«هنرپیشهها رانندگان خوبی هم هستند.» اگر بدانید که هر بازیگر پرکاری در سینما و تلویزیون، در عمرش باید بیش از 100 سکانس را پشت فرمان و هنگام رانندگی بازی کند، میفهمید که این گزاره چندان هم بیربط نیست. البته در سالهای گذشته تمام سکانسهای توی ماشین را «پرده آبی» میگرفتند و خیالشان بابت این ماجرا راحت بود اما حالا که دیگر این داستان ورافتاده، هنرپیشهها باید حسابی،دست فرمان خوبی داشته باشند.
این اصل در دنیای سینما را، اگر کنار اتفاقی که چند ماه پیش برای رابعه اسکویی افتاد، بگذاریم، به جای خوبی میرسیم. رابعه اسکویی، یک شب جلوی تلویزیون داشت مسابقات رالی را تماشا میکرد که به ذهنش رسید مسابقات «رالی هنرمندان» را راه بیندازد؛ مسابقاتی که از ایده اولیه تا اجرا، 2ماهی وقت برد و دست آخر، صبح جمعه گذشته تهران را به هم ریخت.
داستان جمع کردن هنرمندان برای شرکت در این رالی، برای خودش ماجرایی است؛ انگار رابعه اسکویی 4-3 روز تمام پای تلفن بوده تا خودش تکتک به دوستان هنرمندش زنگ بزند و خبر را به آنها بدهد. البته مشکل بزرگی در این بین وجود داشت؛ الان فصل فیلمبرداری است و بازیگران همه در صحنه فیلمبرداری، صبح را شب میکنند. برای همین بود که جای خالی برخی بازیگران، حسابی توی چشم میزد.
گویا مهناز افشار تا ساعت 4 صبح جمعه، سر صحنه فیلمبرداری بوده و برای همین از رابعه عذرخواهی میکند. محمدرضا گلزار هم جمعه ساعت 2، میبایست با تیم والیبال هنرمندان بازی میکرد. برزو ارجمند، کمند امیرسلیمانی، رعنا آزادیور و اندیشه فولادوند هم جزو کسانی بودند که کار داشتند و با حسرت تمام به دعوت اسکویی جواب منفی دادند.
البته امین زندگانی هم چشم درد داشت و نیامد. با وجود این، جمعه صبح در تقاطع خیابان جامجم با ولیعصر، ترافیک سنگینی رقم خورد. هر ماشینی که از آنجا عبور میکرد، با شگفتی به بازیگرانی نگاه میکرد که خودشان را برای استارت رالی هنرمندان آماده میکردند. لاله اسکندری، کامبیز دیرباز، شهره سلطانی، مهتاب کرامتی، فقیهه سلطانی، نادر سلیمانی، ارژنگ امیرفضلی، حمید خندان، لادن مستوفی، الیزابت امینی، مونا فرجاد، امیر نوری، محمدرضا هدایتی و محمد کاظمی، به اضافه کلی بازیگر سینما و تلویزیون که در شلوغی گم شده بودند، در خط استارت رالی، انتظار شلیک تپانچه را میکشیدند. البته کنار دست هر کدام از رانندهها، یک نقشهخوان هم نشسته بود تا همه چیز به رالی شباهت داشته باشد.
نقشه مسیر هم،تنها چند ثانیه پیش از آغاز رالی، بین رانندهها توزیع شده بود تا کسی با شناخت قبلی مسابقه را آغاز نکند. اصلا این قانونی است که در تمام رالیها وجود دارد. نقشهها را تنها چند ثانیه مانده به آغاز مسابقه به رانندهها میدهند تا کار نقشهخوانها در رالی سختتر بشود. این نکته را هم نباید جا انداخت که در این مسابقه، بعضی هنرمندان، نقشهخوانی را به رانندگی ترجیح داده بودند. اشکان اشتیاق از آنهایی بود که کنار دست راننده نشست و نقشه خواند. به هر حال پیش از آغاز رالی، 2 روز تمام برای نقشهخوانها کلاس آموزشی گذاشته بودند تا بازیگرانی که پیش از این سابقه شرکت در رالی را نداشتهاند، نقشهخوانی را یاد بگیرند.
