حالا که امروز، بعد از ۱۱ماه، آخرین قسمت از سری اول این برنامه، روی آنتن شبکهی دو میرود، بهانهی خوبی است تا پای صحبتهای این دو مجری جوان بنشینیم و بیشتر با آنها و برنامهای که اجرا میکردند،آشنا شویم.
* * *
«فرش سپید» از کجا آمد؟
کیوان ساکتاُف: فکر میکنم «فرش سپید» از اوایل سال قبل با نام «ششتاییها»، به تهیهکنندگی آقای حامد جوادزاده شروع شده بود. اواخر پاییز پارسال، اسم برنامه به فرش سپید تغییر کرد و مدتی با همان گروه قبلی، برنامه ادامه پیدا کرد. بعد هم آقای مسعود ساکتاُف، تهیهکنندگی آن را بر عهده گرفتند. حالا هم قرار است یکی دوماه تعطیل باشیم و از بهمنماه، سری جدید برنامهی فرش سپید را با همین نام یا با نام دیگری دنبال کنیم.
چرا سپید؟ چرا رنگهای دیگر نه؟ این یعنی نوجوانی سپید است؟
کیوان: اول اینکه میگویند، سپید مجموعهی همهی رنگهاست؛ از جمله قرمز، نارنجی و دیگر رنگهای شاد و پرهیجان دورهی نوجوانی. از طرف دیگر فرش سپید، به نوعی در کاربرد فرشی سپیدرنگ است که نوجوانها میتوانند با استعدادهای گوناگون در زمینههای مختلف، روی آن قدم بگذارند.
چهقدر از نوجوانی خودتان دور شدهاید؟
اشکان خیلنژاد: من که خیلی زیاد دور شدهام!
کیوان: من خیلی نه؛ یعنی هنوز وقتی به بعضیها میگویم که ۲۵ سالم است، باورشان نمیشود و شیطنتهایم، فارغ از خوب یا بد بودنش، هنوز در من فعال است!
حتی اگر هنوز هم روحیهی نوجوانی داشته باشید، اما نوجوانِ امروز نیستید. شکل زندگی نوجوانیتان با نوجوانهای امروز فرق میکرده. چهقدر خودتان را به نوجوان امروز نزدیک میبینید؟
اشکان: نوجوانی من در ورزشهای مختلفی مثل بیلیارد، اسکیت یا بسکتبال خلاصه میشد. البته زندگی ما با زندگی نوجوانهای امروز فرقهایی هم داشت؛ مثلاً من برای بازی کامپیوتری به گیمنت می رفتم، اما بسیاری از نوجوانهای امروز، هر کدام در اتاقشان یک گیمنت دارند!
کیوان: فکر میکنم بزرگترین فرق دورهی نوجوانی من و نوجوانهای امروز در بازیهای دستهجمعی بود؛ مثل فوتبال که الآن بیشتر انفرادی شده و در کامپیوتر و تبلت خلاصه شده است.
دورهی نوجوانیتان را دوست داشتید؟
اشکان: مگر میشود کسی دورهی نوجوانیاش را دوست نداشته باشد؟
کیوان: البته دورهی نوجوانی من و اشکان، تقریباً مشترک بود. اشکان از ۱۵سالگی و من از قبلتر در آموزشگاه بازیگری «هفت هنر» همدوره بودیم. اگر خوانندههای هفتهنامهی دوچرخه به دیدن تئاتر علاقه داشته باشند، چهرههای جوانی مثل نوید محمدزاده، سعید زارعی، میثم نوروزی و... را میشناسند که همهی ما همسن و همدورهی هم در کلاسهای آزاد بازیگری بودیم. شاید دلیل اینکه با هم کار میکنیم و همینطور بعضی از شوخیهای بین من و اشکان در برنامه، به دورهی نوجوانی مشترکمان بر میگردد.
هردوی شما، فامیلی متفاوت و کمیابی دارید که احتمالاً توجه نوجوانها را جلب کرده است.
اشکان: من فکر میکنم، فامیلی من حاصل یک اشتباه تایپی است! چون عموهای من فامیلیشان، خلیلنژاد است!
کیوان: فامیلی من، «ساکت» خالی بوده است. پدربزرگم به ثبتاحوال میرود تا فامیلی ما را به ساکتزاده تغییر بدهد. مأمور ثبتاحوال میگوید که این فامیل تکراری است و پیشنهاد پسوند «اُف» را میدهد و میگوید که در زبان روسی به معنی «زاده» است!
وقتی نوجوان بودید، چهقدر از رسانههای مخصوص گروه سنیتان استقبال میکردید؟
اشکان: تئاتر، فیلم و سینما را دنبال میکردم.
