همشهری آنلاین: کوروش یغمایی معتقد است: به تازگی و در سال‌های گذشته شاهد نوعی آمیزش و پیوند موزیک سنتی ایران و موزیک غربی بوده‌ایم که نشان از ناآگاهی کامل و بویژه نداشتن مسئولیت و احترام در حفظ جایگاه و مقام هر دو موزیک و فرهنگ‌های این سرزمین‌ها است و اوج این ناراحتی‌ها هنگامی است که رسانه‌های گروهی ایرانی هم مانند نقل و نبات آنها را به نمایش می‌گذارند.

به گزارش بخش موسیقی خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)، کوروش یغمایی، بنیانگذار موسیقی راک ایران نامه‌ای سرگشاده درباره موسیقی پاپ نوشته و در آن به نقاط تاریک موسیقی کشور اشاره کرده است:

«استاد بی چون و چرا و ارجمند فرامرز پایور نوازنده بی‌همتای سنتور(همواره یادش گرامی باد) به گونه‌ای که از گفته‌های ایشان بر می‌آید: «ما بیشتر به شنونده خوب نیاز داریم تا نوازنده خوب»

بر پایه همین سخن ناب گفت‌وگوی خود را با شما آغاز می‌کنم. با اینکه به خوبی می‌دانم هنرمندان و موزیسین‌های بسیار خوب و برجسته‌ای در ایران هستند و پیشرفت‌های فراوانی هم داشته‌اند اما همواره از این ناراحتم که شرایط، آنها را به سمت و سویی می‌کشاند که به ضرر آنها و فرهنگ ایران است.

لازمه هر پیشرفتی تکامل نیست، چون همین پیشرفت بود که منجر به بمب اتمی شد و...

در این هنگام که موزیک پاپ ایران حتا در سنجش با همسایگان خود، باتوجه به پیشرفت آنها در این سال‌ها، به هیچ‌گونه جایگاه شایسته‌اش را دارا نیست، به باور من یکی از مهم‌ترین انگیزه‌های این پس‌افتادگی، پشتیبانی شنونده (مخاطب) ایرانی بر پایه تربیت بد دیرین شنیداری‌اش است.(هیچ کس در دنیا بی‌تربیت نیست حتا تارزان هم تربیت دارد اما تربیتی جنگلی ) زیرا بر پایه قانون عرضه و تقاضا، اگر تقاضا برای کالای( در این جا شاید بتوان موزیک را در نقش کالا گفت) بد نباشد عرضه هم صورت نمی‌گیرد.

گزینش اشتباه بر پایه نداشتن آگاهی همواره زیان‌بار خواهد بود، به ویژه که این گزینش (شمای مخاطب) به دانش و فرهنگ کشور زیان وارد آورد.

از آنجا که در این هنگام موزیک و به‌ ویژه موزیک پاپ، جهانی شده است و موزیک هر کشور یکی از نمادهای پایه‌ای شناخت دانش و فرهنگ آن بشمار می‌آید و با توجه به اینکه در این زمینه ما همگام با جهان پیش نرفته‌ایم، پخش موزیک پاپ ایران منهای تعداد اندکی که در این هیاهو گم می‌شوند، درشبکه‌های گوناگون جهانی(همانگونه که همه ما میدانیم و همواره آنرا بیان می‌کنیم) انگیزه و مایه شرمساری است. چون با پخش این کارها ما چه بخواهیم و چه نخواهیم وارد حیطه موزیک پاپ جهانی شده‌ایم و همه جهان آن را در جایگاه موزیک پاپ ایرانی می‌پذیرند و آن را با دیگر موزیک‌های کشورهای جهان سنجش می‌کنند.

این نابسامانی هنگامی بیشتر خود را نشان می‌دهد و ته مانده آبروی موزیک ما را به خطر می‌اندازد که کمی هم به موزیک پاپ کشورهایی مانند افغانستان و لبنان و ترکیه و... گوش دهیم .

من با نوآوری وپیوند و آمیزش در موزیک شرق و غرب بسیار موافقم و این شیوه را از آغاز هم در گفت‌وگوهای موجود آن هنگام گفته‌ام و هم در سازبندی‌های کارهایم انجام داده‌ام اما به تازگی و در سال‌های گذشته شاهد نوعی آمیزش و پیوند موزیک سنتی ایران و موزیک غربی بوده‌ایم که نشان از ناآگاهی کامل و بویژه نداشتن مسئولیت و احترام در حفظ جایگاه و مقام هر دو موزیک و فرهنگ‌های آن سرزمین‌ها است و اوج این ناراحتی‌ها هنگامی است که رسانه‌های گروهی ایرانی هم مانند نقل و نبات آنها را به نمایش می‌گذارند.

