تاکید روی محوریت محله و احیای آن و پرهیز از مقیاسهای کلان و مشارکت جدی مردم در حل و فصل مشکلات شهری به عنوان یک تجربه موفق میتواند گامی مهم در رفع این مشکل به شمارآید.
بهاین صورت که وقتی در برنامه ریزیها، مقیاس را محله قراردهیم، سرانههای خدماتی اعم از فرهنگی، آموزشی و غیره، با مشارکت خود شهروندان درنظرگرفته میشود و از این رو تامین زمین مورد نیاز برای اجرای طرحها نیز به راحتی امکانپذیر است و در بسیاری موارد افراد داوطلبانه حاضرند فضاهای مورد نیاز برای احداث تاسیسات عمومی را در اختیار مدیریت شهری قرار دهند.
به عقیده من مشکل اصلی در این زمینه رامی توان در چگونگی فرآیند تهیه طرحهای توسعه شهری در ایران دید.
این طرحها معمولاً بدون مشارکت و آگاهی مردم از محتوای طرحها و تصمیمگیریهای برنامهریزان تهیه شدهاست و عموم مردم ساکن در شهر اطلاعی از جزئیات این طرحها ندارند.
تصمیمات برنامهریزان برای تخصیص کاربریهای عمومی مانند کاربریهای آموزشی، فضای سبز و غیره در فرآیند چانهزنی با مردم منجر به یافتن مکانهایی مناسب و کمهزینهتر میشود ولی در حال حاضر از آنجا که مردم اطلاعی از جزئیات طرح توسعه شهری ندارند عموماً پس از مراجعه به شهرداری برای اخذ پروانه ساخت و یا تسویه حسات متوجه میشوند که املاکشان در طرح واقع و برای کاربریهای عمومی اعم از دولتی و یا شهرداری تعریف شدهاست.
در واقع مشکل در اینجاست که برنامههای عمرانی اغلب سازمانها و دستگاههای دولتی بدون توجه به ضوابط و مفاد طرح جامع تصمیم گیری و اجرا می شود و از این رو در حال حاضر شاهد هستیم که سالهای زیادی مردم قادر به خرید و فروش و ساخت و ساز املاک خود نیستند زیرا سازمانهای مربوطه هیچگدام توجهی به طرح جامع نداشتهاند.
بدین ترتیب میتوان گفت که با مشارکت دادن مردم در تصمیم گیریها و برنامهریزیها از طریق بازنگری در طرحهای جامع و تفصیلی باید تکلیف املاک واقع در طرحهای شهری در کوتاه مدت مشخص شود و مردم از بلاتکلیفی چندین ساله رهایی یابند.