کیوان: من علاوه بر فیلم و سینما، مجلهی چلچراغ را هم میخواندم.
آن روزها دوست داشتید چهکاره شوید؟
اشکان: ما از وقتی که در نوجوانی وارد آموزشگاه هفتهنر شدیم، متوجه شدیم که روحیهمان با هنر سازگارتر است و تصمیم گرفتیم که وارد این عرصه بشویم. حتی در دانشگاه هم، تلاش کردیم که در همین مسیر پیش برویم.
کیوان: تصمیم گرفتیم، اما حالا چهقدر موفق شدهایم، بماند!
«نیمرخ» و «اکسیژن»، از اولین جُنگهای نوجوانانهی تلویزیون در سالهای پایانی دههی هفتاد بودند که شکل تازهای از این نوع برنامهها را ارائه کردند و مخاطبان زیادی به دست آوردند. بعد از این دو برنامه، برنامههای زیادی با همین شکل و شمایل تولید شدند، ولی نتوانستند به آن محبوبیت برسند. اما انگار حالا فرش سپید رسیده است. هیچوقت کار خودتان را با نیمرخ یا اکسیژن مقایسه کردهاید؟
اشکان: بله، من مقایسه کردهام. تلویزیون آندوره، مخاطب بیشتری داشت. اما تلویزیون امروز، مخاطب کمتری دارد. بخشی از آن برمیگردد به سیاستهای رسانهی ملی و بخشی هم به وضعیت و فضای جامعهی امروز. من فکر میکنم ما که نوجوانهای آنروزها بودیم، بیشتر تلویزیون میدیدیم!
کیوان: من احساس میکنم که این سبک برنامهها، مثل اکسیژن، نیمرخ یا حتی یکی از برنامههای قبلی خودم که با محسن افشانی اجرا میکردم، به نام «سلام بهار»، از چارچوب فرم و ساختار معمول برنامهسازی خارج میشوند. یعنی از دکور و ظاهر برنامه گرفته تا دیالوگهای بین مجریها و محتوا، با برنامههای معمول تفاوت دارد. این مسئله باعث میشود که نوجوان، حتی اگر از کلیت برنامه خوشش نیاید، حداقل برای یکبار کنجکاو شود و پای برنامه بنشیند.
مثلاً شوخیهایی که بین من و اشکان رد و بدل میشود، ممکن است خیلی در برنامههای دیگر رایج نباشد. البته بعضیها فکر میکنند که این شوخیها لوس هستند و من فکر میکنم که بخش لوس آنها بهخاطر اشکان است!
معمولاً برنامههای اینچنینی، هر روز پخش میشوند یا یکروز در میان و یا یکروز در هفته. چرا برای پخش این برنامه روزهای سهشنبه، چهارشنبه و پنجشنبه انتخاب شده؟ و چهار روز تلویزیون بدون فرش سپید میماند؟
اشکان: این مسئله از دست ما خارج است و به برنامهریزی صدا و سیما بر میگردد.
بخشهای مختلف برنامه چهطور شکل گرفت؟ این ایدههای تازه از کجا آمد؟
اشکان: ساختار و محتوای برنامه را تهیهکنندهی کار، آقای مسعود ساکتاُف پیشنهاد میکند. پیشنهادآقای ساکتاُف و مدیر گروه، آقای مختاری این بود که اساس برنامه بر استعدادیابی نوجوانها شکل بگیرد.
کیوان: همیشه دغدغهی برادرم این بود که چهطور میتواند، نوجوانها را درگیر کند و یک تعامل دو طرفه ایجاد کند.
چهقدر مخاطب فعال و خبرنگار افتخاری دارید؟
اشکان: خیلی زیاد؛ چون اعتقاد داریم تلویزیون یک رسانهی پلیفونیک است نه مونوفونیک. اگر ما مثل معلمها، بایستیم و بدون دخیل کردن مخاطب، یکسری چیزها را بگوییم و برویم، نوجوان خیلی راحت، شبکه را عوض میکند تا در برنامهای که او را دخیل میکنند، شرکت کند.
کیوان: اتفاق خوبی که در برنامهی فرش سپید افتاد، این بود که بچهها کمکم حتی خارج از برنامه با یکدیگر دوست شدند. یعنی به این صورت که اوایل در گروههای مختلف در سایت برنامه برای رأی آوردن فیلمهای ساخت خودشان، دوست پیدا میکردند تا در برنامه حضور پیدا کنند. اما الآن تقریباً همه با هم، همراه و دوست شدهاند.
پیش آمده که مخاطبی از شهر یا روستایی برایتان گزارش فرستاده باشد که حتی اسمش را هم نشنیده بودید؟ چه حسی دارد؟
اشکان: بله، بسیار زیاد. حس بیاطلاعی از اینکه جاهای بسیاری در همین ایران خودمان وجود دارد که ما آنجاها را نمیشناسیم.
