بیشتر آثار از حداقلهای لازم برخوردار نبودند. مصاحبهها بیشتر رپورتاژ و تبلیغی بودند. یکی از مصاحبهها شاهکار! بود.
مصاحبهکننده به عنوان پرسش اول پرسیده بود: در ابتدا اگر فرمایشی دارید بفرمایید؟ سپس پرسیده بود در این زمینه چه نکات دیگری به ذهن حضرتعالی میرسد؟ بعد هم دو پرسش کلی با همین مضامین پرسیده بود و به عنوان پرسش نهایی، از مصاحبهشونده خواسته بود اگر فرمایشی در پایان دارد، بفرماید؟!
شاید وجود چنین مصاحبههای تبلیغاتی و یا اخباری که بیشتر شبیه صورتجلسه هستند تا خبر، در نشریات و بولتنهای روابط عمومیهای ما کم نباشند، اما اینکه فرد در نهایت اعتماد به نفس، این مطالب را به عنوان اثری که حداقل از سوی خودش به عنوان مطلبی شاخص و برگزیده، شایسته کسب رتبه در جشنوارههای روابط عمومی است ارسال کند، بحث دیگری است.
در همین جلسه داوری، از استادانی که در جلسه حضور داشتند پرسیدم چرا بهرغم هزینه و زمانی که صرف آموزش فعالان بخش روابط عمومی میشود، شاهد چنین نتایجی هستیم؟ آیا نباید کلاسهای مختلف و متنوعی که در نقاط مختلف کشورمان برگزار میشود، بازدهی و ثمری داشته باشد؟ بهراستی، چرا به «آموزش» بها داده نمیشود و هنگامی هم که به ظاهر بها داده میشود، اثر ملموسی به طور حداقلی مشاهده نمیشود؟ چرا هنوز خبرهای بیشتر روابط عمومیهای کشور، از حداقل استانداردهای لازم بیبهرهاند؟
به نظر من، عوامل زیادی در این موضوع دخیل هستند؛ از داستان قدیمی بیتوجهی به نقش روابط عمومیها در سازمانها و نهادها و گماشتن افراد غیر تخصص و بیعلاقه در این حوزه گرفته تا استفاده از افراد دارای تحصیلات دانشگاهی و بدون تجربه عملی در محیطهای حرفهای برای تدریس؛ اما نکتهای که در این نوشتار قصد پرداختن دقیقتر به آن را دارم، کیفیت برگزاری دورههای آموزشی است.
میگویند فردی در حال گذر از مسیری دید عدهای زمینی را حفر میکنند و پس از دقایقی، گروهی دیگر همان زمین را پُر میکنند! رهگذر از یکی از کارگران پرسید چرا این کار را میکنید؟ وی در پاسخ گفت: ما سه گروهیم. گروه اول زمین را حفر کرده، گروه دوم لوله در آن میگذارند و گروه سوم، زمین را دوباره پُر میکنند؛ امروز گروه دوم مرخصی رفتهاند و ما البته هر کدام جداگانه به وظایفمان عمل میکنیم!!!
واقعیت این است که بیشتر اوقات، فلسفه آموزش در کشور ما مانند گروه دوم در مرخصی به سر میبرد. وقتی برای برگزاری دورهای با من تماس میگیرند و میخواهند مبحثی چون خبر، مصاحبه، گزارش و یا یادداشت را در دو ساعت ارایه کنم، چگونه میتوان به این دوستان فهماند چنین چیزی امکان ندارد. هر یک از این مباحث در حال حاضر در مرکز مطالعات و تحقیقات رسانههای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به عنوان معتبرترین مرکز آموزش روزنامهنگاری کشور، در قالب دو واحد آموزشی در یک ترم و حدود 16 جلسه تدریس میشود. باور بفرمایید موردی داشتهام که مسوول برگزاری دوره که از بخت بد، خودش دانشآموخته روزنامهنگاری بوده از من خواسته خبر، مصاحبه و گزارش را در دو ساعت تدریس کنم! هر چند من در پاسخ به ایشان عرض کردم که فاقد چنین تواناییای هستم، اما بسیاری از استادان، دوستان مدرس و در شرایط خفیفتر حتی من حقیر، با این شرایط خودمان را وفق میدهیم. بعد هم افراد مدعی میشوند ما دوره خبرنویسی را گذراندهایم!