قطاری از ماشینها با سرعت 10 کیلومتر
مسیر رالی را جوری طراحی کرده بودند تا رانندگان تقریبا تمام تهران را بچرخند. خط استارت در صداوسیما، واقع در خیابان ولیعصر بود. از آنجا رانندگان- طبق نقشه- تا پارک فدک در نارمک میرفتند و از آنجا به سمت جنوب سرازیر میشدند. آنها بعد از نظامآباد، باید به سمت غرب تهران میراندند تا برسند به دهکده المپیک و دست آخر هم خط پایان در تهرانسر بود. رانندگی دراین مسیر، 5 ساعتی وقت میبرد. البته بازیگران در این بین، میبایست در «چک پوینتها» ساعت میزدند.
اصولا در مسابقات رالی، با سرعت راندن چندان اهمیتی ندارد، چیزی که مهم است، رسیدن سر وقت به چک پوینتهاست. یعنی اگر ماشینی زودتر یا دیرتر از زمانی که در نقشه تعیین شده، به چک پوینتی برسد، امتیاز منفی میگیرد.
در رالی هم دست آخر کسی قهرمان میشود که امتیاز منفی کمتری گرفته باشد. برای همین اصلا عجیب نبود که هنرمندان گرامی، برای اینکه امتیاز منفی کمتری بگیرند، با خودشان ماشین حساب و لپتاپ بیاورند. آنها مدام فاصلهای را که تا چک پوینت بعدی داشتند، بر زمان مجاز تقسیم میکردند و عدد حاصل، میشد سرعت مجاز. برای همین بعضی وقتها، ماشینهایی را در مسیر میدیدی که با سرعت 10 کیلومتر در ساعت میراندند تا زودتر به چک پوینت نرسند.
رابعه اسکویی میگوید: «جایی که رسیدیم به محلههای پایین شهر، بچهها خیلی خیابانها را نمیشناختند و حتی چند تا از بچهها گم شدند که به زحمت پیدایشان کردیم. من خودم در مسابقه شرکت نکردم و فقط با ماشین، بچهها را همراهی میکردم. برای همین هر وقت که یکی گم میشد، سریع زنگ میزد به من تا پیدایش کنم. یک بار هم که من برای خودم پیچیدم توی یک فرعی که در مسیر نبود، دیدم همه پشت سرم پیچیدند. کلی طول کشید که به آنها بفهمانم مسیر اصلی جای دیگری است و من از فرعی رانندگی میکنم».
رابعه اسکویی، به هیچ وجه راضی نمیشود تا از کسانی که در مسیر گم میشدند، نام ببرد. البته او افشا میکند که اسمها در جایی محفوظ است و هر وقت کسی ادعا کرد، آن را رو میکند. به هر حال کسانی که مسابقه را در مسیر تماشا کردند، قطاری از ماشینهای پشت سر هم را دیدند که از ترس گم شدن، همه با هم حرکت میکردند.
ماجرا به جایی کشیده شده بود که این قطار ماشین، با سرعت 20-10 کیلومتر حرکت میکرد و این البته در جایی بود که خارج از مسیر اصلی، نشانهگذاری شده بود.
بیرون شهر خطرناکه!
کارشناسان فدراسیون اتومبیلرانی، نقشه رالی را طراحی کرده بودند. البته پیش از آن شرط شده بود که مسیر رالی به خارج از شهر کشیده نشود. رابعه اسکویی میگوید: «بالاخره امنیت بچهها برای ما اهمیت داشت. ما نمیخواستیم کار به جنگل و بیابان بکشد و برای همین درخواست کردیم که مسیر رالی در خیابانهای تهران باشد. جمعه صبح را هم انتخاب کردیم که کمترین بار ترافیکی در خیابانها وجود داشته باشد».
به هر حال داستان آن قدر جذاب بود که پس از پایان رالی از سوی همه شرکتکنندگان، اساماسهایی با مضمون «ما باز هم رالی میخوایم» و «دمت گرم» و «نوکریم»، به موبایل اسکویی روانه شد.