ایدهی مسابقهی پیامکی از کجا آمد؟
اشکان: این ایده از طرف حامی برنامه که گویا یک شرکت خلاق و پویای مربوط به حوزهی کامپیوتر است، پیشنهاد شد. ولی ما پیشنهاد دادیم که مسابقه دربارهی هرچیز بیمحتوایی نباشد. یعنی چیزی باشد که مخاطب، ناگزیر شود دربارهی آن، اطلاعات کسب کند.
چرا ضربالمثل؟ خیلی کلیشهای نیست؟
اشکان: نه، فکر نمیکنم به شیوه و فرمی که ما اجرا میکنیم، تا به حال کسی اجرا کرده باشد.
فکر میکردید چنین استقبالی از این مسابقه بشود؟
کیوان: همینقدر میدانستیم که حد وسط نخواهد داشت؛ یا استقبال زیادی میشود یا اصلاً استقبال نمیشود که خدا را شکر، استقبال گستردهای شد.
چرا مسابقه محدودیت سنی ندارد؟ چرا بزرگترها هم میتوانند در مسابقهی برنامهی نوجوانها شرکت کنند و تبلت برنده شوند؟
اشکان: اول اینکه ما هنوز هم، طیف گستردهای از مخاطبانمان، نوجوانها هستند و دیگر اینکه از کجا دقیقاً متوجه میشدیم که یک نوجوان، شرکت کرده یا یک بزرگسال؟ از طرف دیگر، همانطور که یک نوجوان، فیلم بزرگسالان را نگاه میکند یک بزرگسال هم میتواند، برنامههای کودکان و نوجوانان را نگاه کند؛ مثال بارز آن هم «کلاه قرمزی».
کیوان: البته، در سری جدید برنامه، مسابقههایی در نظر گرفتهایم که فقط مخصوص نوجوانها باشد.
به کاری که انجام میدهید و تأثیری که ممکن است روی مخاطب بگذارد، اعتقاد دارید؟
اشکان: یکی از چهار رویکرد تلویزیون، بخش تعلیمی و آموزشی آن است و مخاطب وقتی برنامه را میبیند، حتی اگر به آن آگاه هم نباشد، در ناخودآگاهش، منتظر آموزش و یادگیری از طرف برنامه است. بنابراین، برنامه هیچوقت بیتأثیر نخواهد بود. حالا ما براساس محتوای برنامه، دست به انتخابهایی می زنیم که بار آموزشی مفیدی برای مخاطب سنی گروه نوجوان داشته باشد. مثلاً میهمانی را بیاوریم که یک بازی برای نوجوانها طراحی کرده است. قطعاً تأثیر این میهمان بر نوجوانها از پزشکی که صرفاً به آنها پیامهای آموزشی میدهد، بیشتر است.
کیوان: تلویزیون، قطعاً تأثیرگذار است. مثلاً میهمان یکروز برنامهی ما، یک خطاط است که شاید نسبت به مهمانهای دیگر، از نظر من معمولیتر باشد. جالب است که فردای همانروز، برای ما از نوجوانی پیامک میآید که چهقدر تحتتأثیر قرار گرفته و تصمیم گرفته که خطاطی را دنبال کند.
میهمانهای برنامه چهطور انتخاب میشوند؟
اشکان: معمولاً از طرف تهیهکنندهی برنامه انتخاب میشوند.
کیوان: به جز تهیهکننده، مسئول روابط عمومی برنامه، خانم خسروی و یا اشکان حاجیعبدالهی که از همین خبرنگارهای افتخاری برنامه بود، به ما در انتخاب میهمانها کمک میکنند.
به کار اجرا علاقه دارید؟
کیوان: علاقهی اصلی من، بازیگری است. از یکطرف اجرا به بازیگری نزدیک است و از طرف دیگر نمیتوان گفت که نوعی تولید خلاقانهی هنر است. چون در همهحال یک شخصیت را اجرا میکند که خودش است. ولی در کل برایم جذاب است.
اشکان: الآن احساس میکنم که نسبت به گذشته، آگاهانهتر با این موضوع برخورد میکنم. من به کلیت رسانه و کارکردهای رسانههای جمعی مثل تلویزیون، علاقه دارم.
چهقدر رسانههای نوجوانان را مطالعه میکنید؟ دوچرخه و بخش کودک و نوجوان سایت همشهری آنلاین را چهطور؟
اشکان: نه متأسفانه. فقط یک مدت، چلچراغ را میخواندم.
کیوان: نه متأسفانه. اما اسمش را زیاد شنیدهام.