نگاهی به روابطعمومی ایران نشان میدهد که طی 2دهه اخیر روابطعمومی هم از نظر اجرایی و هم از نظر توسعه علمی رشدی 100درصدی داشته است.
بسیاری از سازمانها و شرکتهای دولتی که در آنها واحد روابطعمومی فعال نبوده، در حال حاضر دارای روابطعمومی است. در بخش خصوصی هم روابطعمومی بهخصوص طی دهه اخیر مورد توجه مدیران ارشد سازمانها قرار گرفته است.
در حوزه علمی، ارتباطات و روابطعمومی رشد قابلتوجهی در گستردگی رشتههایی همچون روابطعمومی، تبلیغات تجاری، روزنامهنگاری، ارتباطات، تحقیقات ارتباطات، مدیریت رسانه، ارتباطات، فرهنگ و... بهوجود آمده است و دانشگاههای متنوع کشور (دولتی و آزاد) در سطوح کاردانی، کارشناسی، کارشناسی ارشد و دکتری دانشجو میپذیرند اما با همه این روابطعمومی عملا گامهایی بنیادین و اساسی برنداشته است. استادان کمترین تولید تالیف و تحقیق را دارند، دانشجویان پس از فارغالتحصیلی با بازار کار آشنا نیستند و مهارتهای لازم را کسب نکردهاند، مدیران روابطعمومی بدون توجه به تخصص و حتی تجربه کافی و مرتبط انتخاب میشوند و کارکنان از حداقل آموزشهایی علمی و کاربردی محروم هستند.
اکنون که با آغاز دولت یازدهم در آستانه تحولات مدیریتی دیگری در عرصه روابطعمومی قرار گرفتهایم و تغییرات را شاهد خواهیم بود؛ مدیران ارشد سازمانها و همچنین مدیران روابطعمومی بهخصوص در سازمانهای بزرگ یکی از مهمترین اقدامات حرفهای که میتوانند در ابتدای مدیریت خود انجام دهند آسیبشناسی روابطعمومی سازمان خود است.
واقعیت این است که روابطعمومی ایران با چند واقعیت جدی بهعنوان آسیبهای زیر بنایی روبهروست:
اول اینکه تعریف غیرکارشناسی ساختار روابطعمومی و ترکیب آن با دیگر واحدهای سازمانی، روابطعمومی را از ماهیت و مسیر اصلی منحرف کرده است.
دوم اینکه بخش قابلتوجهی از مدیران و کارکنان روابط عمومیها (بهخصوص مدیران) تخصص روابطعمومی ندارند و همچنین آموزشهای بدو خدمت و ضمن خدمت را پیگیری نمیکنند.
سوم اینکه رابطه دانشگاه و روابطعمومی سازمانها یا بهطور کلی قطع است یا رشتهای ضعیف از چنین رابطهای وجود داشته و ناکارآمد است.
چهارم اینکه منابع کاربردی حوزه روابطعمومی که عمدتا توسط مجریان روابطعمومی نگاشته شده از حداقل پشتوانه و مبناهای علمی برخوردار است.
امید است مدیران عالیرتبه سازمانها و مدیران ارشد روابطعمومیها با توجه به این واقعیتها اصلاح و بهبود سازمان روابط عمومی را بهعنوان یک فعالیت زیربنایی پیگیری کنند تا امکان اصلاح روابط مردم و سازمان میسر شود. در غیراینصورت سازمانها همچون گذشته از فقدان سیستمی ارتباطی برای درک مردم رنج خواهند برد و فاصله ملت و دولت از گذشته بیشتر خواهد شد.
اکنون لازم است با نگاهی علمی بتوانیم روابطعمومی را نهتنها برای توسعه اخبار رسانهای و تبلیغات بلکه بهعنوان پیونددهنده دولت و ملت و در جایگاه چشم بینا، گوش شنوا و زبان گویای سازمان ببینیم.