عصر 28فروردین، مأموران کلانتری کهریزک تهران در جریان درگیری در ساختمانی در چهارراه وحدت قرار گرفتند و راهی آنجا شدند. بررسیها نشان میداد که درگیری در اتاق سرایداری ساختمان رخ داده و در جریان آن مرد سرایدار با وارد آوردن ضرباتی به سر زن 64سالهای که از آشنایانش بوده، او را بهشدت مجروح کرده است.
ماموران متوجه شدند که زن 64ساله به بیمارستان منتقل شده و تحت درمان قرار گرفته اما ساعاتی بعد از بیمارستان خبر رسید که او بهدلیل شدت جراحات وارده به سرش جانش را از دست داده است. با مرگ این زن تحقیقات برای دستگیری سرایدار ساختمان که عامل این جنایت بود آغاز شد. او اما پس از انتقال مقتول به بیمارستان متواری شده بود. کارآگاهان جنایی برای دستگیری این مرد راهی محل زندگیاش شدند اما به گفته همسایهها، عامل جنایت و همسرش که در اتاق سرایداری زندگی میکردند، آنجا را ترک کرده و ناپدید شده بودند.
از سوی دیگر، بررسیها نشان میداد که مقتول خاله همسر قاتل بوده که به خانه زوج سرایدار رفتوآمد داشته است اما هیچکس نمیدانست دلیل درگیری آنها چه بود. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت تحقیقات خود را برای دستگیری زن و شوهر سرایدار ادامه دادند اما هیچ ردی از این زوج بهدست نیامد. جست و جوهای پلیسی برای به دام انداختن زوج فراری شهر به شهر ادامه داشت تا اینکه سرانجام مخفیگاه آنها در روستایی در استان خراسانرضوی شناسایی شد. کارآگاهان با نیابت قضایی راهی روستای مورد نظر شدند و 30آبانماه با دستگیری مرد سرایدار و همسرش به فرار 8ماهه آنها پایان دادند. مرد جوان در جریان بازجوییها به جنایت اعتراف کرد و گفت: مقتول خاله همسرم است و خیلی به خانه ما رفتوآمد داشت. من هیچ مشکلی با وی نداشتم و فقط در یک لحظه بهخاطر عصبانیت دست به این جنایت زدم.
وی در توضیح ماجرا گفت: چند روز قبل از حادثه همسرم به خانه یکی از بستگانش رفته بود و چند روزی آنجا بود. همین موضوع باعث ناراحتی من شده بود تا اینکه روز حادثه مقتول بیاطلاع از نبود همسرم به خانه ما آمد. وقتی او را دیدم شروع کردم به شکایت از همسرم و گفتم که خواهرزادهات چند روزی است که به خانه بستگانش رفته و مرا تنها گذاشته است. این حرفها را گفتم و انتظار داشتم که خالهاش از من حمایت و طرفداری کند اما او از خواهرزادهاش حمایت کرد و همین موضوع باعث عصبانیت من شد. در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و با ظروف چینی، چندین ضربه محکم به سر مقتول زدم. وی ادامه داد: پس از آنکه موضوع را به همسرم اطلاع دادم، وی به خانه آمد و با هم خالهاش را به بیمارستان منتقل کردیم.
بعد از مرگ او، چند روز اول در تهران بودیم تا اینکه به اصرار من تصمیم گرفتیم از پایتخت فرار کنیم. بعد از آن به روستایی در نزدیکی مشهد رفتیم و در آنجا بهعنوان کارگر ساده مشغول بهکار شدم و زندگی زیرزمینی خودمان را آغاز کردیم تا اینکه شناسایی شدیم. سرهنگ آریا حاجیزاده، معاون مبارزه با جرایم جنایی پلیس آگاهی تهران، با اعلام این خبر گفت: با اعتراف متهم، قرار بازداشت موقت از سوی قاضی پرونده صادر شده و متهم جهت انجام تحقیقات تکمیلی در اختیار مأموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است.