبنای آن تثبیت کنند عقده گشایی کرده است. فکر نمی کنم کسی بتواند ذره ای احتمال برخورداری از هدف تقریبی برای این مقاله قائل باشد.
این کاملا معلوم است که مقاله هدف تخریبی دارد نه هدف تقریبی. وقتی نویسنده ای در مقاله خود غاطبه علمای شیعه بلکه بالاتفاق علمای شیعه را ظالم تلقی می کند یعنی اینکه خواسته احساساتی را علیه شیعیان تحریک کنید. احساسات دینی را علیه شیعیان به شور بیاورید. چرا باید کسی این کار را انجام دهد؟، به چه انگیزه ای؟!
- پیشنهاد شما برای رفتار رسانه ای و فرهنگی برای مقابله با این موضوع چیست؟ آیا به عنوان مثال باید این موضوع را بهانه پرداختن به اعتقادات شیعه کرد و رسانه ها باید مقالات پرحجمی در اثبات حقانیت ولایت ائمه منتشر کنند؟
نه! اصلا نیازی به این کار نیست، چون این مقاله ها حاوی هیچ سخن علمی علیه اعتقادات شیعی نیست. باید از نظر فنون جنگ روانی که این مقاله برای ایجاد تشنجات اجتماعی استفاده کرده باید علیه این توضیح داده شود و الا این سخن، سخن عالمانه ای نیست که زحمت پاسخ عالمانه بخواهد. من نمی خواهم نیت خوانی کنم و غرضی را به این نوشته تحمیل کنم. اغراضی که عرض کردم کاملا سیاسی و منافقانه در این نوشته است، به وضوح می توان مشاهده کرد. اگر کسی نظر مخالفی داشته باشد نیازی نیست که مخالفان خود را یک سره متهم به بدترین اتهامات کند.
- این روزنامه متعلق به جریان اصلاح طلبی است و ارتباط مشخصی با این جریان دارد، به نظر شما انتظار منطقی از این جریان چیست و چه رفتاری در مقابل این اتفاق باید داشته باشند. آیا صرف اتکاء به عذرخواهی این روزنامه کفایت میکند؟
یک جریان سیاسی باید سازوکاری داشته باشد تا بتواند جلوی نفوذ دشمن در لایه های مختلف جریانات سیاسی خود را بگیرد، ظاهرا این جریان توانمندی برای این موضوع را ندارد بلکه به واسطه برخی دیدگاه ها و برخی اهمال کاری ها همیشه بسترساز نفوذ دشمنان در لایه های مختلف سیاسی جریان خودش هست. یکی از ضعفهای جریان اصلاح طلب دقیقا همین است که خیلی ها از خارج از مرزهای منافع این ملت، می توانند به سادگی در این جریان نفوذ پیدا کنند و اهداف خودشان را پیاده کنند. ضربه اش را همین جریان اصلاح طلب می خورد، کما اینکه اگر کسانی به عنوان شیعیان افراطی در حوزه های علمیه نفوذ کنند و در میان جریانهای ولایی تندروی هایی انجام دهند که به نفع دشمنان باشد آنها هم نفوذی هستند که ضربه اش را در واقع همین شیعیان معتقد و ملتزم به ولایت خواهند خورد. در هر دو سو باید از افراطی گری جلوگیری شود.