غافل از اینکه پخش این کارها به موزیک و فرهنگ سرزمین خود آنها هم زیان وارد می‌کند . بویژه آن که مردم کشورهای دیگر هم با شنیدن آنها پی به بزرگی و شکوه موزیک سنتی و فرهنگ ما نخواهند برد. باید گفت برای مورد توجه قرار گرفتن از سوی دیگران به غیر از راه‌های غیر معمول و بهت‌آور و خنده‌آور ... راه‌های عاقلانه دیگری هم هست بدون اینکه موزیک و فرهنگ دیگران و خودمان را به بازی بگیریم. شکی نیست برای نمونه اگر شخصی با لباس غیر معمول (بالماسکه) در روز روشن به خیابان برود مورد توجه و خنده و... قرار خواهد گرفت.

از آنجا که موزیک و فرهنگ دو سرزمین ابزار آزمایشگاهی نیستند که با روش آزمون و خطا با آن روبرو شویم. بنابراین برای انجام چنین کار مهمی (پیوند و آمیزش موزیک دو فرهنگ گوناگون ) دست کم داشتن سه مورد پایه‌ای زیر:

1 - آگاهی لازم (نه کافی) به موزیک سنتی ایران(دستگاه‌ها و گوشه‌ها و سازها و صدادهندگی آنها و... که بر پایه گستردگی و پیچیدگی و هم چنین دشواری یادگیری آن، کار یک روز و دو روز و یا یک سال و دو سال نیست.

2 - آگاهی لازم (نه کافی) به موزیک غربی که آنهم بر پایه وجود فرم‌ها و سبک‌های زیاد و گوناگون درکشورها و فرهنگ‌های جهان کاری بس دشوار است و با زمانی کوتاه به هیچگونه نمیتوان آنرا فرا گرفت.

3 - داشتن توانایی و برخورداری از استعداد و خلاقیت و نوآوری در پیوند و آمیزش دو موزیک و دو فرهنگ لازم است اما باز هم کافی نیست. چون در آخر کار ممکن است باز هم نتیجه کار موزیک شایسته و قابل ارایه برای هر دو فرهنگ نباشد.

برای آشنایی و آگاهی از روش نشریات و دلالان و واسطه های ناآگاه و ... که با بمباران تبلیغاتی و سوء استفاده از ناآگاهی مردم انجام می‌شد و هم اکنون هم انجام می‌شود، ناگزیر فقط به چند مورد اشاره می‌کنم.

1 - واژه انگلیسی «جز» که در ایران به اشتباه آن را «جاز» می‌گویند. نوعی موزیک است که به وسیله سیاهان آمریکا در قرن 19 بنیان گرفت و بتدریج در همه آمریکا و اروپا گسترش یافت. پایه این موزیک آواهایی است که سیاهان آمریکا برای بیان غم و غربت و احساسات خود با سازهای بادی و کوبه‌ای اجرا می‌کردند. دو نشان بارز این موزیک بدیهه‌سرایی و بدیهه‌نوازی است. از برجستگان این موزیک می‌توان از( لویی آرمسترانگ ترومپت نواز سیاه پوست) و (دوک الینگتون پیانیست سیاه پوست) نام برد.

تا آنجا که من می‌دانم این موزیک «جز» در ایران به صورت جدی و یا حتا به صورت شوخی هم وجود نداشته است. اما نشریات ناآگاه و دلالان سود جو و...

(بدیهه) واژه‌ای عربی و به معنای ناگهانی است و بدیهه سرایی در موزیک به مفهوم خواندن و یا نوازندگی بلادرنگی است که از پیش تعین شده نباشد.

اشتباه دیگری که هنوز در ایران باقی مانده است نام (درامز) ساز کوبه‌ای است که نوازنده‌اش را (درامر) می‌نامند اما عموم مردم از قدیم به اشتباه آن را جاز می‌گویند تا جایی که به هر ارکستر که در آن این ساز (درامز) وجود داشته باشد آن را ارکستر جاز می‌دانند.

2 - با تکیه بر تاریخ موزیک ایران. در سده گذشته، ورای همه استادان خبره موزیک سنتی ایران، فقط قمرالملوک وزیری شاگرد چندین ساله و زبده استاد بزرگ مرتضی نی‌داود و دیگر استادان بنام درموزیک ایران(بانوی شایسته‌ای که همه ثروت افسانه‌ای و هنگفت خود را به فقرا و نیازمندان بخشید و خودش در فقر و نیازمندی درگذشت) را در جایگاه شایسته بانوی آواز ایران و مشهورترین و محبوب‌ترین خواننده قرن گذشته می‌شناسد.

به گونه‌ای که شیوه آواز خواندن این تک ستاره آواز و اخلاق ایران مورد تقلید خوانندگان خبره امروزی هم است گرچه هنوز کسی از پس آن بر نیامده است. اما همین هوچی‌ها و آگهی‌چی‌ها کسانی را که حتا به گرد پای این بانوی خیراندیش و همچنین صدای بی‌نظیر او از جهات گوناگون(سال‌ها تحصیلات آکادمیک در زمینه موزیک سنتی - درست و بی‌همتا خواندن - وسعت صدا - قدرت صدا - تکنیک صدا - پاساژها - تحریرها و بویژه شخصیت بی‌همتای او...) نمی‌رسند و حتا قابل سنجش با او هم نیستند را با پسوندهای دروغ مانند بانوی آواز - آقای آواز و دیگر لقب‌های بی‌مورد اسطوره و حماسه و... که حتا معنی آنها را هم نمی‌دانند به شما دیکته می‌کنند.