استقبال از این رالی جوری بود که اسکویی از حالا دنبال کارهای دیگری است. او از حالا به فکر مسابقات کارتینگ هنرمندان افتاده. البته پیش از این هم پژمان بازغی، امین زندگانی، کامبیز دیرباز، امید زندگانی و چند نفر دیگر از بازیگران، سوار ماشین کارتینگ میشدند ولی گویا اسکویی میخواهد مسابقات کارتینگ را هم با وسعت بیشتری برگزار کند.
در یکی دو ماه آینده او میخواهد برای هنرمندان کلاسهای آموزش رانندگی ماشین کارتینگ بگذارد تا در اولین گام، آنها آموزش ببینند. البته پیشنهاد مسابقات موتورسواری هنرمندان هم داده شده که به رگ زنانه اسکویی برخورده و مخالفت کرده. چون که در مسابقات موتورسواری، فقط آقایان میتوانند شرکت کنند. در عوض او با ورزشهایی که فقط مال خانمهاست، مشکلی ندارد.
در ماههای آینده خبرهایی از تیم شنای بانوان هنرمند ایران میشنوید که ته قضیه باز هم به خانم بازیگر درشت هیکل سینما و تلویزیون برمیگردد. اسکویی که همین چند ماه پیش، فیلم «چپ دست» را در سینما داشت، به قدری انرژی دارد که میتواند با آن هر ماه تمام هنرمندان را مشغول نگه دارد.
لاله اسکندری:
در شهرک غرب گم شدم!
لاله اسکندری از آن کسانی بود که وقتی شنید مسابقات رالی هنرمندان برگزار میشود، اصلا شک نکرد و رفت ثبتنام کرد و بعدش هم در هر 2 جلسه توجیهی مسابقات، شرکت کرد. اسکندری هنوز نمیداند چه دسته گلی در مسابقه به آب داده و هنوز نمیداند در ردهبندی کلی، چه مقامی را میآورد. با وجود این، حسابی از مسابقه خوشش آمده و پایه هر جور مسابقات اتومبیلرانی شده.
- شما هم در مسیر گم شدید؟
آره، یک جایی بود که نقشهخوان اشتباه کرد و افتادیم توی مسیر اشتباه. البته خیلی زود فهمیدیم و برگشتیم به مسیر اصلی.
- مسیرهای رالی را میشناختید؟
بیشتر در اتوبان بودیم، ولی جاهایی که میرسیدیم به کوچه پس کوچهها، کار مشکلتر میشد.
- رانندگی در چه قسمتی از شهر سختتر بود؟
در مسیری که برای ما انتخاب کرده بودند، مسیرهای پیچ در پیچ شهرک غرب، از همه سختتر بود. اصلا تنها جایی هم که گم شدیم، در یکی از فرعیهای شهرک غرب بود.
- برای مسابقه، تمرین خاصی کرده بودید؟
نه، اصلا وقت نمیکردم. فقط یک بار نقشه تمرینیای به ما دادند و من و نقشهخوانم با آن تمرین کردیم.
- نقشهخوانتان کی بود؟
یکی از دوستانم. شما نمیشناسیدش.
- با ماشین خودتان در مسابقه شرکت کردید؟
بله، با 206 خودم مسابقه دادم.
- پیش از مسابقه، کسی برای شما کری نخواند؟
نه آقا، همه استرس داشتند. بالاخره کاری بود که هیچکدام از ما در آن سابقه نداشتیم. اصلا کسی نمیدانست که میتواند مسیر را تمام کند یا خیر!
- کسی بود که خوب رانندگی کند؟
ماشینها به فاصله یک دقیقه، یک دقیقه حرکت میکردند. برای همین رانندگی بقیه بچهها را ندیدم.
- حالا که در رالی شرکت کردهاید و کارت عضویت فدراسیون اتومبیلرانی را هم به شما دادهاند، باز هم در مسابقات شرکت میکنید؟
آره ولی رالی را خیلی دوست ندارم. از نقشهخوانی خوشم نمیآید. اصلا در رالی، سرعت اهمیتی ندارد و فقط دقت نقشهخوان تاثیرگذار است.
- کارتینگ را چطور؟ آنجا دیگر نقشه ندارید!
آره، اتفاقا میخواهیم آنجا هم مسابقه بدهیم.
- شانس قهرمانیتان در مسابقــه رالــی چقدر است؟
قهرمانی؟ نـــه بــــــابا! مـن تفـــــریحی شرکت کردم.