مرخصی فلسفه آموزش
دوستان و همکارانی که به نقاط مختلف کشور برای تدریس میروند با اتفاقات جالب دیگری نیز روبهرو هستند. فلان همایش در فلان استان برگزار میشود و کارشناسان و مسوولان روابط عمومیهای سراسر و یا بخشی از کشور آنجا حضور دارند. زمان برای ارایه مطلب کم است، علاوه بر آن شرکتکنندگان دغدغههای دیگری دارند. یکی دیر میرسد، دیگری شب گذشته دیر رسیده و سر کلاس کمبود خواب دیشب را جبران میکند، دیگری فقط آمده که مدرک دوره را بگیرد، فرد دیگر در حال بازی با موبایلش است، دیگری در تکاپو برای گرفتن بلیت بازگشت است؛ مسوولان برگزاری هم دغدغه هماهنگی ناهار و یا برنامه تفریحی بعدازظهر را دارند. دوره آموزشی برگزار میشود تا برگزار شده باشد و البته گروه دوم که فلسفه آموزش است باز هم در مرخصی به سر میبرد.
مکان برگزاری دورهها نیز عجیب و غریب است. من تنها تجربه خودم را عرض میکنم. من در نمازخانه در حالی که شرکتکنندگان روی زمین نشستهاند، تدریس کردهام تا سالن عروسی! بیشتر مواقع همان کلاسهای صندلیدار بهتر از سالنهای همایش و کنفرانس باشکوه هستند، زیرا ارتباط چهره به چهره راحتتر در آن صورت میگیرد. آن سالنها مناسب سخنرانی هستند، نه برگزاری کلاس آموزشی! شرکتکنندگان البته به دلیل صندلیهای نرم و مناسب و مهیا بودن شرایط برای دقت نکردن به استاد، بیشتر از این مکانها استقبال میکنند و برگزارکنندگان هم برای انتخاب چنین سالنهایی، ظرفیت کم کلاسهای آموزشی را بهانه میکنند. جالب اینجاست که هیچ فردی از خود نمیپرسد چگونه میتوان در سالنی که صندلیهایش مناسب دیدن فیلم و شنیدن سخنرانی است، چگونه میتوان بهراحتی کار عملی انجام داد و اصولاً، دوره آموزشی در صورتی که به شکل کارگاهی برگزار نشود، کارآیی و ثمری خواهد داشت؟
امثال اینجانب و استادان من در کلاس میگوییم و میگویند خبر بنویسید، صورتجلسه ننویسید، اما در عمل خبر با تلاوت آیات کلامالله مجید آغاز میشود و با اقامه نماز جماعت و صرف ناهار به پایان میرسد؛ میگوییم هرم وارونه بنویسید ولی صد رحمت به سبک تاریخی! میگوییم برای افراد از عناوینی چون «آقا» و «خانم» استفاده نکنید ولی در خبر میبینیم نوشتهاند جناب آقای دکتر فلانی در سخنانی ارزشمند و مهم تاکید فرمودند! میگوییم تیتر و لیدتان کوتاه باشد، اما میبینیم تیتری نوشته شده که اصطلاحا «ادامهاش در صفحه بعد است»؛ میگوییم اگر میخواهید خبرتان «مدیرپسند» و طولانی ـ کیلومتری ـ باشد، خبری به سبک تشریحی بنویسید که اولش هرموارونه باشد و به کار مردم و رسانهها بخورد و در ادامه سبک تاریخی باشد که به درد مدیران بخورد، ولی در عمل شاهد ملغمه غیرقابل هضمی هستیم.
الزامات دوره آموزشی موثر
دوستان و عزیزان برگزارکننده دورههای آموزشی باور بفرمایید برگزاری یک دوره مفید و اثرگذار نیازمند شرکتکنندگانی علاقهمند به دانستن و البته با سطح اطلاعات نسبتا یکنواخت، استادانی آگاه به علم روز و آشنا با شرایط محیطهای حرفهای، زمان کافی و ترجیحاً برگزاری کلاسهای دوره به صورت متناوب و نه متوالی و یک روزه و مکانی مناسب است.
تا زمانی که بیشتر نیروهای روابط عمومی ناکارآمد و مهمتر از آن بیعلاقه باشند، تا موقعی که مدیران از آنها تنها به عنوان بخشی از دفتر خود برای توجیه اقداماتشان استفاده میکنند و برای آنان جایگاهی قائل نیستند، تا زمانی که افراد دل به آموزش ندهند و اصلا نیازی به آن احساس نکنند، تا هنگامی که از افراد دارای تحصیلات دانشگاهی بدون تجربه عملی در محیطهای حرفهای برای تدریس استفاده شود و تا زمانی که «فلسفه آموزش» و توجه به روند یادگیری در برگزاری دورههای آموزشی نادیده گرفته میشود، به خدا قسم، روابط عمومیها تنها روی کاغذ چشم بینا، گوش شنوا و زبان گویای سازمان هستند.
منبع: کاوشگران روابط عمومی