3 - کنسرت واژه‌ای فرانسوی است که معنی و مفهوم اجرای برنامه تنظیم شده‌ای از قطعات موزیک‌سازی یا آوازی در حضور مردم که به خاطر شنیدن برنامه و هنرنمایی نوازندگان ارکستر گرد آمده‌اند اما تا آنجا که من خبر دارم اجرای کنسرت در خارج از ایران اصلا هیچ گونه ربطی به مفهوم و معنی کنسرت واقعی ندارد و دور هم جمع شدن آنها فقط در میزان یک شب نشینی و خوردن آشامیدنی و گفتگو و بویژه رقص است و در واقع اصل ماجرا که شنیدن و هنرنمایی ارکستر است، فراموش می‌شود و اصلا مطرح نیست.

شاید بر همین پایه است که به تازگی شیوه بسیار زننده‌ای به کار گرفته شده است و آن این است که در اجرای کنسرت‌ها بجای خواندن و نوازندگی واقعی با لب‌زدن هماهنگ بر روی آهنگی که پخش می‌کنند، ادای خواندن و نواختن را در می‌آورند و در حقیقت شب تاریک و روز روشن سر همه را کلاه می‌گذارند.

کسی نیست به این‌ها بگوید اگر پی کلاه‌برداری می‌رفتید پول بیشتری می‌توانستید به جیب بزنید و یا اینکه در تصاویر شخصی با دست گرفتن سازی که هیچ‌گونه آشنایی با آن ندارد با ادا درآوردن شیوه نوازندگی آن ساز سعی در فریب همه دارد. رفتاری که در هیچ کجای دنیا انجام نمیشود.

از همه گستاخانه‌تر و توهین‌آمیزتر به جامعه، شعبده‌بازی است که به تازگی در موزیک ما رواج پیدا کرده است و از باورنکردنی‌ترین باورنکردنی‌ها است و آن این که طرف اول با دادن پول فراوان و غیر معمول شناسنامه کاری و هنری طرف دیگر را می‌خرد.

یعنی اینکه آهنگسازی - نوازندگی- تنظیم ارکستر- و... را که شخص دیگری انجام داده است را براحتی می‌خرد و با کمال پررویی که در کمتر شخصی ممکن است پیدا شود به نام خودش به جامعه یعنی شمای مخاطب (با این ترفند که همه کارها را خودش انجام داده است) معرفی و می‌فروشد.

شما لحظه‌ای به این فکر کنید که این دو شخص در تنهایی خود در مورد( شمای مخاطب) چه فکر می‌کنند. هرگز فکر نمی‌کردم وضعیت موزیک ما در این میزان نابسامان و آشفته و خراب باشد. توهین بدتر از این نمی‌شود. این دیگر شعبده‌بازی نیست بلکه یک کلاه‌برداری واقعی از جامعه است. با این روند دیگر هنرمند هم معنی و مفهوم و بویژه رسالت و اخلاق خودش را در جامعه از دست می‌دهد و تا آگاهی‌های لازم و (نه حتا کافی) در این زمینه نباشد این ماجراهای کثیف و... در ابعاد بزرگتری ادامه خواهد داشت.پس ازخواندن و دانستن موارد بالا و این که تمام این کارهای خلاف اخلاق در زمینه موزیک بر پایه سوء استفاده از نا اگاهی شما در زمینه موزیک انجام می‌شود.

می‌خواهم بدانم شما که امروزه حتا برای هر کار پیش پا افتاده‌ای هم به کارشناس و متخصص آن مورد مراجعه می‌کنید، چرا در گزینش موزیک پاپ و چند و چون آن که مستقیماً به نمایش فرهنگ موزیک ایران در جهان پیوند دارد، این روش درست و شناخته شده را انجام نمی‌دهید و هرکسی را که ازسوی هر رسانه و یا در هر آلبوم و یا نشریه زرد و زرد کم رنگ و پررنگ و یا کارخانه‌هایی که فراورده‌های آن (شعر و آهنگ و تنظیم و خوانندگان نا آگاه و بی گناه از هم کپی شده تاریخ مصرف گذشته) است و حتا گویندگان و نویسندگان این رسانه ها و... در جایگاه مهم موزیک و هنر خوانندگی و آهنگسازی و... به شما دیکته می‌شود با سادگی هر چه تمامتر می‌پذیرید ؟!

انگیزه این دخالت‌ها و تولیدهای بی‌پایه و اساس و اظهار فضل‌های نا آگاهانه در موزیک پاپ این است که سال‌های سال است این موزیک بی‌چاره و بی‌در و پیکر پاپ (ورود برای عموم آزاد است) مانند کودکی بی‌پدر همواره ناپدری‌های گوناگون کوتاه مدت داشته است و امروزه هر شخص به خود این اجازه را می‌دهد که در این باره مهم و تخصصی که با آبروی فرهنگ کشور درجهان پیوند دارد، داد سخن سر دهد.»

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها